+ میدونی چه جراحیِ سنگینی هست؟!
× آره.
+ خب تو دیگه نیازی به جراحی نداری :)
× ...
بعد از شش سال زندگی با ترسِ جراحی دیشب آقای دکتر گفت نیازی به جراحی نداری! و من از مطبِ دکتر تا ایستگاهِ مترو فقط گریه کردم و دویدم. فَاللهُ خَیرٌ حافِظاً.
از همهی کسانی که فکر کردن حوا ازدواج کرده و تبریک گفتن عذر میخوام. مجبور به سکوت بودم. اینجا تا ابد قلمروی حوای بدونِ آدم است :)