واقعاً من رو شناختی؟!

برای چندمین روزِ متوالی میلی به خوردنِ صبحانه و کلاً هیچی نداشتم. حاضر شدم، لبخند زدم، لبخند زد، خداحافظی کردم و زدم بیرون. مثلِ اکثرِ صبح‌های جمعه کلِ باهنر رو پیاده‌ رفتم و نشستم روی نیمکتِ ایستگاهِ اتوبوس. تلگرام رو باز کردم و دیدم پیام فرستاده. جوابش رو دادم. جوابم رو داد. نمی‌دونم چی شد که به این نتیجه رسیده بود همچین چیزی رو برام بفرسته اما دقیقاً دست گذاشت روی چیزی که نباید. بغض کردم اما اونجا جاش نبود. بالاخره خطِ ۶۲ هم رسید. از ایستگاهِ مقابلِ درِ شمالیِ فردوسی تا حرم اونقدری فاصله هست که بشینی و به همه چی از اول فکر کنی. دو ماه و اندی می‌شه که داری توی یه اتاق باهاش زندگی می‌کنی. صبحت با اون شب می‌شه و شبت کنارِ اون به صبح می‌رسه. با اون ناهار می‌خوری، با اون می‌ری دانشکده، با اون نماز می‌خونی، با اون می‌خندی، با اون امتحان می‌دی، با اون بستنی می‌خوری! با همه‌ی این‌ها اعتراف می‌کنه که هنوز من رو نشناخته و اونی نیستم که تصور می‌کرده و باید بیشتر صبر کنه. اونوقت تو... می‌شه بگی چطور به یقین رسیدی که من رو همونطوری که واقعاً هستم شناختی؟!


+ بالاخره رفتم رواقِ حضرتِ زهرا :) باورت می‌شه؟! همه‌ی این دو ماه هر بار رفتم بسته بود. با اشک واردش شدم :) اونجا با دو خانمِ مشاورِ فوقِ مهربون هم آشنا شدم و هم‌زمان با هر دو کلی صحبت کردم. مطمئنم کردند که اشتباه می‌کنی :) در حالی که رفته بودم تا مطمئنم کنند من اشتباه می‌کردم! من فقط گوش کردم و فکر کردم و آروم شدم. حرف، حرفِ منطق بود. منطقِ مهربون نه چماق به دست!


+ فکر کنم متوجه شدید مخاطبِ خاص داره :) همه‌ی این‌ها رو نوشتم که بگم شناختِ آدم‌ها خیلی سخته. دیگران رو امتحان کنید اما نه با هر روشی. تهِ هر روشی شناخت نیست که اگه این اتفاق بیفته ظلم تجلی پیدا می‌کنه. این رو عقل تایید می‌کنه.


سلام :)

همخونه ی جدید رو میفرمایین ؟
رواق حضرت زهرا سلام الله علیها ...
سلام و درود :)

هم‌اتاقیِ خوابگاه.
مخصوصِ خانم‌هاست.
چه عجب از این طرفا :|
کجایید حوا خانوم ؟
همین اطراف :) ترجیحم این بود حالم بهتر بشه بعد حرف بزنم.
حوا جان ,لطفا هر وقت باز رفتی حرم واسه من دعای ویژه کن :)
چشم :) تو هم واسه من خیلی دعا کن.
منطق مهربون از اون حرفاست :)))
حرفِ منطقی رو باید با آرامش و لحنِ خوب زد. دیدم که چقدر تاثیر می‌گذاره :)
خوش بسعادت شما
:)
دوشنبه ۱۹ آذر ۹۷ , ۱۹:۰۰ محمدرضا مهدیزاده
نفهمیدم چی شد :/ 
در هر صورت موفق باشید 
زیارت هم قبول :)
خیلی تلاش کردم آشفتگیش رو کم کنم اما خب خودم آشفته‌ام :)
سلامت باشید.
ممنونم :)

+ من براتون کنار گذاشتم همچنان.
انقدر تجربه ی شناحتای چپکی و دوست داشتنای الکی دارم ک نگو و نپرس ...
احساس می کنم رو هوام :|
+ پس فهمیدیم منطق هم به دو دسته قابل تقسیمه :)
من فهمیدم چقدر نیاز دارم به یه شخصِ آگاه و باسواد که تو این زمینه کمکم کنه. خدا رو شکر بعد از چند هفته پیداش کردم :) مشاور هم باید باسواد باشه هم بدونه چطور باید اطلاعاتش رو بیان کنه که هیچ جوره نشه حرفِ منطقیش رو دل پس بزنه.
احساستون رو درک می‌کنم. بیاید دعا کنیم زود تموم بشه این معلق بودن :)
+ بیشتر نحوه‌ی بیانِ حرفِ منطقی :)
صرفا از این جهت که بگویم خواندمش 
به گنگیِ پست‌های شما که نمی‌رسه :)
اندکی نبودی نگران گشتمی :)
هرحا هستی خوب باشی...
لازم بود نباشم هر چند بودم :)
ممنونم ^_^ همچنین :)
منم عصری رواق بودم ^_^

کی تو رو ببینم پس؟! :((
:)
خدایا پامونو برسون به زمینِ سفت ... آمین ...
الهی آمین :)
مگه حالتون بد بود ؟
بیاید بگذریم :)
من نفهمیدم چی شد :|
:)
اینطوریه که دوستم که با هم توی یه اتاق هستیم تو خوابگاه یهویی به این نتیجه رسید که من رو اصلاً نشناخته و راجع‌به من اشتباه می‌کرده. نمی‌تونسته مستقیم بهم بگه بعد که ازش خداحافظی کردم رفتم بیرون واسم پیام فرستاده. تا اینجا مشکلی نیست؟! :)
چشم حتما :)
ممنونم :)
دوشنبه ۱۹ آذر ۹۷ , ۱۹:۲۴ محمدرضا مهدیزاده
الّٰا بذکر اللّٰه تطمئن القلوب :)
دوست دارین واسه تون فال بگیرم ؟! من پریشونم فال میگیرم :/ 
آیت الکرسی و قدر و کوثر هم تاثیر دارن ! 
+شبیه مادر هایی که توی مهمانی پسر بچه های تخس شون رو تهدید میکنن گفتین :)) 
بی‌شک :)
بله بله چی بهتر از این :) الان؟!
ممنونم که گفتین :)
+ جدی؟! :))) به هر حال در جریان باشید :)
بزودی ان شاءالله
😘
ان‌شاءالله :)
چهارشنبه نمی‌شه؟!
رواق حضرت زهرا چی چی هست حوا
فکر میکرده بد باشی بعدا فهمیده خوبی؟!
یا بالعکس؟!
یه رواق که مخصوصِ خانم‌هاست و همیشه هم باز نیست. جای خوشگلیه :)
خودت چی فکر می‌کنی؟!
نه بعدش چی شد ؟ :))))
بعدش من کلی فکر کردم و همونایی که گفتم دیگه :)
شناخت یه مسئله پیچیده ایه، زمان لازمه... حس میکنم همیشه آدما یه زوایای پنهانی دارن که حتی خودشون هم نمیشناسنش.
دقیقاً :) یکی از چیزایی که به تازگی فهمیدم همینه.
دوشنبه ۱۹ آذر ۹۷ , ۱۹:۴۹ محمدرضا مهدیزاده
بله . تا حافظ پدر رو می یابم ، نیَّت کنین :) 
+«واسه-ت کنار گذاشتم» ؛ کنایه از این که : بعداً به حسابت رسیدگی میشه ، از تهدید های مادرانه هس ! توی گویش شیرازی به کار نمیره ؟!
باشد :)
+ آها بله بله ولی من منظورم این نبود :| مفهومِ غیرِ کنایی رو دریابید :))
نمی دونم چرا حس می کنم نوشته ات غمی داره ولی جوابی که به اون شخص دادی اون غم رو توش نداره. یعنی خودت نخواستی نشونش بدی. من نمی دونم درست قضیه رو گرفتم یا نه، از مبهم نوشتنت هم مشخصه دوست نداری خیلی شفافش کنی ولی با اجازه بهت توصیه می کنم همیشه اینکارو نکنی. گاهی وقتا ناراحت که میشی نشونش بده بذار بفهمن
ناراحت که بودم اما نه از دستِ رفیق جان :)
اتفاقا همه روزه بازه
اما نه از ورودی باب الحجه
من از سمت نواب میرم

با اسانسور باید بری رواق حضرت
در اصلیشو بستن (یا میبندن)
منظورم این بود چهارشنبه می‌شه ببینیم همدیگه رو؟! :)
من فقط یه نکته را نفهمیدم...شما از طرز پیام دادن دوستتون ناراحت شدید؟
+وقتی حال آدم آشفته باشه اگه بلند ترین قهقه های عمرش را بزنه باز حال دلش نشون میده که آشفته ست... در دنیای مجازی نوشته ها کار چشم را میکنند...حال دل را از نوشته میشه فهمید...
نه کلاً بخاطرِ یکسری اتفاقات که اصلاً ربطی به دوستم نداشت ناراحت بودم.
+ همینطوره :)
شاید اول فکر میکرده خشک باشی بعد فهمیده اشتباست
خیلی چیزا فکر می‌کرد که بعد فهمید اشتباه بوده :)
کسی رو که چند ساله میشناسیم
و یا چند ماهه شناخت داریم ، میگه هنوز نشناختی منو

اونوقت چجور در عرض یکی دوساعت اونم خجالتی تو یه محیط بسته و فقز با حرف همدیگر رو بشناسیم؟
بدترش می‌شه فضای مجازی. با تایپِ یکسری کلمات که اصلاً منظورِ واقعی رو نمی‌رسونند و اکثراً سوءتفاهم ایجاد می‌کنند نمی‌شه واقعاً به شناختِ درست رسید.
شناخت کار آسونی نیست گاهی حتی سال‌ها برای شناخت یه آدم لازمه و گاهی حتی بعد از سال‌ها میفهمی یه آدم رو نشناختی یا حتی اشتباه شناختی :)
خواهر منم الان مشهده :)
برای منم دعا کن عزیزم، خصوصا تو رواق حضرت زهرا :*

همینطوره :)
به‌به ^_^
حتماً :) یدونه فرشته که بیشتر نداریم :)
دوشنبه ۱۹ آذر ۹۷ , ۲۲:۵۴ محمدرضا مهدیزاده
غزلی با مطلع «دلا بسوز که سوز تو کار ها بکند» اومده بود !
غزلی هس که نیاز به توضیح نداره ، بخونین متوجه خوب بودنش میشین :)
+منظورتون رو که از ابتدا متوجه شده بودم :)
واقعاً خوبه؟! :) خدا رو شکر پس :))
+ می‌دانم :)
دوشنبه ۱۹ آذر ۹۷ , ۲۳:۰۸ شفق تیرزاد (*_*)
الهی حال دلت خوب تا همیشه.
اول دعا کن خوب بشه :)
میدونی
اگه خوب باشی بد بشناسنت یه درده
درده دیگه اینه آدماییمه دوست داشتی و فکر میکردی خوبن رو بشناسی و بغهمی نیستن..خوب
ازون موقع دیگه به هیچ خوب بودنی در وجود کسی آشنایی نداری و نمیشناسی...
دقیقاً زدی وسطِ هدف...
سلام خواهر حوا
من فقط دعا می کنم توی مشکلات و مسائلی که براتون پیش میاد، بهترین تصمیم و زیباترین انتخاب رو داشته باشید. کاش می شد من یه خواهر کوچکتر از خودم داشته باشم. افسوس...!
سلام و درود
:)
سلام حوا گلی (اولین باره یه نفر رو این طوری صدا می‌زنم :دی) :))
احوال سرکار؟ :) 
سلام آرزو گل‌گلی :))
الحمدلله :) تو چطوری؟! دلم برات تنگ شده :(
چرا رودررو نمیگه حرفاشو !!!؟
چند ماهه که هم اتاقی هستین هنوز رودربایسی دارین باهم
تعارفات رو بزارین کنار باهم گرم بگیرین شما چند سال باید به این شکل زندگی کنید سعی کنید راحت باشید
شاید براش سخت بوده.
من و تعارف؟! :) من با احدی تعارف ندارم. اون یکم باید بگذره تا با یکسری مسائل کنار بیاد. زندگی توی خوابگاه خودش مهارت می‌خواد.
واقعا شناخت کامل یک نفر اصلا ممکن نیست. از پدرها و مادرهامون هم بپرسیم میگن که هنوز تو طرف مقابل یه چیزایی وجود داره که نمیدونن یا نمی تونن درک کنن. واقعا پروسه ی پیچیده ایه. 
همینطوره.
واه یادم رفت جوابتو بدم
ببخشید
نمیدونم والا فکر نمی کنم بذارن! :/

میدونی کامنت قبلیم پیرو جوابت به آلاء بود که گفتی همه روزه باز نیست و اینا : )
شاید تا شب برم امروز. جمعه‌ها بیا خب :(

من صبح جمعه رفتم گفتن جمعه‌ها باز نیست. شب‌ها هم که باز نیست. می‌دونی من معمولاً صبح‌ها تا عصر کلاس دارم وقتایی می‌تونم برم که بسته‌ست :(
سلام و صبح بخیر.
در روانشناسی تکنیکی هست با عنوان « پنجره جو-هری» که در شناخت آدم ها از یکدیگر مورد استفاده قرار می گیره.جالب اینجاست که قسمتی از این پنجره اشاره به بخشی از شخصیت آدم داره که نه خودش از آن آگاه و نه دیگران از آن مطلعند!! لذا شناخت آدم ها و به ویژه خود؛خیلی خیلی سخت و پیچیده است.
سلام و درود
چند وقتی می‌شه که رو آوردم به صحبت با مشاوره‌‌های خیلی خوب :) اول برای کمک به خودم و بعد آدم‌هایی که باهاشون در ارتباطم. واقعاً شناخت سخته.
سه شنبه ۲۰ آذر ۹۷ , ۰۸:۳۶ مصطفی فتاحی اردکانی
در مورد پست نمیخوام چیزی بگم

ولی بگم که منم رفتم رواق حضرت زهرا (س) D:
چطوری رفتید؟! :| :))
سلام
چند روزی نبودید، بخاطر پست قبلیتون یه مقدار نگران شدم ... خوشحالم که الان حالتون خوبه :)
سلام و درود
به قولِ یکی از دوستان ممنونم که هستید :)
حوایی خوبی؟
الحمدلله تو خوبی؟! :)
آها :)))
بله :))
موفق باشی :)
سلامت باشید :)
سلام مومن. جزاکم الله خیرا


شناخت افراد، سخته...
چون هر کس در هر موقعیتی، یه واکنشی داره...
و باز نمی تونی بگی چون در فلان موقعیت، فلان واکنش را نشون داده، پس کاملا این شخص شناخته شده است...


ضمن اینکه زمان، در تغییر شخصیت ها، موثره...


مثلاً برخی در بحران ها، به کمک آدم می آیند که اصلا فکرش را هم نمی کردی فلانی در این سختی، با تو همدرد بشه...
بعد همین آدم، در خوشی، کنار تو نیست نه از این جهت که اتفاقی باشه بلکه از این جهت که نمی تونه ببینه تو به موفقیتی بالاتر از موفقیت او رسیدی...در واقع تا زمانی با تو می مونه که از اون پائین تر باشی...

گاهی در همان زمان بحران هم، ظاهرا افراد با هم نیستند اما باطناً در کنار هم هستند...
یادمه یه بنده خدائی می گفت "از لحاظ اقتصادی دچار مشکل شده بودم، برای همین کنار خیابون، مدتی دستفروشی می کردم...یه بار یکی از دوستان را دیدم که وقتی من رو در اون حالت دید، روشو برگردوند و رفت...
از اون روز ارتباطم را باهاش قطع کردم..."
ایشون از این دیدگاه دیده که اون رفیق، با دیدن این صحنه، خجالت کشیده بگه این دستفروش، رفیقمه...
بعد اون رفیق چه دیدگاهی داشت؟
مشابه این داستان برای یه بنده خدای دیگه ای رخ میده که اتفاقا در جایگاه اون رفیق بود...می گفت:"من به محض اینکه رفیقم را دیدم رومو کردم اون طرف و رفتم...مبادا من رو ببینه و خجالت بکشه که دستفروش شده...تا مدتی هم سراغ رفیقم نرفتم که مبادا بخواد بابت پذیرائی تو خرج بیفته...کم کم ارتباط کم شد"
هر دو رفیق بودند ها اما در اون موقعیت، دیدگاه لحظه ای اونها موجب شده که رفاقتشون خدشه برداره...به همین سادگی...

منظورم به اینه که ما نمی تونیم بگیم فلانی را به طور مطلق می شناسیم یا نمی شناسیم....بلکه اولا شناخت ما صد در صد نسبیه چون عواملی مثل زمان، مکان، روحیات و ...دخیلند...

 

عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی
سلام و درود

دقیقاً. حرفِ منم همینه.

همینطوره.

چقدر مثالتون خوب بود. ممنونم که وقت گذاشتید برای تایپش :)

صد درصد. کاش همه‌مون کمی صبورتر باشیم.

ممنونم همچنین :)
علی یارتون
سلام همشهری
شیرازی هستید مگر؟! :) سلام و درود
زیارت قبول :)
ممنونم :)
سه شنبه ۲۰ آذر ۹۷ , ۲۱:۰۷ آقای سر به هوا :)
چه استیکری:)

خودمونو سخت میشه شناخت
خیلی خوبه :))

اینم حرفیه...
سلام 
زیارت قبول عزیزم.یاد ما هم بودی؟
سلام عزیزِ دلم :)
ممنونم. من هر وقت می‌رم کلی همه رو دعا می‌کنم.

چقدر چون همگان، مثل دیگران باشم
به جای عشق، به دنبال آب و نان باشم

اگر پرنده مرا آفریده اند چرا
قفس بسازم و در بند آشیان باشم

(:
الان خوبی بانووو ؟؟؟ :))
شکر خدا بهترم :)) شما چطوری؟! :)
ممنون مهربون.خدا خیرت بده
:)
نه. مشهدی هستم
من فقط ساکنِ مشهدم :)
وبلاگ قشنگی دارید
موفق باشید
سلامت باشید :)
تو خوب باش دختر منم خوبم ⁦☺️⁩
عزیزم :))
پیچیده نوشتید اما فهمیدنش برای یه روانشناس کار سختی نیست =) شناخت همون‌طور ک همه گفتن بسیار دشواره. روش هاشم خیلی متنوعه اما هر راهی منجر به شناخت نمیشه حرفتون صحیحه.
بله بله :) آقای روانشناس :))
معلومه آدمه عاقلی ای
واقعاً؟! :)
شما دیگه چرا؟ ناامید نباشید امیدتون به خدا باشه
پیرو کامنت شما در این پست :http://roghaieh.blog.ir/post/174#send_comment
گاهی پیش میاد :)
امیدوارم خوب و خوش باشی حوای مهربون 
همچنین عزیزِ دلم ^_^
پنجشنبه ۲۲ آذر ۹۷ , ۰۹:۲۱ قاسم صفایی نژاد
در حرم امام مهربان که منطق چماق به دست نباید باشه. یه امام رضا رو بذارید برای مردم بمونه 😅
:))
بالاخره همشهری حساب می شید دیگه .
چی بگم :)
ته هر روشی شناخت نیست...

چه خوبه این جمله 
تجربه‌اش خیلی تلخه...
پنجشنبه ۲۲ آذر ۹۷ , ۱۱:۰۰ مصطفی فتاحی اردکانی
ازدواج دانشجویی...
مراسمی که تو حرم بود رو گذاشته بودند رواق حضرت زهرا (س)
به‌به :)
از محدود وب هایی که معمولا سعی میکنم کامنت نزارم اینجاست،ولی خب صرفا خواستم بگم دنبالتون میکنم و میخونم :)
ان شاالله که رفاقتاتون با رفقای خوب پایدار :)
:)
مچکرم :)
منم خوب :) 
همیشه خوب باشی عزیز دل 
خوشحالم که خوبی :)
همچنین عزیزم :)
بعضی ادما هم هیچوقت شناخته نمیشن  : )
آری :)
شناخت آدما چیز عجیبیه...گاهی فکر مز‌کنی یه نفر رو شناختی بعد از چندسااااال لحظه‌ی مشترک که با هم ساختید بعد سر بزنگاه یه حرکتی می‌زنه که خشکت می‌زنه!!! قدیمیا می‌گن حتی زن و شوهرا بعد از چند دهه زندگی مشترک نمی‌تونن ادعا کنن هم رو درست شناختن چه برسه به دوست و رفیق توی مدت کوتاه...
ولی از اینا گذشته با اینکه حرفش ناراحتت کرده خیلی مهربون و با گذشت جوابشو دادی !!! من بودم شاید حرف دلمو می‌گفتم بهش...
دقیقاً :)

وقتی چیزای بزرگتری برای ناراحتی باشه این چیزا به چشم نمیاد.
خوبِ خوبم خدا رو شکر :)
پنج‌شنبه هی داشتم به خودم می‌گفتم آخه چرا باید ساعت حرکت اتوبوس‌ها رو عوض کنن که ما نبینیم هم رو؟ :| بعد دیدم جاهای دیگه هم می‌شه دید خب :دی هروقت بیکار بودی یه ندا بده یه جایی ببینیم هم رو. اصلا تو خود دانشگاه هم می‌شه :))
الحمدلله :)
آره :| این هفته یکم شلوغم ولی تو در حالتِ آماده‌باش منتظر باش یهو ممکنه بگم پشتِ سرت رو نگاه کن فرزندم :)))
سلام.
من نمیدونم چرا اینقدر مهمه که بقیه در مورد ما چی فکر می‌کنند! :/
مهم اینه که ما خودمون تلقی منفی در کسی ایجاد نکنیم و به فرمایش حضرت امیر مدیون نشیم. وگرنه اینکه او در مورد ما چی فکر میکند ذره‌ای اهمیت ندارد و برای او هم دِینی نسبت به ما ایجاد نمی‌کند. 
کلا به مقوله‌ای میپردازی که در شارع مقدس بی‌اهمیت است و انسانها تنها ضامنِ نمود و بروز خارجیِ رفتارهاشون هستند و نه تلقی و برداشتتون از شخصیت آدمها. اون برداشتها هرچه که هست بین اونهاست و خدای اونها. حتی اگر بدترین فکرها رو در مورد ما میکنند تا وقتی که برداشتشون بروز خارجی نداشته و به تهمت و غیبت نکشیده به ما مربوط نیست، چه برسه به اینکه بخوایم درگیرش هم بشیم و براشون هی توضیح بدیم یا یکی یکی سوءتفاهم‌ها رو رفع کنیم (مگر اینکه خودمون عاملِ قضاوت ناصحیح اونها باشیم که لازم میشه توضیح بدیم)
زندگی خیلی مهم‌تر و جذاب‌تر از اینه که ما بخوایم به فکرهای بقیه راجع به خودمونم فکر کنیم! هرکس هرطور راحته. تیک ایت ایزی! 

و انصافا کل باهنر راهی نیستا :دی
سلام و درود
در این رابطه قبلاً پست نوشتم و خب مضمونش با حرفِ شما یکی بود. به شخصه برام اهمیتی نداره بقیه چه فکری می‌کنند راجع‌بهم اما گاهی شناخت لازمه. مثالِ بارزش هم ازدواجه.

+ از وقتی اومدم مشهد با سیلِ عظیمی از آدم‌های مختلف آشنا شدم و خب یادم نمیاد تلاشی برای عوض کردنِ نوعِ نگاهشون به خودم کرده باشم. حتی اونایی که تصورِ غلطی از من داشتند.
شنبه ۲۴ آذر ۹۷ , ۱۹:۴۹ دیوونه بارون
حوایی آدرس چنلت چی بود؟ 😁
می‌خوای چکار؟! :))
ممنون از مطالب زیباتون
عجب :)
مطالب بسیار قشنگی داشت وبلاگتون موفق باشید
:)
خب الحمدلله که به بی‌اهمیت بودنش واقف هستید. چندین پست با این مضمون از شما دیدم. و پاسخهای کامنتهای قبلی رو هم خوندم و برای همین گفتم.
فکر میکنم فقط برای ازدواجه که این موضوع مهمه. :)
و دقیقاً من فقط برای ازدواج گفتم.
میخوام بیام 🤐😥
نوچ نمی‌شه :)))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

اشتیاقی که به دیدارِ
تو
دارد دلِ من
دلِ من داند
و
من دانم
و
دل داند
و
من

آرشیو مطالب
Designed By Erfan, Edited by a Friend Powered by Bayan