بارون نمنم میبارید. بلندگوی سمتِ راستِ هندزفری رو گذاشتم توی گوشم و شروع کردم به قدم زدن. کافه، پارچهسرا، رستوران، کتابفروشی، بوتیک و نهایتاً فروشگاهِ لوازمِ کادویی. میخواستم واسه تولدِ دوستم جعبهی کادو بخرم واسه همین واردِ فروشگاه شدم. همهی قفسهها پر از خرس و شکلات و جعبههای قرمز و گل بودند و عدهی کثیری هم داشتند کادوی ولنتاین میخریدند. واقعاً نمیفهمم چرا باید ولنتاینی که اصلاً واسه ما نیست اینقدر برامون مهم باشه. و خب آخه خرس؟! حداقل به هم کتاب کادو بدید! :/
این رو دیشب توی وبلاگِ آقای خاص خوندم:
دختردار که بشم روزی هزار بار در گوشش آهنگِ "یه دختر دارم شاه نداره" را میخونم؛ اتاقش را پر میکنم از خرس و قلب های شکلاتی؛
هر روز میبوسمش و هر از گاهی حرفِ اول اسمش را با گلِ رز قرمز در جعبهای میچینم... آنقدر مهم بودنش را تاکید میکنم که خودش هم به این باور برسد؛
که فقط زمانی جنسِ مخالف را واردِ زندگیاش کند که آن بخش از نیازِ محبتهای دخترانهاش را فقط او بتواند تامین کند.
متوجهید چه میگویم؟
حیف است احساس دختری را که با جان و دل بزرگش کرده اید؛ یک غریبه که هنوز از راه نرسیده با چند خرس و شکلات و پاستیل دست خورده کند...
دیشب داشتم بهش فکر میکردم که چقدر این موضوع مهمه. چون یه سری پسرا اصلا راهشو بلدن، یکی از راهای خیلی راحتشون، اینه که یه دختر که به صورت عاطفی ضعیفه و بالطبع ارزش کافی برای خودش قائل نیست و غرور لازمه رو نداره رو پیدا میکنن استفاده شونو میکنن میندازنش دور.
شما بقیه توصیه میکنی بجای خرس، کتاب هدیه بدن این هم پیشنهاد دوستانه من به شما: موسیقیهای فاخرتری هم هست، وقت بذار سنتیهای خودمون را گوش کن، ببین چطور حالت را خوب میکنند این یکی را امتحان کن ببین عجب شاهکاریه http://dl2.bikalammusic.com/old-links/single-track/Shajarian-bidad-Track-01-moghadame---bikalammusic.com.mp3
توصیه نبود! گفتم که چون ولنتاین واسه ما نیست من با خرس دادن و شکلات گرفتن و این کارا مشکل دارم.
با آقای رهبری موافقم . به نظرم اول باید بشناسیم و عیب ها رو ببینیم (سپس ازدواج کنیم) بعد تازه نوبت به دل دادگی می رسه ... . در حالی که معمولا کاملا برعکسِ این اتفاق می افته : اول دل میدیم بعد ازدواج می کنیم و بعد تازه میشناسیم :|
بعضی موقعا پسرا شبیخون می زنن میان و با ابراز علاقه های شدید و البته تو خالی دلِ دختر رو می برن و کاملا مسیر رو از آخر به اول میان ... اینا سارق دل هستن ! اول میان و طرف رو عاشق خودشون می کنن که دیگه نتونه عیب هاشون رو ببینه . این بی رحمانه ترین شکل دلبریه به نظرم ...
مطمئن هستید اول باید ازدواج کنیم بعد دل بدیم؟! اگه ازدواج کردیم و نتونستیم دوستش داشته باشیم چی؟! بجز این کاملاً با حرفاتون موافقم :(
منظورم از دلدادگی عشقه که باید بعد از ازدواج ایجاد بشه . مایل بودن و تا اندازه ای دوست داشتن قبل ازدواج لازمه و البته کافی . اما عشق قبل ازدواج یه ریسکِ بزرگه چون جلوی شناخت رو می گیره ... اگر شناختیم و دوستش هم داشتیم ، ازدواج کنیم و عشق رو توی زندگی بسازیم . چالشِ اصلیِ ازدواج همین ایجادِ عشقه به نظرم
ناگفته نماند در کنار تختم چندین عروسک خرسی قرار داده و کل سقف اتاق را با عروسک پوشانده ام و هنوز باب اسفنجی، بچه رعیس، پاندای کونگفوکار، تام و جری و بره ناقلا تماشا میکنم...
بله چه خوب میشه اگر دختر و پسر توی خونه به قدر کافی تامین بشن و محبت ببینن.
:| من یادمه اون موقع ها دبیرستانی بودین روز ولنتاین واسه بغل دستیم رفتیم یه گاو گوگولی گرفتم بهش کادو دادم. رفت دادش به دوست پسرش. :/ :| بعد تازه اجازه هم ازم گرفت.
در جوابت ب کامنت آقای بیدل هم باید بگم که بله، اتفاق میافته. خیلی هم دلچسبه و دوست داشتنی. :) اگر با منظق و معیار پیش بری و به دلت هم بشینه، بعد عقد محبت هم ایجاد میشه.
بله :)
عجب :| گاو هم بانمکه :))
اگه نشه چی؟! من شک دارم همیشه این اتفاق بیفته. یک درصد اگه نشه فاجعه به بار میاد.
میشه چرا نشه :) نمونه ی بارزش عیالِ بنده که تا ۶ ماه بعدِ ازدواج جواب سلام منو هم به زور می داد . اما حالا منو حلوا حلوا می کنه خخخ 😁😁😁😁 . حالا آیا بنده تحفه ای هستم ؟! به هیچ عنوان !
میشه خوبم میشه ، یه خورده سعی می خواد :)
۶ ماه :| یادم باشه ایشون رو که دیدم ازشون بخوام واسم تعریف کنند :))
اینجا جایی نیست که ادم بخواد دفاع کنه از حق یه عده در برابر یه عده دیگه
ولی چرا همه رو مثل هم در نظر میگیرن ؟
گاهی هم پسرا اسیر اون غریبه ها میشن !
همه مثلِ هم نیستن. من فقط گفتم فکر کنم همه پسرا میدونن چکار کنند اما آیا لزوماً همه دست میزنن به بازی دادن و بازی کردن؟! قطعاً نه. یقیناً هستند دخترایی که طرفشون رو بازی میدن اما چیزی که اکثراً اتفاق میافته بازی خوردنِ دختراست که طبیعیه چون احساساتیترند.
چرا ماها نسبت به عشق منفعلانه رفتار می کنیم ؟ منتظر میشینیم تا خود به خود عشق کسی بیاد تو دلمون یا کسی عشقشو جا کنه توی دل ما . چرا خودمون انتخاب نمی کنیم که عاشق چه کسی باشیم ؟ یا حتی عشقشو از توی دلمون بندازیم بیرون ؟!
به زور نه ! با کمک محبت ... اگه می خوای محبت کسی بیاد توی دلت
سعی کن زیاد بهش فکر کنی و زیاد بهش محبت کنی و زیاد باهش مانوس باشی .
این تجربه ی شخصیِ خودمه ...
ارجاعتون میدم به دست و پا زدن های اوایل ورودم به فضای مجازی ...
خب من الان یه سوال دارم از شما. آیا یه دختر خودش میتونه انتخاب کنه کی رو دوست داشته باشه یا انتخابش محدود به کسایی هست که انتخابش کردند؟!
حس میکنم خیلی سخت باشه زیاد فکر کردن به کسی که حسی بهش نداری.
اگه به دلت نشسته باشه و معیارهات رو حدودا داشته باشه اتفاق میافته
دوست من عقد کرده بود، میگفت از قیافه همسرم خوشم نمیومد حتی، بعد سه ماه عاشقش شدم.
یه دوستی داشتم که اونم یه شیش ماهی طول کشید تا عاشق بشه. چون از همسرش دور بود و خوابگاهی بود. در مورد محبت همسر صحبت شد، بهم گفت پلک شما که همسرت و دوست داشتی از قبل. :| من :| گفتم تو که میدونی که من کاملا سنتی آشنا شدم با همسرم، اصلا به عمرم نه خودشون و دیده بودم نه خانواده شون رو. خلاصه که میشه. دوستای من همهههه سنتی مزدوج شدن
به قول پلک شیشه ای "به دل نشستن" . تعبیر خیلی خوبیه به نظرم . پس این طور نیست که با کسی ازدواج کنیم که هیچ حسی بهش نداریم . همین به دل نشستن کافیه . مثلا خانم دلدار میگه وقتی اومدی خواستگاریم به دلم نشستی . در عین حالی که تا ۶ ماه پدر منو دراورد و سایمو با تیر می زد !😁😁
و این خیلی بده.
:))
با همهی اینا من هنوز هم قانع نشدم که با یه حسِ خیلی کم ازدواج کنیم به این امید که بعد از ازدواج عاشق بشیم.
شاید مورد به مورد متفاوت باشه اما من و خیلی ها که این شکلی ازدواج کردیم راضی هستیم و از اون طرف خیلی ها هم که زندگیشون رو با عشقِ قبلِ ازدواج شروع کردن کارشون به طلاق کشیده .
میدونید چی جالبه؟! این که ماهها سعی داشتم همین رو به یه بنده خدایی ثابت کنم و آخر هم قبول نکرد. میگفت بر اساسِ یکی دو مورد نمیشه تصمیم گرفت :|
البته که بهانه بود...
قانع شدم آقای بیدل :) حق با شماست و درستش هم همینه.
عرض کنم که کسی که از ولنتاین، یه چیزی شنیده و می خواد با کلاس! باشه و دنبال خرس خریدن و خرس گرفتنه که معلومه اهل کتاب نیست...
چون این کارها از جهل، ناشی میشه...
اول جهل والدین که تربیت درستی انجام نمیدن...
دوم جهل فرزندان که به دنبال راهکار درست نیستند...
در دنیای امروز که به راحتی هر چه تمام تر میشه انواع اطلاعات را به دست آورد، کسی نیم تونه بهونه بیاره که من خبر ندارم که این مسیر اشتباهه...چون اگه واقعا کسی دنبال حقیقت باشه، پیداش هم می کنه...
وقتی خدا یه پدری رو خیلی دوست داشته باشه ، بهش دختر میبخشه :)
آقای رائفی پور یه سخنرانی در همین زمینه دارن ، و دلیلش رو این میدونن که این دختران و خانم ها از ارزش واقعی خودشون بی خبرند ! و اینکه این خیلی ناراحت کننده-س . جالبه که گاهاً همین خانم ها فک میکنن خیلی هم باهوش و اینا هستن و باقی دور از جون ابله و عقب مونده هستن ، در حالی که دقیقاً بالعکس هم هست .
البته ! واسه آقایون هم همینطور هست و اونا هم اگه ارزش خودشون رو بدونن اینطور نمیشه . این بیت که دبیر عربی مون سال ها پیش واسه مون می خوندن خاطرم اومد :
«زنانی که نجابت می فروشند / وَ مردانی که غیرت می فروشند
میان شنبه بازار دل خود / خدا را زیر قیمت می فروشند»
لازم میدونم تاکید کنم ، کامنتی که پیش تر گذاشتم به عده ی قلیل و خاصی اشاره داشت .
والّا یقیناً دختران و زنان ایرانی نجیب ترین و پاک ترین دختران و زنان این روزگارند :) خلاف این بود ما آقایون واسه شون توی ایران و عراق و سوریه سر و جان نمی دادیم :)
عرض کنم که دکتر شریعتی رحمه الله علیه می فرمود- نقل به مضمون
"طرف تا 7 سالگی، تو خونه شون، مسائل دینی را یاد می گیره، و اون محدود میشه به دینی که از خانواده ش یاد گرفته...بعد میره مدرسه....و تحصیل و اینها...در زمینه تحصیل علوم مختلف، بالا میره اما در زمینه مسائل دینی، هیچی...یعنی دینش در حد همون خاله خانباجی باقی می مونه...بنابراین به این نتیجه می رسه که دین مانع از رشد علمه..."
جاهلیت مدرن یعنی اینکه من در عین داشتن علم، جاهل باشم...
خب حالا چند تا سوال مطرح میشه؟
1. چرا ما دنبال علمیم؟
2. چرا ما دنبال دین باید باشیم؟
3. الان در مدارس، علوم دینی درس داده میشه اما چرا افراد، جاهلند در این قضیه؟
4. راهکار چیه؟
قبل از جواب دادن سوال، عرض کنم که بزرگی می گفت هی نگیم فرهنگ سازی کنیم، فرهنگ سازی کنیم...چون این یه مطلب کلی است...باید دنبال راهکار عملی بود....
خب بسم الله...
1. بشر دنبال علم میره چون به کمک اون نیازهای مادی را برطرف می کنه...
2. بشر دنبال دین باید بره چون نیازهای معنوی و مادی او برطرف میشه
3. چون کسی که داره بحث دینی می کنه، خودش عامل نیست پس حرفش خریدار نداره...
4. می رسیم بهش(لبخند)
دقت کنید که علم، نیاز مادی انسان را برطرف می کنه اما دین، نیاز معنوی و مادی...
چون دین پایه علمه...اصلا دین باعث شد که انسان به دنبال علم باشه...چقدر در قرآن داریم "افلا تعقلون؟"..."افلا تعلمون؟"...
علوم مختلف، نسل به نسل اومده جلو تا به دست ما رسیده...اینطور نبوده که ما همه علوم را یکجا داشته باشیم که...
این یه امر بدیهیه...
مثلا همین خیاطی کردن ساده...علوم نساجی و دوخت و دوز و همه اینها را سبب میشه...
خب این علم چطوری به دست بشر رسیده؟
اصلا بشر به ذهنش می رسید که بله، این علم هم هست؟
علم دوختن، توسط پیامبری به اسم حضرت ادریس سلام الله علیه، به بشر آموزش داده میشه...
اصلا ایشون را به این خاطر ادریس میگن که چند تا علم مختلف را به بشر درس داد....
یا مثلا در زمان حضرت داوود سلام الله علیه، علم ساخت زره آهنی، به بشر تعلیم داده شد...
حالا این بشر، به جائی رسیده که منکر همه اون آموزش ها شده...جل الخالق..
تازه میگه دین عامل عقب ماندگیه...علم را بچسب!!!
خب علت چیه؟
اول اینکه افراد دینی، دنبال علم نمی رن...زمان های قدیم، کسی که درس می خوند را بهش می گفتند ملا...چون میرفت حوزه و طلبه بود...هم علوم دینی می خوند و هم علوم مادی...بعد کسی می شد مثل ابو علی سینا...ابوریحان بیرونی...ابن هیثم...خیام نیشابوری...خواجه نصیرالدین طوسی...ملاصدرا و...خیلی های دیگه...
مثلا اصطلاحات چشم پزشکی که همین امروز هم رواج داره مثل شبکیه، عدسیه، عنبیه و اینها، توسط ابن هیثم گذاشته شد...ایشون از شاگردان امام صادق سلام الله علیه و آله بود که به خاطر خفقان اون زمان، ده سال در زندان به سر برد و خودش را به دیوانگی زد...
و الی ماشاء الله از این افراد...
خب چرا اینها موفق شدند و ما الان لنگ می زنیم؟
چون اینها هم علوم دینی را به پیش می بردند و هم علوم مادی را...قرآن مرتب داره میگه بابا هم ایمانتون را قوی کنید و هم فکر کنید...که اگه اینطور بودید، در برابر خدا، خاشعید...
خب خدا هم خاشعین را دوست داره و به کارشون برکت میده...
مگه غیر از اینه؟
مثلا شهید تهرانی مقدم رحمه الله علیه، می گفت وقتی میره روسیه که علم موشکی را یاد بگیره، تحویلش نمی گیرند، میاد میره حرم امام رضا سلام الله علیه و آله، متوسل میشه و بعد هم بسم الله...الان شده پدر علم موشکی و ما هم کلی افتخار می کنیم...
بنابراین رمز موفقیت اینه...دین و علم را با هم بالا ببر...
اصلا همه اینها را ما انجام میدیم که به تعالی برسیم دیگه...پس بدیهیه که اگه در هر موردی کم کاری کردیم، نابود میشیم....
فرهنگ غرب، چون از دین فاصله گرفت به این وضعیت اسف بار رسیده...
مثلا دین میگه آقا بین زن و مرد نامحرم، باید حریم قائل شد...و این حریم همون حجابه...
اما اونها گفتند نیازی نیست...راحت باش!
خب کم کم، طرف براش فرقی نداشت که اینی که از کنارش رد میشه هم جنسشه یا غیر همجنسش...پس ازدواج با هم جنس، رواج پیدا کرد...
بعد کم کم اونم عادی شد...گفتند چه کاریه؟...حیوانات بی زبان! را برای ازدواج انتخاب می کنیم...بعد اونم عادی شد...حالا شخص، خودش با خودش ازدواج می کنه!...
بشری که در اوج علم و فناوری قرار داره!
حالا از اون طرف، شخصی دین را خلاصه شده در نماز و روزه می بینه، و کاری به تکنولوژی نداره...بدیهیه که از دیدن تکنولوژی، شگفت زده میشه و قطعا وابسته...
اما وقتی کسی هر دو را با هم پیش ببره میشه کسی مثل احمدی روشن...و امثالهم...
خب حالا راهکار چیه؟
اولا اینکه من نوعی، عامل باشم به این گفته ها...
دوم...کمک کنم که دیگران هم عامل باشند به این گفته ها...
همین اردوهای جهادی، فرصت خیلی خوبیه برای این کار...الزاما هم نمی خواد شما بکوبید برید فلان منطقه محروم و خدمت کنید...بلکه در مسجد محل، در بین اقوام و دوستان و...میشه خدمت کرد...
و خدا می دونه چه برکتی پشت این کارها هست...
اینکه ما دنبال این باشیم که فرهنگ سازی بشه، این اتفاق نمی افته مگر اینکه خودمون دست به کار بشیم...
عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی
سلام و درود
خیلی خیلی ممنونم بابتِ توضیحاتِ کامل و جامعِ شما. کاملاً درست میفرمایید.
اما در رابطه با حرفِ شما توی کامنتِ قبلیتون باید بگم یه زمانی قرآن کردن سرِ نیزه الان قرآن رو میگذارن وسط دورش میرقصند. کتاب هم کادو میدن واسه ولنتاین. نمونهای که خودم دیدم این بود: کتابهای من پیش از تو و من پس از تو :| :)) خودتون بخونید حدیثِ مفصل از این مجمل.
چیو ؟ این که عشقِ قبلِ ازدواج ممکنه به طلاق برسه ؟
قاعدتا باید تا حالا میفهمید اما انگار بعضیا فقط از عشقی به عشق دیگه منتقل میشن . این جماعت مث زنبورن ! خلاصه میچرخن و روی هر گلی میشینن و بعد هم خداحافظ ... انگار نه انگار :|
عججججججب :) محالات هم گاهی ممکن میشه 😁
باعث خوشحالیه :)
نه اینکه میشه بعد از ازدواج عاشق شد یا همین موردهایی که خانمِ پلکِ شیشهای گفتند.
روز "عشق ورزی " فقط مختص مسیحیان یا غربیان نیست؛بلکه در ایران باستان روز پنج یا بیست و پنج اسفند را به این روز اختصاص داده و آن را "سپندار مذگان" نام گذاری کرده بودند. در این روز فقط مرد(شوهر) به زن (همسرش) یا عاشق به معشوقه اش کادو نمی داد؛بلکه یه مرد به همه زنان و دخترانی که با وی رابطه خونی داشتندیا در زمره نزدیکانش محسوب می شدند،کادو هدیه می داد.مثلا یه بابا بزرگ، به همسرش(یا همسرانش)،به دخترانش،به عروس هایش، به نوه های دختری،به خاله هایش،به عمه هایش و چنانچه مادرش نیز در قید حیات بود،به مادرش نیز کادو می داد.پس به نظر،شایسته آن است که ایرانیان از فرهنگ خود تبعیت کنند واگر قرار به کادو دادن است،خب،روز 5 اسفند این کار را انجام دهند%
به یاد هم بودن و یادآوری اینکه چقدر عاشق هم هستیم، یک موضوع مهم و قابل توجهه و اینکه روزی در سال رو به این اختصاص بدیم که عشق رو به یاد هم بیاریم هم امر پسندیده ایه.. حالا فرقی نمیکنه این سنت خارجی باشه یا وطنی، مهم نفس علمه که زیباست.. به قول ما ترک ها این حرف ها یک آماا داره!!
و اونم اینه که درگیر ظاهرسازی و تجمل نباشیم، تو این سالها تجارت عروسک و کادویی های ولنتاین به شدت داره بزرگ میشه و هر سال شاهد پک های جدیدی از این روز تو فضای مجازی و فروشگاه ها هستیم، بعضاً مشاهده شده طرف ساندویچی داشته، یک هفته تعطیل کرده ولنتاین فروشی باز کرده!
خلاصه که ما هیچ وقت جنبه های مثبت یک عمل رو دریافت نمی کنیم و مسیر رو اشتباه میریم..
ضمن اینکه ما در آیین ایران باستان روزهایی بهتر و باشکوه تر و اصیل تر از ولنتاین داریم که متاسفانه به دلایل مختلف فرهنگی و سیاسی از یادها رفتن...
پوزش از اینکه کلام به درازا کشید
با آرزوی بهترین ها برای شما...
صد درصد. من هم نمیگم به یادِ هم نباشیم دقیقاً حرفم پاراگرافِ دوم و سومِ کامنتتون هست.
دست خورده به نظرم بهت ین توصیفی بود که میشد کرد...قیمت یه دختر یه خرس ۸۰۰ هزار تومنی و چهارتا تیکه پاستیل و شکلات قلبی نیست😶😶😶 چی شد که در این حد خودمونو پایین آوردیم؟
مثلا گاهی مجبور میشین از هم دور شین . اون وقت دلتون برای هم تنگ میشه . این نشون میده عاشق هم هستین . دور شدن باعث نمیشه عشق ایجاد بشه . یه نشونه ست که نشون میده آیا عشقی هست یا نه .
نحوه مواجهه بعضیها با این پدیده فرهنگی هم جالبه. معتقدم با پدیده فرهنگی، باید فرهنگی برخورد کرد نه زوری.
سال گذشته نیروی انتظامی اومد کتابفروشی یکی از دوستان رو پلمپ کرد. دلیل چی بود؟ اینکه یه کتابی کنار صندوقش بود که رو جلد کتابش عکس یه قلب بود و اگه اشتباه نکنم کتابش در مورد چادر بود. بهش گفته بودن چرا تو روز ولنتاین اینو گذاشتی اینجا که قلب داره؟ البته فرداش خبر به گوش فرمانده نیروی انتظامی اون محله رسید و حل شد قضیه.
در مورد محبت به دختر هم مگه پدری پیدا میشه که به دخترش محبت نکنه؟ دخترا عشق پدرن.
اینکه کتاب هدیه دادن کار بسیار مفید و موثری هست که شکی نیست اما خب اختلاف آدما و در نتیجه اختلاف سلیقه ها باعث میشه که بعضی ها کتاب هدیه گرفتن دوست نداشته باشن یا اصلا اهل کتاب نباشن و چیز دیگه ای رو ترجیح بدن، من شخصا احترام میزارم به این اختلاف سلیقه ها و به نظرم آدما باید در انتخاب علایقشون آزاد باشن.
اما نقدتون به نقش بازار و جهتی که به این هدیه ها میده و سواستفاده اش رو کاملا موافقم باهاتون ولی خب این بازار لعنتی همیشه همین بوده.همیشه باید یه جوری سهمشو از هرچیزی بگیره :)
خلاصه که یه روز از روزهای ساله که یه عده اون سر دنیا به بهانه اش به هم عشق میورزند و خب چه بدی داری اگه این سر دنیا هم یه عده به بهانه اش به هم عشق بورزند؟عشقه دیگه! هر روز هم واسش کمه به نظرم :) مشکل از این نیاز ما آدماست که حتما باید یه روز رو واسه کار به این مهمی نشون کنیم.
قطعاً همینطوره. حس میکنم بد نوشتم. این که گفتم حداقل کتاب هدیه بدید منظورم این نبود واقعاً کتاب هدیه بدید :| کلاً میخواستم بگم خوبه تحتِ تاثیرِ جو قرار نگیریم و چیزهای بهتری کادو بدیم. الان توی اتاقِ ما یکی از بچهها میگه من خرس دوست ندارم امیدوارم بهم خرس کادو نده! منم گفتم باشه اگه بهت داد بده به من ناراحتی نداره که :| درواقع نقدی بود بر هزینههای گزافی که بابتِ تحتِ تاثیر قرار گرفتنِ فرهنگی که واسه ما نیست میشه.
صد درصد. اشکال که نداره اما خب ما همچین روزی داریم تو فرهنگمون. قشنگتر بود اگه به فرهنگِ خودمون بیشتر بها میدادیم.
نقل است (جدای شوخی) ولنتاین اصلا از ایران دراومده است :/
در ابتدا آن را به لحن های متفاوتی میخواندند اما سرآغاز پیداش ولنتاین از دیار آبادان (آن هنگام که شهرک برزیل در کناره این دیار بوده است) بوده. البته که آن را ولک تاین میخواندند و مرد و پسر به هر بانویی که محرم شمرده میشد فراوان محبت مینموده و کم نمیگذاشتند.
میدونید چند عدد مشکل برام همزمان پیش اومد که امروز یکیش رو بالاخره حل کردم. چیزی که میخواستم نشد اما چون نتیجه ابداً دستِ من نبود حس میکنم صلاحم همینه. و اما میرسیم به مشکلِ اصلی :| هنوز به جمعبندی نرسیدم. دعا کنید حرکتی کنم که درست باشه :)
من نمی دونم چرا انقدر همه چیزو ماها باید برای خودمون پیچیده کنیم، اصلا یعنی چی ولنتاین مال ما نیست مگه یک نامگذاری روز خاص قراره به کسی تعلق داشته باشه حالا به هر بهانه ایی اینکه یک عده روزی رو به اسم محبت نام بزارن و ما هم بتونیم تو این روز محبت کنیم، کجاش انقدر پیچیدس
در ضمن هیچ روز خاصی به کسی تعلق نداره که انقدر میگیم هالووین ولنتاین و غیره مال ما نیست سعی داریم فقط عقایده همدیگه رو تخریب کنیم، شاد بودنو شاد کردن و جشن گرفتن از هر نوعی خوبه، برخلاف همیشه عزاداربودن و گریه زاری،که خب تو فرهنگ دینی ما همه روزه روز گریه اس و جشن کم جا داره پس بد نیست گاهی ما هم کنار کسانی که جشن فراون دارن کمی شاد باشیم
روز خوش
سلام
شما دوباره پست رو بخونید اگه وقت داشتید کامنتها و جوابهاشون رو هم بخونید بعد بیاید من رو محکوم کنید :) من ابداً نگفتم خوشحال نباشیم و به هم کادو ندیم. تخریبِ عقاید؟! :)) موفق باشید
از دیروز گاهاً دارم فک میکنم اینکه به همه ی آدم هایی که به هم علاقه دارن ، بگیم که اینا از طرف خانواده بهشون کم محبت شده یا وصله های مختلف بهشون بزنیم چندان درست نیس . بالاخره دله دیگه ، یه روز ممکنه پیش یکی جا بمونه . توی سن و سال پایین تر که ممکنه خامی و ندونستن راه صحیح یا عدم وجود شجاعت برای انتخاب راه صحیح تر هم وجود داشته باشه . ولی اینطور مواقع بایستی حواس آدم جمع باشه دینش رو به یک علاقه نبازه .
من خودم کامنتم خطاب به یک سری افراد بود که این روزها عفت و نجابت و غیرت شون رو چوب حراج گذاشتن . باقی هم تقریباً همین منظورشون بوده . ولی گاهاً داره کلی بیان میشه ، در حالی که در حقیقت اینطوری نیست .
خلاصه اینکه این رو نوشتم که اگه یکی یه وقت از این وب داشت می گذشت ، فک نکنه ما همه مون یه سری آدم بزرگیم که از احساسات چیزی سرمون نمیشه و قضاوت مون کلی هست و اینا :) ولی خب این روز ها بهتره همه به عشق های اتفاقی چندان اطمینان نداشته باشن :)
مهم اینه یا روز و یه توجه خاصی باشه، خرس رو هم دوست دارن.
برای دوست داشتن نمیشه کتاب داد، لااقل فقط برای بعضی ها ممکنه.
مورد بوده یه خرگوش رو گرفته و هنوز که هنوزه عروسکشو کنارش میخوابونه!با ۲۸ سال سن... یه عروسکی که شاید اگه در حالت عادی از فرد عادی ای میگرفت، الان توی سطل زباله میبود.
فکر میکنم این اهمیت دادن بد نیست، بد شاید اهمیت به چیزایی باشه که هیچ مزیتی ندارن، مثل فرهنگی که افزایش ده برابری ایدز داشته باشه اونم بین خانما اونم متاهلشون...
تو به دکتری علاقه داری نه، درسشو میخونی، با مسائل اجتماعی فراتر از یه علاقه شخصی برخورد کن، فراتر از یه تجربه شخصی.
علاقهی شخصی؟!
توی کامنتها خیلی راجعبه این موضوع صحبت کردیم با دوستان. اگه حوصله داشتید بخونید که اگه این کار رو بکنید متوجه میشید منظورم چیزی که شما برداشت کردید نبوده.
اصلا داستان ولنتاین کشیشی بوده ک دختر و پسرای عاشق هم رو به عقد هم درمیاورده و در اون زمان پادشاه اون کشور ازدواج ممنوع کرده بوده وقتی اینو میفهمه اون کشیش که اسمش ولنتاین بوده رو میکشه...
درواقع نکته جالب اینجاست که ولنتاین تشکیل خانواده و رابطه مشروع رواج میداده و امروزه شده دوس دختر دوس پسر بازی... همه سنت ها و فرهنگ های غربی و شرقی به همین منوال دارن خراب میکنن!
به نظرم وقتی کسی به جای شناخت طرف مقابلش فقط می خواد از حضورش بهره ببره قصدش ازدواج نیست و عشقی هم که تو کانون خانواده نباشه پیروی از گامهای شیطانه که فقط باعث انحراف و بدبختی میشه. در قرآن هم در دو آیه مختلف هم مردان و هم زنان رو از ازدواج با زنان و مردانی که قبلا دوستی پنهانی و از روی شهوت با جنس مخالف داشتند بر حذر داشته یکی در سوره نساء آیه 25 و دیگری در سوره مائده آیه 5
عشق یعنی بها دادن به طرفی که دوستش داری و به خاطر اون از خیلی چیزها می خواهی بگذری! یا گذشتی! بنابراین لازم نیست دنبال بهانه باشی تا محبتت رو بهش نشون بدی!
همین که یه پیامک بدی وقتی انتظار نداره و ببینه که به یادش هستی؛ یا یه زنگ کوچولو و پرسیدن احوالش؛ یا یه شونه ی محکم برای تکیه کردنش؛ یا ... هزار چیز دیگه که نشونه ی محبت پاکی باشه که دوطرفه است!
نباید دنبال زمان خاص و هدیه ی خاص باشیم!
(توضیح: اگر یک وقت هایی در این گونه مناسبات که البته وطنی هم باشه بهتره، عالیه که عالیجناب محترم رو دعوت کنی رستوران یا سینما و بعد یه کادو؛ هر چی که بیشتر دوست داره براش بخری! من با این نوع کادو دادن مخالف نیستم؛ اما فقط نباید کادو باشه و زمان خاص...!!)
هر عملی عکس العملی داره!!! و اونی که خرس میگیره یا میده یا نمیگیره و نمیده هر کودوم به یه اینده ای دچار خواهند شد. این وسط مسله مهم اینه اون اینده : با تصور فرد از اینده که میخواد/ یکی باشه