من اینم :)

...


خدایا شکرت که دارمت...

یا علی اکبر

روز جوون فقط تو تقویما نیست

روز شروع روزای بهتره

باید برای فردامون بجنگیم

معلم ما علیِ اکبره


عدم آگاهی

کشیش مسیحی قرآن رو میذاره روی میز میگه به فلان دلیل و فلان دلیل تو محکومی! بعد قرآن رو به آتش می کشه!

بعدش مستندساز ایرانی ما با کلی بدبختی طرفو پیدا می کنه می گه: اصلا تو قرآن رو خوندی؟!

طرف میگه: نه!

مستندسازه میگه: یعنی نمی دونی توی قرآن چی نوشته؟!

میگه: نه نمیدونم!

مستندسازه میگه: پس به چه جرمی قرآن رو به آتش کشیدی؟!

طرف سکوت میکنه...

این یعنی عدم آگاهی


طرف عضو گروهک تروریستی داعش شده...

ازش می پرسن: اگه یه ایرانی رو ببینی چکار میکنی؟!

میگه: سرشو از تنش جدا میکنم!! ( چه خشن )

میگن: خب چرا به چه جرمی؟!

میگه: نمیدونم ولی اگه یه ایرانی ببینم سرشو می برم.

این یعنی عدم آگاهی


به طرف میگن: چرا دانشمند کشورت رو ترور کردی؟!

میگه: من نمیدونستم اونی که قراره بمب رو روی در ماشینش بچسبونم کیه!

این یعنی عدم آگاهی


آدمای ناآگاه هر جامعه ای برای اون جامعه نقطه ضعفن و برای دشمنان اون جامعه نقطه قوت!

دشمنا از طریق همین افراد می تونن خیلی کارا بکنن حتی یه فرقه رو بوجود بیارن مثل وهابیت!

بیایید ما جزء اونا نباشیم :)


تا حالا شده؟!

تا حالا شده دلتون یه چیزی بخواد ولی ندونین چیه؟!

همش احساس کنین کمبود دارین؟!

همش احساس کنین یه خلا توی وجودتونه که نمیدونید باید با چی پر بشه؟!

.

.

.

چقدر حس بدیه...  :(


بیزارم :(

هرروز حِسِت  تازه تر میشه

غرقِ تو میشم بلکه دریا شم

بیزارم از اینکه تمامِ عمر

از رویِ عادت ، عاشقت باشم



+ هر روز مسواک می‌زنم، هر روز نماز می‌خونم و من تفاوتی بین این دو کار نمی‌بینم! هر دو از روی عادت!

+ هیچوقت برات بندگی نکردم؛ اما همیشه برام خدایی کردی. بیزارم از خودم.

+ دلم کمی تنبیه می‌خواد! کمی مجازات... کمی عذاب...

دلم اونجاست

هرجایِ دنیایی دلم اونجاست

من کعبه مو دورِ تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم



+ ممنونم از خدایی که تحت هر شرایطی حواسش بهمون هست...

+ دیروز روز خیلی خوبی بود... به لطف دعای شما... ممنونم از همه...

یک عمر...

یک عمر هر دردی به من دادی

حس میکنم عینِ نیازم بود

جایی که افتادم به پای تو

زیباترین جایِ نمازم بود



+ امروز روز حساسیه... برام دعا کنید... محتاجم خیلی...

تنها عشقی که قبول دارم

این آخرین نفس کشیدنم برای تو

این آخرین تو رو ندیدنم برای تو



برای آخرین نفس بخون ترانه ای

که باید از تو بگذرم به هر بهانه ای

که میشه از تو رد شد و نظر به جاده کرد

که میشه این غمارو از دلم پیاده کرد



بیا و پر بکش پریدنت مقدسه

همین یه بار دیدنم برای من بسه

بگو که باید از تو رد شد و دلو ندید

باید برید و پر زدو به آسمون رسید



بیا به جرم عاشقی بکش منو نرو

نگاه کن این تن نحیفو زارو خسته رو

تو رو به جون خاطرات خوبون بمون

تو رو به جون خاطرات تلخمون نرو



+ کسایی که منو می شناسن میدونن هیچ عشق زمینی رو قبول ندارم بجز همین...

دخترا و پسرای امروزی همه دنبال یه سری عشقای فانتزی و مسخره هستن که دو روز نگذشته سرد میشه... اگه تونستن توی همچین شرایطی زندگی کنن... اونم یه عمر...


+ نفس های بودنم به شماره افتاده... اصولا آدمی نیستم که بتونم یه گوشه بشینم و حرف نزنم... مگر این که یه نفر دست و پامو ببنده و جلوی دهنمو بگیره... خواستم حرف دلمو زده باشم... 

به عشق تو سکوت کردم :|

دیشب که دیدی آقا چی شد؟!

خیلی بهم بر خورد... خیلی ناراحت شدم...

خداییش بدترین بود...

می تونستم جوابشون رو بدم... ولی سکوت کردم... 

مثل همیشه سرمو انداختم پایین... نذاشتم بخاطر یه عده آدم بی ارزش اشکام جاری بشه...

خب آدم وقتی یه چیزی رو انتخاب میکنه باید تاوانشو هم بده...

ولی تا کی؟!

تا کجا؟!

...


بیا و راحتم کن از نگاه آدما

نذار بگیره دامنم رو آه آدما

بگو چرا باید بسوزه لحظه های من

به خاطر نگاه اشتباه آدما



بیخیال آقا جان...

بخاطر همه مهربونیات چیزی نگفتم...

اصلا مگه شب تولد آقایی مثل تو میشه با یه عده آدم بی لیاقت بحث کرد...


اگه یه درس از شما توی زندگیم گرفته باشم اون مهربونیه...

بهترین عموی دنیا... تولدت مبارک...



اشتیاقی که به دیدارِ
تو
دارد دلِ من
دلِ من داند
و
من دانم
و
دل داند
و
من

آرشیو مطالب
Designed By Erfan, Edited by a Friend Powered by Bayan