بعد از گذروندن کلی روز بد...
امروز...
همینطوری
بیخودی
یهویی
الکی
حالم خوبه :)
خیلی خوبه :)
خیلی خیلی خوبه :)
(: خداروشکر :)
بعد از گذروندن کلی روز بد...
امروز...
همینطوری
بیخودی
یهویی
الکی
حالم خوبه :)
خیلی خوبه :)
خیلی خیلی خوبه :)
(: خداروشکر :)
امروز رفتم فروشگاه... میخواستم شیر توت فرنگی بگیرم...
تاریخ انقضاشو که نگاه کردم... @_@
دوباره نگاه کردم... @_@
تاریخ انقضا مربوط به اردیبهشت بود... :-/
یعنی تقریبا سه ماه پیش... :-/
با خودم گفتم شاید همین یه دونه اینطوری باشه...
بقیه رو هم نگاه کردم دیدم تاریخ مصرف همشون گذشته... اونم سه ماه... :-/
هیچی دیگه... مجبور شدم شیر کاکائو بگیرم...
برخلاف بقیه اعضای خانواده هر وقت میرم خرید تاریخ انقضا همه چی رو چک میکنم...
ولی خب خیلیا این کارو نمیکنن...
دارم به این فکر میکنم روزانه چند نفر بخاطر سهل انگاری فروشنده ها سلامتیشون به خطر میفته...
دلم میخواد برم یه جای دور... خیلی دور...
که هیچ کس نباشه...
درد نباشه...
غم نباشه...
غصه نباشه...
دعوا نباشه...
جنگ نباشه...
هوس نباشه...
حسد نباشه...
کینه نباشه...
حرص نباشه...
...
فقط من باشم و من...
و خدایی که برایم کافیست...
این همه ی آرمان منه...
خسته شدم از این همه هیاهو... از این دویدن های بی فرجام...