حکایت همچنان باقیست

+ بیا خوابگاهمون رو پیدا کنیم. اممممم اون پارکِ ملته.
× چرخ و فلکِ پارکِ ملت :)
+ سوارش شدی؟!
× آره
+ نترسیدی؟!
× من عاشقِ ارتفاع‌ام. واسه همینه که الان اینجاییم.
+ نمی‌دونستم :)
+ اونطرف رو ببین. حرمه...
× نه نه نبین. باز دوباره می‌زنی زیرِ گریه.
+ :)
× دلم برات تنگ می‌شه صنما.
+ ...

امتحان‌های پراسترس، سیب‌چیدن‌های نصفِ شبی از درخت‌های خوابگاه، توت‌خوردن‌های قبلِ امتحانِ عملی و از تهِ دل خندیدن با دست‌های قرمز، صف‌های کیلومتریِ ماه رمضون، ژله چند لایه درست کردن با حداقلِ امکانات، بدوبدوهای روزهای سخت و جا موندن از سرویسِ خوابگاه، شب‌زنده‌داری‌های شب‌های امتحان، وقت‌هایی که بخاطرِ فشارِ زیاد به سرت می‌زد لحظه نود یه درس رو حذفِ اضطراری کنی و رفیق جان نمی‌گذاشت، آناتومی و ذوقِ تشریحِ جسد، برف‌بازی‌های روزهای برفی، پیاده‌روی‌های طولانی، عکس‌های یادگاری، ماکارونی و املت‌های روزهای جمعه، تولد و غافلگیری‌ِ هم‌اتاقی‌ها با کادوهای رنگی‌رنگی، اینکه بفهمی توی کلاسِ شصت نفری یک عدد همزاد داری اون هم از نوعِ معدل الف، حرم و حرم و حرم و آمدم ای شاه پناهم شدی و هزار هزار لحظه‌‌ی دیگه که همه خاطره شدند. خلاصه که یه ترمِ دیگه هم تموم شد و عجیب هم تموم شد و حکایت همچنان باقیست :)

+ دیروز مردی در تبعیدِ ابدی رو شروع کردم. خوندنش بی‌نهایت لذت داره برام :) در وصفِ کتاب فی‌الواقع همین بس که فاطمه می‌شم به شرطی که محمد باشی.

سلام :)
سلام و درود :)
چراغ وبت روشن حوا بانو :)
ان‌شاءالله بیشتر روشن می‌شه از این به بعد :)
خدا رو شکر که تموم شد و امیدوارم تمام پله های پیشرفت رو با موفقیت پشت سر بذاری ...

الان مشهدین ؟
خیلی ممنونم.

الان وسطِ اتاقم نشستم :)
خب اون اتاق تو مشهده ؟ :)
نه خونه خودمون :| :))
شنبه ۲۲ تیر ۹۸ , ۱۳:۳۰ مصطفی فتاحی اردکانی
مردی در تبعید ابدی واقعا عالیه. 

ترم ها میان و میرن. و آخر میرسه یه بار که باید برید. که اون رفتن با بقیه رفتنا فرق می کنه. شاید بعد از اون رفتن بازهم برگردید ولی این برگشتنا هم فرق می کنه
احتمالاً امروز تمومش می‌کنم :)

حتی دلم نمی‌خواد بهش فکر کنم... ولی خب بالاخره می‌رسه همچین روزایی :) باید آماده بود.
فکر کردم مشهدی و امشب میری حرم ...
+ خانواده محترم خوبن ؟ :)
تنها کاری که از دستم بر میاد اینه که بشینم گریه کنم فقط...
+ سلام دارن خدمتتون :)
چرا گریه ؟
بعد منزل نبود در سفر روحانی ...
هرجا متوجه مولا بشی همونجا حرمه
مثل همیشه خواهرانه برای همه مون دعاکن ...
عیدت مبارک :)
+ زنده باشن ان شاءالله
همه‌ی اعیاد حرم بودم جز مهم‌ترین عید. خون باید گریه کرد...

محتاجیم به دعا :)
همچنین :)
+ سلامت باشید.
دوران تحصیل لذت بخش هست ولی دوران خابگاه چیزی دیگر است. قدرش رو بدونید، که بعد حسرتش رو نخورید!
همه‌ی تلاشم رو می‌کنم :)
همیشه شاد و موفق باشید ایشالله
سلامت باشید :)
شنبه ۲۲ تیر ۹۸ , ۱۳:۵۵ ﴿﴿مریــــــــــــــــــــدا ﴾﴾
آخییی تازه آناتومی و پاس کردی پس
فکرکنم وقتی از بیان رفتم تو تازه کنکوری بودی
آری :)
می‌شناسم شما رو؟!
شنبه ۲۲ تیر ۹۸ , ۱۳:۵۷ معلمی از جنس اینده
سلام من همیشه از چرخ و فلک می ترسم اصلا ارتفاع رو دوست ندارم.موفق باشی.
سلام و درود
:)
سلامت باشید.
تمام کردن امتحانات همیشه برای من با نوعی «خلاء و خالی شدگی» همراه بوده است. گاهِ اضطرابش هزار ایده و تصمیم به مغزم هجوم می‌آورد اما پس از آن دیگر خبری از هیچ‌کدامشان نمی‌شود و همه به پستوی ذهنم می‌گریزند. اما به هرحال تجربه تمام کردن یک ترم دلنشین و آرامش‌بخش است.
دقیقاً می‌فهمم چه حسی رو می‌گید :)
جسد 0__o
آره :| بنده خدا معلمِ ریاضی بوده گفته بعد از مرگم من رو اهدا کنید دانشکده پزشکی :(
سلام :)

سلام و درود :)
کتاب از نادر ابراهیمی هست؟
بله :)
سلام مومن. جزاکم الله خیرا

پیشاپیش عیدتون مبارک

همه اینها به کنار، بستی شکلاتی ای که به دوستان می دادید(لبخند)



عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی
سلام و درود

خیلی ممنون :) عیدِ شما هم مبارک :)

آیس‌پک حتی :))

خیلی مچکرم
علی یارتون
برای ماهم خاطره بازی شد از خوابگاه!

موفق باشییییییییید
:)

سلامت باشید و خوشبخت ^_^
شنبه ۲۲ تیر ۹۸ , ۱۵:۲۹ ﴿﴿مریــــــــــــــــــــدا ﴾﴾
سوال کنکوری ازم پرسیدی یه بار  اگر اسمتو اشتباه نکرده باشم با وب کسه دیگه ای!برام جالب بود فقط.
شناخت؟مگه من تورو میشناسم؟منم نمیشناسمت

که اینطور :)

حالا چرا عصبانی می‌شید :) خوشحالم از آشنایی با شما.
شنبه ۲۲ تیر ۹۸ , ۱۵:۴۵ ﴿﴿مریــــــــــــــــــــدا ﴾﴾
عصبانی؟نه بابا اصلا.
کی میتونه واسه اینقدر کوچولوتر از خودش عصبانی بشه آخه 
با عصبانیت نخون با شوخی بخون
:)
حسِ گوگولی بودن بهم دست داد :))
چشم :)
کتابشو تموم کردی معرفی کن اگه سلیقم میخورد بخونمش عزیزم
حتماً :)
رشتت چیه؟ :-؟
زیاد به اون روزا عادت نکن که تموم میشه :دی
چطور مگه؟! :)
عادت نمی‌کنیم :))
حالا که تولد امام رضا است ..یاد تو افتادم که مشهد دانشجویی
هرچند که الان تابستونه و خونه ای 
عیدت مبارک 
عزیزم ^_^

همچنین :)
شنبه ۲۲ تیر ۹۸ , ۲۰:۴۸ شفق تیرزاد (*_*)
:)
(:
ان‌شاءالله هر ترم موفق‌تر از ترم قبل باشی عزیزم :)

عیدت هم مبارک عزیزم :*
خیلی ممنون ^_^

همچنین مهربون :)
همینطوری پرسیدم. :دی
ببینید چی پیدا کردم براتون :)
خسته نباشی حوا بانو :)
عیدت مبارک عزیزم 
سلامت باشی عزیزم :)
همچنین جانا :)
مگه هنوز دانشگاه ادامه داره که شما هنوز اونجایی؟؟
یک هفته‌ای می‌شه که برگشتم خونه :)
با کلیتش موافقم 
با کدوم جزئش مخالف هستید؟!
سلام‌ وبسایت خیلی قشنگ و بروزی دارید حتما حتما به وبسایت منم سر بزنید
سلام و درود :)
ای بابا حوا جان هواییمون کردی :(
به جرأت می‌تونم بگم دوران خوابگاه برا من یکی هیچ وقت تکرار شدنی نیست. این روزها بیشتر از هر وقتی دلم اون روزهای بی‌نظیر رو می‌خواد، ولی خب چه میشه کرد:( 
خوش باشی و خوشا به احوالت که هنوز خوابگاهی هستی و کلا خوش بگذره :)
خودم هم هوایی بودم :(
منم دلم خیلی تنگه. مثلِ دو تیکه شدنِ قلب می‌مونه. یه تیکه اونجا یه تیکه اینجا.
قربانت مهربون :)
اینکه گفته [هیچکس نمیخواسته که] با عدم قطعیت کنار بیاید.
ما فلاسفه ای داشتیم که به قطعیت اعتقاد نداشتن.
من از فلسفه می‌ترسم. واسه همین خیلی چیزی ازش نمی‌دونم. اینا همون تیکه‌هایی از جز از کل هست که قول داده بودم بهتون :)
و اونجا که گفته مجادله ای بی اهمیت.
ما نمیتونیم به اون شکل خاصش بی اهمیت جلوه بدیم چون پیشرفت علم رو شاید بتونیم از مواهب همین مجادلات دونست.
شاید بشه بی اهمیت از این نظر دونست که قابلیت اثبات ندارن و بدرد زندگی کردن با اون موضوعات رو نمیخوره چون حقیقتی به معنای خاصش وجود نداره.گرچه ما زندگیمون ناخواسته در فلسفه خلاصه میشه.(یکی از تناقضات)
شاید حق با شما باشه. علمش رو ندارم که با قاطعیت موافقت یا مخالفت کنم متاسفانه.
سلام . 
عیدتون مبارک :)
سلام و درود
همچنین :)
سلام عزیزدلم...
میفهمم وقتی کبوتر حرم بشی چقدر دوری برات سخت میشه...
مردی در تبعید ابدی عالیه..
سلام :)
:(
خیلی زیاد...
دوست، خوبش خیلی خوبه ... دوستیتون پایدار :)
خیلی ممنونم :)
ترس نداره،ازش عبور کن :دی
آخه فلسفه همون اندازه که می‌تونه آدم رو بالا ببره می‌تونه به شدت زمین بزنه. مردی در تبعیدِ ابدی هم جدا از فلسفه نیست منتهی از نوعِ ایرانیش :) می‌‌خواید تیکه‌هایی ازش رو بخونید؟!
ایشالا ترم جدید هم پر از موفقیت و خاطرات خوش باشه برات
از این لحظات لذت ببر شاید هیچوقت تکرار نشن
خیلی ممنون :)

:)
به سلامتی این نیز گذشت :)
با آرزوی بهترین ها...
راستی
البته قبلا هم عرض کرده بودم، شما که مجاوری، یه سفارش ما رو هم بکن بریم زیارت، بخدا دلمون لک زده...
:)
خیلی ممنونم

اتفاقاً دعاتون کردم. ان‌شاءالله خیلی زود قسمت بشه زیارت...
نه موافق نیستم.شاید فلسفه آدم رو به خارج از چهارچوب های فکری و رفتاری جامعه بکشونه (که مورد پذیرش اکثریت جامعه نباشه) اما زمین نمیزنه،و البته تا منظور از زمین زدن چی باشه!
چرا که نه،حتما. :)
دقیقاً بستگی به تعریفِ آدم‌ها داره :)

این جداست :)
هنوز کتاب رو تموم نکردم متاسفانه. مریض شدم به شدت :| جلوتر که برم بخش‌های بهتری اگه بود براتون می‌فرستم :)
دوشنبه ۲۴ تیر ۹۸ , ۱۳:۴۱ امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)
سلام :)
سلام و درود :)
دوشنبه ۲۴ تیر ۹۸ , ۱۳:۴۴ امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)
هی برای منم این ترم شرایط واقعا عجیبی داشت
و همینطور ترم قبلش (:(  مثل همین استیکر که گذاشتم هم میشه غمگین و بد دونست و هم شاد حوادث رو 
برای من که حداقل اینقدر دوگانه بوده این یک سال 
هیچی بهتر از راضی شدن به رضای خدا نیست 
خدا همیشه رضایتش توی شادی شما باشه انشالله :)
غم و شادی در کنارِ هم معنای زندگیه :)

همچنین :)
ما هم از این جور پست ها تو اینستاگرام میزاریم :) 

اگر خواستین به وبلاگ من هم یه سری بزنین
چقدر خوب :)
خداروشکر (:
:)
یکی اومد همون پارک  همون صندلی   فقط خاطراتش رو مرور کرد بعدش رفت به همون کافه دل تنگ همون دختر همون فرشته همون مهربون .

که اینطور.
زیبا بود
:)
مچکرم :)
کلاً کتابِ خیلی جذابیه مثلاً دو صفحه پشتِ سرِ هم به شدت خوبه که دیگه من خط نکشیدم و یادم‌ نبود کدوم صفحه بود که عکس بگیرم. شما که خیلی بیشتر از من فلسفه می‌دونید دوست داشتید بخونیدش حتماً :)
امیدوارم سریع بهبود پیدا کنه بیماریت :) (در نظر قبلی یادم رفت بگم :دی )
اگه آبجیم کتابشو داشته باشه حتما میخونمش (چون با این وضعیت قیمت کتاب،یا دست دوم میگیرم یا باید از آبجیم بگیرم :دی )
(وی با خود تکرار میکند:  :| نباید نظرتو درباره کتاب بگی،نباید نظرتو درباره کتاب بگی،نباید نظرتو درباره کتاب بگی... )
ممنونم :)
من ۲۹ خریدم. در مقایسه با بقیه کتاب‌ها به نسبت ارزون‌تره. امیدوارم خواهرتون داشته باشه :)
چرا؟! اتفاقاً من بحث درباره کتاب‌ها رو دوست دارم :) ذهن‌ رو باز و وسعتِ دید رو بیشتر می‌کنه.
حتما خرید قبلی داشته.الان شهر کتاب آنلاین داره میده ۴۲ تومن -_-
چون الان دوباره باید وارد فلسفه شم :))
:|
چاپِ چندم؟! کتابِ من چاپِ هجدهمه.

کمی تا قسمتی که بد نیست :))
این که داره میده چاپ بیستمه.
چه خبره انصافاً :| کتاب هم نمی‌شه خرید دیگه -_-
سلام :) 
اجازه هست کامنتی هم بذارم برای قربون صدقه رفتن واسه عکس بالای صفحه؟
آخه خیلی نازه :) خیلیی ..
ممنون که هستید و می‌نویسید . 

+ چرخو فلک هم ازاون رمانتیکای شهر بازیه ... آدم اگه بلیط هم نخریده باشه با دیدنش خیال های قشنگی آدمو میبره ...

+ چ خاطره های قشنگ و شیرینی . امیدوارم تا آخرش هم همینقد خوب بگذره براتون  :) 

سلام و درود :)
بله بله :)
دخترمه :) شاید هم پسرمه :|
لطف دارید شما :)

+ دقیقاً

+ ان‌شاءالله :)
پنجشنبه ۲۷ تیر ۹۸ , ۰۲:۵۳ ایمان-همو یرگه یخ!
😊😊
چه عجب از این طرفا :))
وبلاگ خوبی دارین...امیدوارم موفق باشید...
فقط ین کتاب که گفتین اسم نویسنده اش چیه؟ تا بتونم منم بگیرم ببینمش
سلامت باشید.
نادر ابراهیمی :)
اقا های
برا من دعا کن😊
منظورت سلام بود؟! :| :))
تو هم خیلی برام دعا کن :)
پنجشنبه ۲۷ تیر ۹۸ , ۱۲:۱۴ ما یکی روحیم اندر دو بدن
آه
مردی در تبعید ابدی فوق محشره :)

خیلی :)
خاطرات شیرینی ان..ان شاءالله شیرین و دوست داشتنی باقی  بمونن برات:)

موفق باشی حواجان



ممنونم سادات جان :)

همچنین
سلام گلین منی دونبال ائلیین ساغولاسیز
www.jahannamaj.blog.ir
:)
قرار این شد تابستون حالتون بهتر بشه :) و من امیدوارم شروع کرده باشید.
امیدوارم تابستونی پر از کتاب و حال خوب و حرف زدن با خانواده باشه! البته همه اینها بستگی داره به اراده‌ی حوا بانو :) 


+ تابستون هست و فراغ بال برای کتاب، دلم می‌خواست از یک کتاب‌فروشی مشهور مشهد، کتاب بخرم تا این ایام بخونم، هرچی گشتم طبق خواسته‌ام چیزی نبود، باور کردنی نبود برام، توی سه طبقه حرف‌هایی که ارزش نوشتن هم نداشت کتاب شده بود، اما حرف‌هایی که باید بهشون رسید اصلا خبری ازشون نبود. حتی آدمایی که برام جالب بودن هم توی نویسنده های اونجا جا نداشتن. (ماه رمضان بود البته، نه الان، نتیجه این شد که رفتم و از جای دیگه مطالبی که می‌خواستمو پیدا کردم، البته مسائل دیگه‌ای هم اتفاق افتاد)

+ وقتی نگاه می‌کنم، می‌بینم علاوه بر آدم‌های بیرون از دنیام، علایق و کارهاشون، حتی کتاب هایی که هست هم با کتابای دنیای من فرق داره، من دنیامو جدا کردم و این خوشحالم می‌کنه :) کتابخونه‌ام آرومم میکنه، کاری که آدما نمیتونن. این غریبه بودن با همه چیز و همه کس، شاید لازمه. فکر می‌کنم حضور معمول آدما توی زندگی هم، هیچ فایده ای نداره. مثلا تصور کنه، دونه دونه افراد نبودن چی میشد، واقعا هیچی نمیشد! (و همینطوری بعضی کتابا) (چه چیزایی ما رو شکل میدن؟)

+ خوبی دنیا اینه زود تموم میشه، بنابراین آدم میتونه سخت ترین راه ها رو هم انتخاب کنه، مثل بازی هایی که میدونه آدم، Hard بودنش هم قابل تموم شدنه. راه های عجیب و غریب و غیرمرسوم چیزای جالب تری داره. یکی از این راه ها، اینه با روش خودت جلو بری، برخلاف جهت مرسوم محیط، هم جذابه و هم سخته، دنبال چیزی باشی که اصلا ازش خبری نیست، جلوی چشم نیست. و فراموش شده... (دنبال بحثی باشی که اصلا خبری ازش نیست، سخت نیست؟)

+ خوبی زندگی اینه میشه خودت نباشی گاهی...
 میشه گاهی خودتو پشت نقاب مخفی کنی، میشه طوری تظاهر کنی که مسائلی هیچ وقت مشخص نشه، این کمک بزرگی به آدماست. وگرنه نمیشد زندگی کرد، نمیشد حتی قدم زد. نمیشد حتی ادامه داد. (گاهی باید نقاب بزنم برای دوست و خانواده اگه میدونم بهتر کمکشون میکنه، کار درستی هست بنظرم)


+ دوباره شروع کنید، تابستون خوبی داشته باشید :) و من مطمئنم اراده کنید میتونید شروع خوبی داشته باشید... همه چیز رو بهتر رقم بزنید... قبلا هم گفتم، این تابستون بهترین فرصته...👋
سرماخوردم :| بعدش هم درگیرِ دندون‌پزشکی :| جون می‌دم زیرِ دستِ دکتر :))

بله بله :)

+ پردیس نداشت؟! علامه هم جای خوبیه سر بزنید.

+ نمی‌دونم من دارم به باورِ شما می‌رسم یا شما به باورِ من. در کل دنیای منم همین شده. کاملاً جدا از همه. مخصوصاً با اتفاق‌های مسخره‌ی اخیر -_-

+ خب این رو من کاملاً درک می‌کنم چون یک سالِ تمام اینطوری زندگی کردم :) راضی بودم. باز هم ادامه می‌دم.

+ این تابستون داره عجیب می‌گذره. آدمای عجیب. اتفاق‌های خیلی عجیب. خدا بخیر بگذرونه :) التماسِ دعا دارم.
🙂 امیدوارم حالتون خوب خوب بشه، و فرصت تابستونتون بهم نریزه.

چشم بانو دعا هم می‌کنم :) ان شاء الله... حرم حتما دعاتون می‌کنم. البته خودتون از بس رفتید دیگه نیازی نیست عکس بدم.

اگه معنای بد و خودپسندی نداشته باشه من اینطور بودم برای چندسال ⁦☺️ یعنی ویژگی درونگرا بودنه،⁩ زمانی که درسم تموم شد و میز کتابخونه و وسایلمو جمع کردم، کل وسایلم یه ساک بزرگ کتاب بود، کتابایی که آرامش من هستن توی این دنیای بی‌ثبات.
خوابگاهی بودم و اتاقم تک نفری، اجازه گرفته بودم و جدا کرده بودم اتاقمو تا تنها باشم، چون توی خودم حساسم شنواییم قویه و سر و صدای کم نمیذاره بخوابم و مسائل دیگه...جدای از اون تنهایی راحت تر بودم، باز هم تا حدی مشترکه، البته تفاوت در محدودیت زمانی بود، که گفتم شب ساعت نه در خوابگاه بسته میشد 🙃 شهر امام رضا، یه ربع راه، اما میبستن... درباره شما اما بنظرم رابطه اجتماعیتونو خراب نکنید، چون تا حدی لازمه البته منظور رابطه با دوستاتون توی محیط نه مجازی، وگرنه به تنهایی عادت می‌کنید و هیچکسو تحمل نمی‌کنید، دوستایی مثل همون دختری که باهم احساس مشترک داشتید بنظرم خوب باشن. البته بازم هرطور خودتون بهتر میدونید.
در رابطه با نقاب هم باعث میشه مجبور نشید خودتونو توضیح بدید یا ضعفا و درداتونو بفهمن...

ان شاء الله به خیر و خوبی میگذره... «⁦❤️⁩را به خدا بسپار» :)...اما از اراده و تصمیم خودتونم غافل نشید.
مچکرم :)

خیلی ممنون :) دلم واسه حرم تنگ شده... خیلی :(

خب من منزوی نیستم اما کسی نمی‌تونه بشناسه من رو چون درونم رو واسه کسی رو نمی‌کنم :) درونم واسه خودِ خودمه. واسه همین هر کسی برداشتی داره که اوایل عصبیم می‌کرد اما بعد از اتفاقاتِ مزخرفِ اخیر دیگه برام مهم نیست. خدا کافیه واقعاً :)

من نقاب ندارم. خودمم به علاوه‌ی حریمِ خصوصی :))

ان‌شاءالله واسه همه. بله بله :)
حتماً :)
بابتِ همه چی ممنونم ^_^
کاش منم بتونم مث تو بنویسم!!!!
:)
جمعه ۲۸ تیر ۹۸ , ۰۳:۰۹ ایمان-همو یرگه یخ!
اومدم ی خودی نشون بدم و اظهار وجود کنم😊
خوش اومدید :)
اشتباه کردن که حوابانو رو اذیت کردن و زود قضاوت کردن :) دیگه نمیشه کاریش کردن اما خب تقصیر شما نیست و مهم اینه شما کار خودتونو می‌کنید، و درست هم پیش میرید. (یه مرحله مهم همینه، آدم به هر حرفی و هر رفتاری واکنش نشون نده، سختم هست، که خداروشکر رسیدید به این مرحله)

بله، منزوی نیستید، آدم وقتشو برای خودش بذاره اصلا مشکلی نداره، اگه منزوی بودید نه وبلاگ داشتید نه بانوی اهل درس بودید و نه... صرف اینکه آدم بخودش اهمیت بده و اهل فکر باشه، انزوا نیست.

⁦☺️⁩ آخی، حرم هم قسمت میشه دوباره ان شاء الله، مهم هم دلتونه که حرم هست. این روزا هوا گرمه، اذیت میشدید، یعنی مشکلی نداره، ان شاء الله بموقش دوباره مهمون میشید.
اگه دلتون گرفت توصیه میکنم «دعای کمیل» بخونید :) امیدوارم کمکتون کنه. اگه دلتون پر از حال خوب شد منم لطفا دعا کنید...

همون حریم خصوصی بله. لازمه. خیلی...

آدم‌ خیالی مثلا، وگرنه واقعیش آره اگه بخواد اذیت کنه همون بهتر بره. اما این خیالی رو هم آدم بندازه بیرون خب؟!... گناه داره 🤭...

😊 منم از شما خیلی ممنونم...

شما مولف کتاب زندگی خودتان هستید
جوری بنویسید که ؛
حوصله‌تان از خواندنش سر نرود …
مهم نیست دیگه تموم شد :)

چه جالب :) تا حالا از این زاویه به مفهومِ انزوا نگاه نکرده بودم.

یجوریه که هم دلم مشهد رو می‌خواد و هم نمی‌خواد :) قلبِ دو تیکه شده که می‌گن دقیقاً همینه...

:)

:))) آره باید انداخت دور :|

من کاری نکردم که :)

حوصله من کم‌کم داره سر می‌ره -_-
یه پیام خصوصی داده بودم فک کنم اونم تو ماشین با هزارو یک مشقت وقتی تیر شد،که دیگه داری میری خونه.الان دیگه اخرای تیره.و شروع کارای خوب و مرور خاطرات تلخ و شیرین.
خوش امدی.
قربانت :)
عالی بود
:)
امتحان و نمره که استرس نداره (سایت دانشگاه را نگاه می کند و زجر می‌کشد)

با اون قسمت حرم حرم حرم میتونین به کل عالم فخر بفروشین، مجاور بودن چیز کمی نیست 
همون درسی که می‌خواستم حذف کنم و نکردم مونده فقط :| نمی‌دونم چرا نمره‌ش رو نمی‌زنن راحت بشیم -_-

:)
سلام حوای نازنین :)
خسته نباشی
امیدوارم ترم بعدی انرژیت دو برابر بشه. و خاطراتت از ترم آینده قشنگ تر و رنگی تر 
موفق و سلامت باشی خواهری ^_^

سلام عزیزم :)
سلامت باشی.
خیلی ممنون ^_^
چقدر متن زیبا و قشنگی بود. ممنون از زحماتتون
:)
عکسا رو دیدید؟ ⁦☺️⁩
باز نمی‌شن :(
خب حالا دیدید؟ :)
بله ^___^
🙃 الحمدلله...
امیدوارم توی روابط خانوادگی فامیلتونم بتونید اثر خوبی بذارید. من مطمئنم می‌تونید شرایط رو بهتر کنید.

برای زندگی، به دنبال دلیل خاصی نباش؛
زندگی، یعنی خودت باشی، قدر خودت را بدانی و خوشبخت باشی، باور کن همه‌ی زندگی یعنی همین :)

وقتی سوار تاب زندگی شدی مراقب باش دست روزگار هلت میدهد ولی قرار نیست تو بیفتی، اگر «بی‌تاب» نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی اوج می‌گیری به همین سادگی...
:)

آخه علاقه‌ای به اوج هم ندارم :| فکر کنم باز دچارِ افسردگی شدم -_-
بله، یکم... اما خب حالِ خوب داشتن هم لازمه :) اول باید حال دلتون خوب باشه تا بتونید بهتر به بقیه کمک کنید... یعنی، اول کمک به خودتون لازمه.

حالتون خوب‌تر میشه :) اگه به چیزای خوب فکر کنید... مسائل خوبی هست که خوشحالتون کنه، مثل همین مفید بودنتون، و اینکه یادتون نره اولین هدف هم خوب زندگی کردن هستش، نه؟!...
در لحظه بخوام جواب بدم باید بگم نه :| به پوچی رسیدم :(
با تشکر از وبلاگ خوبتون از تمام مطالب وبلاگ استفاده کردیم
صحیح
مطالب مفیدی دارید 
موفق باشید
از سایت ما هم دیدن فرمایید
سلامت باشید

یادش بخیر یاد دانشگاه تبریز میفتم

:)

خاطرات دانشجویی پارک ملت واسه دانشجوهای فردوسی یه چیز دیگست ...

:)

چه دیر شروع به خوندنش کردید

واسه خوندنِ هر کتابی باید از نظرِ روحی آماده باشم. زمانی که خریدمش شرایطی پیش اومد که اگه می‌خوندمش قطعا به اندازه الان ازش لذت نمی‌بردم و نمی‌فهمیدمش. لازم بود زمان بگذره :)

باسلام و خسته نباشید. ما برای شما دوستان علاقمند به یادگیری و سرمایه گذاری در بازار بورس وبلاگی تهیه کرده ایم تا بتوانید پس از آموزش، بصورت مستقل معامله کنید و منبع درآمد دیگری برای خود بسازید. easybourse.blogfa.com

سلام

سلام مطالب خوبی دارید از ماهم دیدن کنید

 

 http://rahyabcard.com/

سلام و درود

سلام

وبلاگ خوبی دارید. بیخود نبوده بهترین شده.

موفق باشید.

سلام و درود
لطف دارید.
سلامت باشید.

موفق باشید

واقعا حکایت همچنان باقیست !!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

اشتیاقی که به دیدارِ
تو
دارد دلِ من
دلِ من داند
و
من دانم
و
دل داند
و
من

آرشیو مطالب
Designed By Erfan, Edited by a Friend Powered by Bayan