_{من شاعر نیستم}

_{من تنها کلماتی را می دانم}

_{که نام تو را دارد}

_{و آنها را ردیف می کنم به نشانه تو}

_{شب را دوست دارم چون آغوش تو را دارد}

_{صبح را دوست دارم}

_{چون بیداری تو را دارد}

_{از رنگهایی خوشم می آید}

_{که رنگ چشمان توست}

_{رنگ آرامش تو}

_{من شاعر نیستم}

_{تنها کلماتی را به تو ربط دارد}

_{می شناسم}

_{و آنها را کنارهم می گذارم}

_{تا دیگران بخوانند و}

_{عاشق شوند}

لبخند بزن دو چشم بارانی را

تجویز بکن "نگاه درمانی" را

یک شعله بخند تا به آتش بکشی

دانشکده ی علوم انسانی را

حامد عسکری 

یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی

شاگرد که بودی که چنین استادی

خوبی و کرم را چو نکو بنیادی

ای دنیا را ز تو هزار آزادی

من محو خدایم و خدا آن منست

هر سوش مجوئید که در جان منست

سلطان منم و غلط نمایم بشما

گویم که کسی هست که سلطان منست

با محصولات ما آسایش را به ارمغان بیاورید

با باربری ما حمل بدون آسیب به تمام نقاط کشور را تجربه کنید

با باربری ما حمل بدون آسیب به تمام نقاط کشور را تجربه کنید

سلام