عکس‌العملِ شما چیست؟!

تصور کنید در یک عصرِ پنج‌شنبه‌ی بهاری و دل‌انگیز و بعد از اتمامِ یک هفته‌ی کاریِ شلوغ، نشسته‌اید پشتِ میزِ درونِ بالکنِ خانه‌تان و همزمان با مطالعه‌ی کتابِ موردِ علاقه‌ی خود چای می‌نوشید که ناگهان دخترتان (پسرتان) می‌آید روبه‌روی شما می‌نشیند و می‌گوید می‌خواهد وبلاگ‌نویس بشود. عکس‌العملِ شما چیست؟! مخالفت می‌کنید یا موافقت؟! چرا؟!


واسه من که کار از کار گذشته =/
دخترم که تو باشی دو ساله وبلاگ نویسی میکنه =)))
:)))
ازش میخوام بنویسه اما نه همه چیز رو .... 
از شادی هتش بنویسه از خوشی از عشق از سلامتی ،طنز داستان همه چیز به جز تنهایی و خلاهای زندگیش...
پس کمکش می‌کنی درسته؟! :)
یه سوالِ دیگه
اگه بخواد مطالبِ وبش رو نخونی قبول می‌کنی؟!
 مخالفت نمیکنم
شاید هم تشویقش کنم.و کلی از خوبیای این فضا بگم
اما خب چندتا نصیحتش هم میکنم

خیلی هم خوب :)
اگه ممکنه بگو چه نصیحت‌هایی بهش می‌کنی.
من که به اونصورت وبلاگ نویس نیستم 🤐 ولی به دخترم میگم دوست داری عیب نداره اما چیزایی منتشر کن که ارزش خوندن داشته باشه 😊
درود بر تو :)
بنویسه خواهر..ولی چند تا قانون کوچیک براش میذارم.
وبلاگ رو موافقم شبکه های مجازی رو نه.وبلاگ احترام داره هر کسی نمیاد.اگه خودش خوب باشه رفقای خوبی پیدا میکنه.
موافقم :)
حتما..چرا که نه
ولی بهش میگم چیزهای خصوصیش رو اصلا ننویسه در ثانی با اسم مستعار بنویسه که بعد مشکلدار نشه و ثالثا حتما مخفیانه هم شده وبلاگش رو میخونم چون حتما از من هم مینویسه..باید بفهمم نظرش در مورد من چیه..
نکته اول و دوم رو موافقم ولی سوم خیر :|
مستقیم از خودش بپرسید نظرش رو. وبلاگ چون مسواک یه چیزِ شخصی هست به نظرم. :)
بستگی داره. اگه بتونم دخترم یا پسرم رو همونطوری که میخوام تربیت کنم پس میتونم بهشون اعتماد کنم! فضای مجازی به قول خودت مسمومه. خیلی باید مراقب بود آدمای مجازی یه بخششون گرگ های جامعه خودمونن!
اینم حرفیه
جوابت یه پسته. چالشش میکردی.. :d
چالش توی بیان زیاده :)
شما اگه دوست داری راجع‌بهش پست بنویس.
حتما موافقت میکنم چون می‌دونم چقدر چقدر خوشحال میشه یه نظر برایش بیاد البته ، زیر نظر خودم
عجب :))
شاید فرزندِ شما در قید و بندِ نظر و اینا نباشه!
حتما موافقت میکنم، چند تا وبلاگ خوب بهش معرفی میکنم، ازش میپرسم در چه زمینه و موضوعی میخواد وبلاگ بنویسه تا بتونم وبلاگ های مشابه رو بهش معرفی کنم... یک سری راهنمایی هم بهش میکنم
اگه بخواد آدرسِ وبلاگش رو بهت نده چی؟! قبول می‌کنی؟!
برای چی باید مخالفت کنم ؟ 
چون فضای وبلاگ نویسی نسبت به باقی فضاها تمیزتره ... 
تنها چیزی که بهش توصیه میکنم اینه که یادش باشه آدم هایی که مثل خودش دارن وب مینویسن ، واقعین اما اون دنیای وب میتونه واقعی نباشه ... آدمهاش میتونن از خود واقعیشون قشنگ تر و یا زشت تر باشن ....اما تو سعی کن شبیه خود واقعیت باشی ... 
و ایضا به هیییچ کس اعتماد نکن :)

:)
نظرِ شما به نظرِ من خیلی نزدیکه :)
نیست ولی من می دونم که حتما نظر براش میاد
اگه نظرات بسته نباشه واسه همه نظر فرستاده میشه :)
بنویس مادر بنویس اما چهارچوب دار..مثل مادرت معتاد نشو:)
:))
:)))))
اول بهش اصول نوشتن رو یاد میدادم. بعد اجازه میدادم وبلاگش رو اونطور که میخواد بنویسه و در حین نوشتن ایراداتش رو میگرفتم. اینکه یهو تجربه وبلاگ داری رو منتقل کنم یه خورده ناهنجار میزنه. به هر حال باید سر دو راهی ها و چند راهی ها قرار بگیره تا بتونه خوب و بد رو بشناسه. اما قطعا در انتخاب هاش کمکش میکردم. 
دستم بگرفت و پا به پا برد... یه چیزی توو ابن مایه ها.
:))
درواقع اجازه می‌دادید شروع کنه و بره جلو بعد که به مشکلی خورد یا سر دوراهی و حتی چند راهی قرار گرفت از شما کمک بگیره. ایده خیلی خوبیه.

بله بله :)
بحثو عوض میکنم :|
چرا خب؟! :|
جوابِ بچه رو بدید منتظره :)
باروی باز استقبال میکنم
دلیلش رو هم بگو :)
تشویقش می کنم بنویسه
ولی نمی گم که خودم هم می نویسم
و به اون هم میگم به من آدرس وبشو نده
خلاصه اینکه یادش میدم پنهون کاری رو :دی

:)
اسمش رو نمیشه گذاشت پنهون‌کاری. شاید یجور حریمِ شخصی.
سوال عجیبیه.
من موقعی که می خواستم وبلاگ بنویسم نرفتم از پدر یا مادرم بپرسم. کلا از موقعی که وارد فضای مجازی شدم هیچ کنترلی از طرف پدر و مادرم رو خودم حس نکردم. با این حال و با این که سنم کم بود اون موقع، کاری نکردم که باعث پشیمونی یا آبرو ریزی یا ... بشه. چرا باید بچه م بیاد این موضوع رو با من در میون بذاره؟ به نظرم کاملا شخصیه.
من یا قبلا درست رفتار کردن تو هر فضایی رو به بچه م یاد دادم که خب خیالم راحته یا بلد نبودم یاد بدم که با سخنرانی و این جوری بنویس، اون جوری ننویس هیچ کاریش نمیشه کرد.
خب منم اجازه نگرفتم! فرضه دیگه. درواقع می‌خواستم بدونم همه‌ی ماها با توجه به تجربه‌ی وبلاگ‌نویسی که داریم حاضریم بچه‌هامون توی این راه قدن بگذارن یا نه.
قرار نیست بهش امر و نهی کنی که. :)
ما که انقدر بچه مثبت بودیم اجازه نگرفتیم...به طریق اولی دیگه فکر نمی‌کنم که بچه های نسل بعد از پدر مادرشون برای وبلاگ زدن اجازه بگیرن...
ولی خب اگر بچه‌م انقدر باشعور باشه که وبلاگ نویسی رو به فضاهای مجازی سبک و سخیف دیگه ترجیح بده بال درمیارم می‌رم تو ابرا... 
بچه‌های نسلِ قبل هم فکر نمی‌کنم اجازه گرفته باشند :|
:)
ذوق زده میشم ومشوقش میشم وشدیدحمایتش میکنم
درود بر رفیقِ خوبم :)
ازادش میذارم هرجور که دوست داره بنویسه و ازش میخوام بیشتر تولید محتوا کنه و چیزای ارزشمند یا چیزایی که ازارش میده رو بنویسه:)
قطعاً محدودیت ایجاد کردن نتیجه عکس داره پس نمیشه گفت اینطوری بنویس اونطوری ننویس. دروراقع موافقم با نظرت. :)
باهاش موافقت میکنم اما محدودیت قرارمیدم که مثل خودم معتاد نشه ولی درمورد محتوا چن تا وب خوب بهش معرفی میکنم
خیلی هم خوب :)
فکر نکنم مخالفتی بکنم ولی اول چندتا وبلاگ خوب بهش معرفی میکنم که بره بشینه خوب بخوندشون وبعد فضای وبلاگ رو براش توضیح میدم و در مورد آدماش و مسائلی که میتونه براش پیش میاد بعدش به عهده ی خودشه که چطور بنویسه
البته بدم نمیاد گهگداری سر بزنم به وبلاگش و نحوه ی ارتباطش رو چک کنم
بلاخره جوونه دیگه دلش هزار راه میره :)))
درود بر شما :)

اگه دوست نداشته باشه چی؟! :|
میگم فعلا برو تا من کتابم رو بخونم بعدا بیا راجع‌بهش حرف بزنیم:D
وای فرشته عالی بود :))))
بعد که کتابت تموم شد چه جوابی میدی؟! :|
با serek khatoon موافقم. این که وبلاگ رو به فضاهای دیگه ترجیح بده خیلی خوبه.
اما در کل، اگه اون بچه، بچه ی منه، الان ۶۰ ساله وبلاگ داره و من خبر ندارم:))))
خیلی :)
دختر کو ندارد نشان از مادر :)))
راستش دلم نمیخواد اصلا از من بپرسه این سوالُ.چون من کنجاو میشم که چی مینویسه و بنظرم وبلاگ یه چیز کاملا شخصییه.همونطور که من دلم نمیخواد اعضای خانوادم از وبلاگ نویسی من خبر داشته باشن.
اون که بله اما به طورِ کلی با توجه به تجربه‌ی خودت توی این زمینه به نظرت خوبه مثلاً دخترت هم بیاد توی این مسیر؟!
جواب فرشته خانوم عالی بود
بله خیلی :)
یادم رفت بگم:به شخصه اینجارو بیشتر از هرفضای مجازی دیگه ای قبول دارم و موافق اما دوسندارم ازم این سوالو بپرسه،حداقل الان اینجوری فک میکنم.شاید بعدها که سنم بالاتر بره و بچه داشته باشم نظرم عوض بشه.
پس موافقِ وبلاگ‌نویسیِ فرزندت هستی. :)
سلام ...
خوبید ؟؟؟
سلام
ممنونم
من قبول میکنم ^_^
و حتی بهش کمک میکنم ^_^ ولی اگ درساشو نخونه ، نمیزارم :(((
خیلی هم خوب :)
شایدواقعایه اتفاقایی یام حرفایی براش پیش بیادکه نتونه به من یاکسی که آشناهست بگه
وبهش میگم ازاگه بانوشتن حالش بهترمیشه حتماانجام بده
از اون مادرهایی میشی که خیلی خوب بچه‌هاش رو درک می‌کنه. :)
بنویسه
:)
اخه واقعا واکنشم همینه فکر کنم:))
میگم برو چندتا تکه چوب بیار میخوام نصیحتت کنم:))) بعد میگم برای چی میخوای بنویسی؟ بعد که کنجکاویم رفع شد میگم خب برو بنویس واسه چی وقت منو میگیری؟:))
نه جدی بخوام بگم بچه‌ی من باید بدونه که تو بعضی چیزها حق انتخاب داره، حق داره تصمیم بگیره کجا چه چیزهایی رو بنویسه،قبلش من باید سعی کرده باشم بچه‌ام رو جوری تربیت کرده باشم که چیزهای بد و بی‌ادبی ننویسه،درست با آدمها رفتار کنه و تو هر فضایی قرار گرفت بتونه از خودش و عقلش و قلبش محافظت کنه، یعنی با فضای مجازی به فنا نره، اگه من تربیتم درست باشه پس قاعدتا هیچ مشکلی با ورودش به هیچ فضای مجازی ندارم چون میدونم بچه‌ام عقل داره و درست انتخاب میکنه:)
 فلذا بهش میگم برو بنویس دخترم، فقط سعی کن چرت و پرت ننویسی و درست با آدمها رفتار کنی، چیزهایی بنویس که دوست داری بخونی و اگه تو یه وبلاگ ببینی خودت حاضری بخونیش،در یک کلام انسان باش فرزندم:))
تازه چندتا وبلاگی که خودم میخونم و ازشون خوشم میاد و محتواش مناسب سن بچه‌ام هست رو بهش معرفی میکنم تا بره بخونه و مستفیض بشه:)
درودِ فراوان بر مامان فرشته :))
این که همه چی برمی‌گرده به نحوه‌ی تربیتِ ما خیلی درسته. اگه دخترت مثلِ خودت باشه که حتماً یه وبلاگ‌نویسِ عالی و دوست‌داشتنی میشه.

مچکرم واسه توضیحاتِ جامع و کامل و وقتی که گذاشتی ^_^
خوبه من بچه ندارم که انقدر ریز بهش پرداختم وگرنه که الان ۴۰ خط راجع‌به نصایحم به فرزندم براتون می‌نوشتم:))
:)))
ایشالله😒😌
الان این پوکر شدن واسه چی بود؟! :))
تو لطف داری عزیزم،یادم باشه ادرس وب نسیم و مهنا رو هم بهش بدم:))
خواهش میکنم عزیزم، سئوال دیگه ای داشتید در خدمتم:D
مهسان رو یادت رفت که :| :)) البته من هنوز نگفتم نظرم رو ها! شاید اجازه ندادم وبلاگ‌نویس بشن بچه‌هام. :|
قربانت ^_^ چه غذایی رو خیلی خوب درست می‌کنی؟! :|
بهش میگم نلاس
:|
و بهش میگم دنبال نکن که دنبالت کنن
و بهش میگم سعی کن بلاگرای خوبو پیدا کنی و باهاشون رفیق شی
و بهش میگم چرت پرت ننویس تو وبلاگت
و بهش میگم کپی کنندگان به بهشت نمیروند
احسنت :)
بهش لبخند هم بزن :) با حالت پوکر بگی نتیجه عکس میده فکر کنم :|
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۹۷ , ۱۱:۲۵ علیرضا امیدیان نسب
انگار خودتون نمیخواین بچه هاتون وبلاگ نویس شن پس جرا الان خودتون وبلاگ دارین و دوساله می نویسین؟
من اجازه میدم داشته باشه :)
من که هنوز نگفتم نظرم رو :|

:)
من موافقت می کنم.بهش میگم مثل مادرت نباش که فقط وبلاگ خون باشی خودتم بنویس:)
آفرین :)
بهش میگم تو رو چه به وبلاگ نویسی:D
چرا خب؟! :|
من میذاشتم وبلاگ نویس بشه:)
وبلاگتون رو دنبال کردم :)
:)
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۹۷ , ۱۱:۳۱ ♥️ っ◔◡◔)っ ♥️ mohammad)
ما که اجازه نگرفتیم قطعا بچه ها هم اجازه نمیگیرن D:
از بحثِ اجازه که بگذریم کلاً با توجه به تجربیاتی که توی این مدت به دست آوردید به نظرتون خوبه بچه‌تون هم مثلِ شما وبلاگ‌نویس بشه؟! :)
ازش می پرسم واسه چی به من میگه ؟
خب میگم بره هرکاری دوست داره بکنه 
نیازی به این همه خشونت هست آیا؟! :)
شما وبلاگو دنبال نمیکنین:(
:|
اره راست میگی، وب طاها و مهسان رو یادم رفت:)؟
یعنی تو دلت میاد بچه‌ات وبلاگ منو نخونه؟:)))
تخم‌مرغ آب‌پز:D
کلا اشپزیم بد نیست، راضی کننده‌است؛ ولی دقت نکردم چی رو بهتر از همه درست میکنم:)

طاها باید بره با باباش در میون بذاره :|
نه ^_^ مطمئن باش اولین وبلاگی که بخوام بهشون معرفی کنم (کلاً به هر کسی) وبلاگِ فرشته‌ی عزیزمه :))
:))))
ماشاءالله امروز خیلی شوخ‌طبع شدی :)
من ازش می پرسم وبلاگ نویسی چی هست پسرم؟
به منم یاد میدی؟ :)
اصلاً اگه این رو نمی‌گفتید من شک می‌کردم شما جنابِ دچار باشید :| :))
حتما بهش اجازه می دم :)
منم میشم اولین دنبال کننده‌ش :)
البته بهش قول میدم بهت نگم چه چیزایی می‌نویسه :))
چرا؟ فرقش چیه؟ مسئولیت بچه ها رو تقسیم کردید مگه؟:)
لطف داری، فقط قبلش شفاف سازی کن که انتظار مطالب خوب و عجیب نداشته باشن، که شکه نشن:))
اره، خودمم نمیدونم چمه، ولی فکر کنم واسه همین زلزله زد:|
همینطوری :) پسر با پدرش بیشتر کنار میاد :|
به نظرِ من که مطالبت هم خوبن هم دلنشین :))
زلزله اومده اونجا؟! شدید بود؟! خوبی الان؟!
خخخ هیچ لذتی بالاتر از اسکل کردن فرزند نیست :)
نکنید برادرِ من نکنید! :| پدر باید با پسرش رفیق باشه :)
دستت درد نکنه ممنون که بچه ام رو تنها نمی ذاری :)
هیییییی چه روزگار کج مداری،ببین چطوری دوستم با بچه ام همدستی می کنه و علیه من یه سری اقدامات سری انجام می دن :))
خواهش می‌کنم :)
تو هم وبلاگِ دخترِ من رو بخون ولی به من نگو چی می‌نویسه :))
چه شود :|
مشتاقم اتفاقا
ولی دلیلش و هدفش رو میپرسم
باید بدونه برای چی داره وبلاگ نویسی رو شروع میکنه
و راهنماییش می کنم
و با چند نوع سبک نوشتن آشناش می کنم
:)
خیلی هم عالی :)
خب از اول با هم وبلاگ درست میکنیم و با هم رقابت میکنیم سر دنبال کننده ها! :))
البته اگه تا اون موقع کودک درون من همینجوری بمونه :|
تو رو خدا پسرتون رو دیگه حرص ندید بذارید راحت بنویسه :| :))
می‌مونه قطعاً :)
پیشنهاد خوبیه :)))
ولی بچه های ما عجب مامانای خجسته ای دارن :))
اون عینک دودیِ من کجاست؟! :)))
خیلی :))
پسرها بیشتر مادری که:)
لطف داری:)
شهر ما نبود اما انگار بوشهر زده، ۵.۹ ریشتر؛ خوبم الحمدلله زنگ زدم خانواده هم خوب بودن شکر خدا.
فقط کنه روستا ها اسیب ندیده باشه.
آره ولی پسرِ من با باباش راحت‌تره :|
^_^
خب خدا رو شکر. ان‌شاءالله هیچ جا آسیب ندیده باشه.
حتما قبول میکنم و بهش کمک میکنم اصولا نوشتن خوبه اگر در چارچوب درستی باشه ، براش چند تا قانون میزارم و خیلی چیزها رو یاد آور میشم، چون ناخودآگاه خیلی از مسائل رو خودش میدونه لابد زیر دست من بزرگ شده دیگه :)) 
وای در کل مخالفت نمیکنم از فضای مجازی  که خیلی بهتره اینجا واسه اهلش فضا مقدسه :))
خیلی هم خوب ^_^

موافقم :)
حتما میگم بنویس ... و هیچوقت هم ازش آدرس وبشو نمیخوام که برم پست هاشو بخونم ؛) 
اصلا بنظرم  بهم نگه هم بهتره چون فکر میکنم وبلاگ مثل یه دفتر خاطرات میمونه که اونجا دوس داری از آدمای اشنای زندگیت فاصله بگیری
به‌به چه مامانِ خوبی *_*
دقیقاً. بعضی حرف‌ها رو شاید فقط باید غریبه‌ها بخونند...
اجازه بهش میدم اما نصیحتشم می کنم. دوستان گفتن که بهش بگیم مثلا با اسم مستعار منتشر کنه و چیزای خصوصی ننویسه و مطالب با ارزش بنویسه...در مورد خوندن وبلاگش واقعا نظری ندارم، فقط می تونم بگم چون خودم دوست ندارم مامان و بابام مطالب وبم رو بخونن پس منم باید به بچه م این حق و بدم =)
البته همه ی این حرفا برای بچه ی نداشته ی من بود :))) من جوون تر از این حرفام :دی
کارِ خیلی خوبی می‌کنی :)

اینجا همه جوون‌تر از این حرفا هستن :))
پسر کو ندارد نشان از پدر 
تو بیگانه خوانش نخوانش پسر

بنویس پسرم به پسرتم بگو بنویسه
باشد که ناممان در رکوردهای گینس ثبت و ظبط گردد
خیلی هم خوب :))
معلوم نیس تا اون موقع فضای اینجا همینطوری باقی بمونه..
با این حال
میگم دوست داری برو بنویس ؛نوشتن خیلی خوبه..آفرین 

اما خیلی درگیرش نشو..معتادش نشو..مث مامانت چشمتو که باز کردی صبح اول پنلتو چک نکن:|

به نکته‌ی ظریفی اشاره کردی سادات جان. ان‌شاءالله که همینطور بمونه و بهتر هم بشه.

:)

الهی ^_^
ولی یه سوال همین الان به نظرت چند در صد بچه ها خانوادشون خبر دارن که وب دارن؟
یک درصد! شاید هم کمتر.
اول ماچش میکنم میگم به به چه خوبه دوس داری نوشتنو:))))

با توجه ب سن و سالش هم یه سری تجربیاتو در اختیارش میذارم شایدم نذارم :دی

آخی *_*

بذار حتماً :|
خانوادم خبر دارن ولی ادرس ندارن:))
مهم آدرس نداشتنه :))
Dinky28.blog.ir/post/494
توصیه میکنم اینجا رو هم بخونی :)
چه جالب
ندیده بودم :)
وقتی میگه یه مکثی می کنم و همینطور که به چشاش نگاه می کنم، میگم: خوب کی می تونم اولین مطلبتو بخونم؟
:)
چقدر شیرین :)
پیش‌بینیِ من اینه که پسرتون (دخترتون) اول که مکث می‌کنید یکم توی دلش آشوب بشه و بعدش که جمله‌تون رو بگید یه لبخندِ عمیق و تهِ دلی بنشینه روی لب‌هاش :)
فکر کن کدوم قسمتش جالبتره، اونجاش که هر دو پست کامنت گذار مشترک داشته باشه و با چند ماه اختلاف نظر متفاوت :)
دقیقاً داشتم به همین فکر می‌کردم :)
یکی از آرزوهامه که فرزندم مثل خودم استعداد و علاقه نوشتن داشته باشه.
قطعا با روی باز میپذیرم. برای انتخاب اسم کمکش میکنم.
بچه ای که خودش بیاد همچین چیزی رو مطرح کنه بعید میدونم بخواد آدرسش رو قایم کنه!
ولی خب اگرم نخواست بده مانعی نمی بینم چون به فضای وبلاگ نویسی خیلی بیشتر از اینستا و.. مطمئنم. امیدوارم اونقدر بهش نزدیک باشم که گاهی در مورد نوشته هاشم از من نظر بخواد :)
خیلی هم خوب :)

ان‌شاءالله که همینطور میشه :)
سلام :)
اگه دخترم مثل شما قورمه سبزی دوست داشته باشه شاید !
سلام و درود
خداییش چه ربطی داشت؟! :|
یکی از هنرهای خانما پختن قورمه سبزی هست ...
اگر بتونه قورمه سبزی خوشمزه رو با جادوی واژگان به رشته تحریر دربیاره و عطر و طعم اون رو با قلم زیبای خودش به مخاطب بچشونه شاهکار بزرگی انجام داده ...

اینطور نیست حوا خانم ؟؟
بله ولی تنها ملاک برای وبلاگ‌نویسی این نیست. :)

یعنی واسه فرزندتون شرط می‌گذارید؟! شاید نخواد این مدلی بنویسه. شاید بخواد مثلِ شما شعرهای زیبا منتشر کنه.
سلام

ما ک اجازه نگرفتیم
شاید هم خیلی یواشکی نوشتیم
فک نمی کنم فرزندانمون هم ازمون اجازه بگیرن
مضاف بر اینکه شاید تا اون موقع دیگه وبلاگ نویسی وجود خارج نداشته باشه! :دی

مثل اکثر دوستان ک فرمودن
ب احتمال زیاد اجازه می دم و نصایح و تجارب خودم هم میگم :دی
باشد ک رستگار شود :دی
سلام و درود

این که یه روزی وبلا‌گ‌نویسی بخواد از بین بره از اون فکرهاست که فقط فکره :)

:))
شوخی میکنم :))
بستگی به شرایط اون موقع داره ...
:))
میگم فکر خوبیه بچه!
امتحانش کن!
خیلی هم خوب :)
با این میزانسنی که شما چیدید میتونیم نه بیاریم؟ :)) 
چرا که نه :))
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۹۷ , ۱۴:۱۴ مصطفی فتاحی اردکانی
موافقت می کنم
ولی الان ذهنم درگیره باید بعدا بیام شرح بدم
باشد
از همه چیز هم میشه استفاده درست کرد هم نادرست اگه دختر خودش خوب باشه هیچ چیز بهش صدمه نمیزنه ولی اگه بد باشه تا سر کوچه هم که میره باید مراقبش باشی بنظرم باید درست تربیت بشه و نباید محدودش کنیم وبزاریم خودش تصمیم بگیره و راهنماییش کنیم
درسته :)
مادرش چ خیری دیده از وبلاگ نویسی ک خودش ببینه :(
وحیده :(
خب اولا که فکر نکنم بچه‌های امروزی بابت این چیزها اجازه بخوان.
اگر هم خواستند، مخالفت نمی‌کنم. چون پنهانی اینکار رو انجام می‌دن. بهترین راه حل اینه که با او همراهی کنم تا به این روش متوجه حد و حدود اسنفاده از وبلاگ و برقرار کردن با افراد مجازی رو متوجه بشه. وقتی ارتباط با فرزند دوستانه و صمیمی باشه خودشون هر مسئله و پیش‌آمدی رو درمیان می‌گذارند. 
(ماشاالله به تعداد مخاطبین و نظر دهندگان)
چند باری گفتم در جوابِ دوستان که بحث اجازه گرفتن یا نگرفتن نیست. درواقع هدفم این بود که با توجه به تجربیاتی که توی تمامِ این مدت به دست آوردیم آیا حاضریم فرزندمون هم بیاد توی این مسیر یا نه.
:)
نویسندگی هنره،
قبل اینکه بخواد با وبلاگ نویسی آشنا شه یادش میدم؛
کسی که نتونه احساساتش رو در قالب کلمه بیان کنه، 
معلولی بیش نیست! :)
خیلی هم عالی :)
مامان من میدونه من وب دارم
بعضی از پستای بلاگرارو براش میخونم 
راجب حرفایی که بینمون ردو بدل میشه 
راجب آلاء باهم حرف میزنیم مثلا قراری که میخواییم تیر بزاریم 
امانگفته ادرس بده منم بخونم
فضای وبلاگ نویسی خیلی کم پیش میاد آدمو اذیت کنه مگه اینکه طرف سر هرچیزی قهر کنه و بره من خودم بی تفاوتم...
حتما نباید راجب قشنگیای زندگی و به صورت ادبی بنویسه  هرچی دلش میخواد بنویسه حتی چیزای شخصی حالا بستگی داره مسائل شخصی هرفردی فرق کنه...

:)
خیلی هم خوب

یه وقتایی هم یه عده که اینجا رو با میدونِ جنگ اشتباه گرفتن سرِ هر چیزی به خودشون اجازه‌ی اظهارِ نظر و دخالت میدن که گاهی غیرِ قابلِ تحمله!
بله بله هیچ بایدی وجود نداره.
بهش میگم
 روزگاری منم وبلاگ نویس بودم
از همه چیز نوشتم 
از شادی هام 
از لحظه لحظه موفقیت ها و شکست هام 
نوشتم از عاشقانه هام
نوشتم از رفتن ها 
نوشتم از موندن ها
نوشتم از هر چیزی که اون ته تهای قلبم خونه کرده بود
نوشتم و سبک شدم
سبک بال شدم
تونستم پرواز کنم و از خوشی ذوق کنم
بنویس 
چون نوشتن میتونه بهترین دوستت باشه...
چه خوب :)
بهش میگم بنویس....
مواظب باش:)
تو این فضا گرم نگیر با هرکسی
همه شبیه نوشته هاشون نیستن:)
لزوما اون کسی که میگه دکتره دکتر نیست اعتماد نکن
بهش یاد میدم سخت اعتماد کنه:)
عجب :)
حرفات یه طوری بود. بماند...
بنویسه 
مشکلی ندارم
:)
بستگی داره چند سالش باشه و چه تصوری از بلوغ فکریش داشته باشم. اگر به اون بلوغ مدنظر من نرسیده باشه ازش میخوام قدری دیگه صبر کنه یا اینکه آدرس وبلاگشو به منم بده تا بخونمش.
اما اگر نمیخواد من بخونم قدری صبور باشه تا وقتش برسه.
اما در هر حال اجازه میدم این کار رو بکنه. همین که اومده اجازه گرفته و خبر داده خودش خیلیه. :)


+سوالت خیلی خوبه، داشتم فکر میکردم شاخصهای من برای وبلاگ نویسی خوب چیاست؟ چقدر خوبه که همون طوری وبلاگ بنویسم که دوست دارم پسرم یا دخترم بنویسه.
نظرِ شما برام خیلی مهم بود. ممنونم که گفتید. :)

+ دقیقاً. درود بر شما. ^_^
قطعا خودم قبل از اینکه با این فضا آشنا شه ، تشویقش میکنم!
ولی به طرز صحیحش مثلا چند تا وبلاگ  مفید و سالم البته با موضوعات متنوع رو بهش معرفی میکنم تا به نحوی بتونه الگو برداری کنه و خدایی نکرده از چارچوب مقرر خارج نشه ..
خیلی هم عالی :)
جانم 

برام دعا کن نرمال نیستم ...
جانت سلامت عزیزم

ان‌شاءالله زود حالت خوب بشه. منم چند روزه دچارِ خوددرگیری شدم سرِ همون موضوع. :(
قربونت 

منکه خیلی وقته داغونم 
^_^

اینطوری نگو دیگه :( سعی کن زود خوب بشی.
حوا به لل نگییییر
تو از بهترین دوستای بیانیه من هستی خانم دکتر عزیزم
وقتی داشتم مینوشتم یه شخص وکیلی اومد تو ذهنم دقیق اشاره نکردم به وکیل بودنش گفتم دکتر
بخدا اگه منظورم تو باشی
خودت میدونی چقدر دوست دارم
تو اردیبهشت فاطمه میم الف آرام مهربانم از بهترین های بیانید برای من
عزیزم :)
تو هم بهترینی. هیچ وقت یادم نمیره روزی که با هم آشنا شدیم رو.
دل به دل راه داره ^_^
:)
قاطعانه میگم نه |:
چرا؟! :|
خواستم نظرم متفاوت باشه ((((:
از دستِ تو :)))
آره اگر بخواد نخونم ،نمیخونم ... حتی ممکنه ازش بخوام بهم آدرس وبلاگشو نده ،فقط ازش میخولم که مواظب باشه
خیلی هم عالی :)
من خودم یکی از افرادی بودم که پدرم من رو به وبلاگ نویسی تشویق کرد 
اولین وبلاگم شامل مطالب علمی بود حتی یادمه در مورد خواص سرکه سیب نوشته بودم یعنی جمع آوری میکردم انتشار میدادم اون موقع ها سوم راهنمایی بودم  ولی تو پروفایلم نام و نام خانوادگی محل تولد و هر چی بود نوشته بودم که بعد بابام بهم گفت نیازی نیست اینقدر اطلاعات شخصی ات رو فاش کنی://
البته بابام نمی‌دونه در حال حاظر  من چقدر چرت و پرت می‌نویسم و بهشون عشق میورزم😁😁
قطعا دختر عزیزم نگار رو اگه علاقه داشته باشه به وبلاگ نویسی دعوت میکنم . اینکه آدم تجربه هاش رو با چند نفر دیگه به اشتراک بگذاره خوبه
چه جالب :))
(:

آخی ^_^
چه اسمِ قشنگی :) نگار :)
منم خاله‌ی نگار *_*
سلام:)))
اگه بفهمم که استعداد نویسندگی رو داشته باشه چرا که نه؟
کمی بهش راهنمایی میکنم
و اینکه نخواد من بیام توی وبلاگش، دلیلش رو شاید بپرسم و همون طور که به تربیتم ایمان دارم به وبلاگش سر نمی زنم.....
سلام عزیزم :))

آفرین آفرین ^_^
لطفا یک نگاه به سایت من بنداز شاید به دردت بخورم
www.sorenasystem.com
باشد
دلیلی برای مخالفت وجود نداره به نظرم

:)
حرف من حرف جناب "دیونه بارونه"
خیلی هم عالی فقط دیوونه بارون جناب نیست خانمه :))

البته ناگفته نماند که شما وبلاگ‌نویسِ خیلی خوبی هستید.
باید با خانومم مشورت کنم :-)
:)
سلام :)

اصلا به نظرم سوال درست نیست. چون معمولا کسی به اطرافیانش نمی‌گه که وبلاگ دارم. آدم حرفایی رو تو وبلاگ می‌زنه که خودمونی تره. اگه این قدر راحت می‌تونه با مامانش حرف بزنه چرا وبلاگ بسازه
سلام و درود :)

چند باری در جوابِ دوستان گفتم. هدف بیشتر این بود که شما بگید با توجه به تجربیاتی که تا به الان در زمینه‌ی وبلاگ‌نویسی به دست آوردید آیا حاضرید فرزندتون هم توی این راه قدم بگذاره یا نه؟!
البته که داریم وبلاگ‌نویس‌هایی که پدرشون مشوقشون بوده یا اینکه هم خودشون و هم مثلاً پدرشون هر دو وبلاگ‌نویس هستند.
من تشویقش میکنم، چون هر آدمی یه حرفایی داره که نمیتونه به کسی بگه ولی راهنماییشم میکنم!!!
خیلی هم خوب :)
اینکه توی کامنتهای خانوما اینجا حرف از اینه که بچشون که میخواد وبلاگ بنویسه میگن "مراقب باش" یعنی حریم شخصی واسه خانوما ناجوانمردانه سرد است!
متاسفانه باید بگم همینطوره :)
مکالمه من و فرزندم
+بابایی امروز سولماز تو کلاس میگفت وبلاگ نویسه
-خب؟
+وبلاگ نویسی چیه ؟ به من گفت تو هم بنویس استعدادشو داری(پدر سوخته نگو از من به ارث برده:)))))  )
-وبلاگ جایی که هر کی هر چی دلش بخواد میتونه بنویسه 
از همه رقم 
برخی ها اتفاقات روز مره مینویسن برخی ها خدماتی 
خلاصه همه جوره هست!تو هم میخوای بنویسی؟میخوای یادت بدم؟اصلا پاشو لبتاپم رو بیار برات یه وبلاگ باز کنم
- وایی بابایی تو بهترین پدر دنیایی[ و پدر ماچ میکند]

و من به وبلاگ نویسی ترغیب میکنم تا از افکارش از علایقش و از حرفایی که نمیتونست به من بگه مطلع بشم
خیلی خوب بود :)))
خیلی خوبه...اگه کپی پست نباشه و حرفاشو بزنه و با حرف و دنیای بقیه آشنا بشه...و استفاده مفید کنه حتما که پیشنهادم میکنم...
کلا پیش زمینه فکر و تحلیل اگه تو رفتارش باشه تشویقشم میکنم...

اما اگه اهل جَو باشه... اگه تسلیم پذیر باشه یا خودنما... بهش پیشنهاد نمیکنم...
و اگه برای دوستی و بیکاری باشه...

کلا فقط جایی که ضرر کلان داشته باشه کسی رو نگه میدارم... :) در بقیه جاها اختیار و پیشنهاد و مشورت دادن...
درود بر شما :)
میگم دختر گلم پسر عزیزم یه وبلاگ هم برای من بساز خخخخ
:)))
میذارم خودش تجربه کنه:)
وبلاگ نویسی برای من همیشه تجربه ی شیرینی بوده
ولی خُب نمیتونم تضمین کنم که برای بچم هم شیرین باشه یا حتی تلخ!
پس میذارم اگه دلش میخواد خودش بره و تجربش کنه.
آدم ها که از تجربه کردن نمیمیرند:)
اصلا زندگی پایست روی همین تجربه کردن ها
موافقم :)
خیلی بیشتر استقبال میکنم تا اینکه بخواد کانال بزنه |:
تو وبلاگ نویسی ادم چیزی که مینویسه مهمه براش ، هرچیزی نمینویسه ، چون وبلاگش و تفکر ذهنی مخاطب براش مهمه ...
به نکته‌ی خیلی خوبی اشاره کردید.
البته قبول کنید همه اینطور نیستند...
مخالفت نمی کنم
چون باور دارم باید دور و اطرافش را بشناسد. اما دنیای مجاز دنیای بی رحمیه، آدم با یک جمله عاشق میشه یا منحرف میشه، اما نیمه پر لیوان اینه که با یه عده اهل کتاب آشنا میشه و برای اینکه کم نیاره رو میاره به مطالعه.
کلا باید باهاش رفیق شد. چه اشکالی داره پدر و فرزند هردو وبلاگ نویس باشن، شاید بهتر بتونن باهم ارتباط برقرار کنن.
سوال خوبی بود. 
شما چطور؟
عشق و عاشقی که متاسفانه مجازی و واقعی نداره. اگه به خودمون مسلط نباشیم به شدت ضربه می‌خوریم.

:)

من بعداً میگم.
به دخترم یا پسرم میگم یه وبلاگی هست خیلی قشنگه دختری از نسل حوا حتما دنبالش کن:)
:))
بهش میگم بنویس. چی از این بهتر. فقط یادت باشه به بلاگرا‌ و نوشته‌هاشون دل نبندی. و به عنوان موجودات موقتی باهاشون برخورد کن.
مچکرم که به نکته‌ی‌ متفاوتی اشاره کردید :)
جمعه ۳۱ فروردين ۹۷ , ۰۰:۴۴ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
مگه میاد به من میگه؟؟!
شاید به من نگه و منم ندانسته جزو مخاطبینش باشمD:
شاید بگه :)
آخی :))
موافقم:)))
چون واسه خودم تجربه ی شیرین و جالبی بوده:)
خیلی هم خوب :))
من خودم براشون وبلاگ درست می‌کنم که هر موقع تولد وبلاگشون بود یاد من بیفتن و بگن مامان‌بلاگر من که از پونزده سالگیش وبلاگ داره و هنوزم وبلاگ داره این وبلاگو برام ساخته
به‌به ^_^
پست‌های شباهنگ و لافکادیو راجع به اینوریدر رو میدم بخونه. و یه پست هم جناب تد داشت که درباره‌ی این بود که پنج تا نصیحت برای وبلاگ نوشتن بود، اون رو هم میگم بخونه که کلی توصیه‌ی متفاوت رو یه جا خونده باشه. بعد از بالا و پایین‌های خودم تو این محیط براش تعریف می‌کنم. فکر کنم همینا! :)
این رو هم بگو که یهو رفتی و باعث شدی کلی دلمون تنگ بشه برات :| :))
راستی آدرس وبلاگ خودم رو هم بهش میدم. اگه تا اون موقع هنوز پابرجا باشه می‌تونه لحظه‌های شیرینی از بچگی‌ش رو اونجا بخونه. ذوق‌زده میشه بچه‌م :دی
این خیلی ایده‌ی خوبیه *_*
موافق نیستم :) 
دلیل ها شخصین 😐
:)
من بودم، فقط علائم حیاتی نداشتم! :دی
باشه بهش میگم هیچ‌وقت یهویی نره :) ولی آگاه باشه که همگان ممکنه یهویی برن و به چیزی دل نبنده. :)
:))
اتفاقاً چیزی که چند وقته دارم با خودم تمرین می‌کنم همینه :)
چراکه نه
حتما کمکش هم میکنم ، به همراه پیشنهاد هایی که میدونم براش خوبه
خیلی هم خوب :)
ازش قول می‌گیرم وبلاگ مامانشو نزه پیدا کنه :)
اگر پیدا کرد اول یه دست کتکش می‌زنم. سپس بهش میگم نخونه :)
خودمم نمی‌خونم راحت باشه :)
اینطوری که کنجکاوتر میشه :))
مامان فروزانِ خشن :)))
احسنت :)
جمعه ۳۱ فروردين ۹۷ , ۲۰:۵۳ ایمان-همو یرگه یخ!
والا چیزی که هس بچه من اگه بخاد کاری بکنه بهش میگم بیخیال بچه بیا برو درستو بخون ادم شی!! 
مگه آدمیت به درس خوندنه؟! :))
جمعه ۳۱ فروردين ۹۷ , ۲۲:۰۰ ایمان-همو یرگه یخ!
منظور از ادم بشی ابنه که از اینی که هس بهتر بشه! یوفت خدای نکرده سوتفاهمی چیزی نشه! 
بله بله متوجه شدم :)
هر چیزی که خوشحالش می کنه رو اجازه میدم امتحان کنه حتی وبلاگ نویسی رو ..


به‌به :)
اصلا نمی تونم الان جواب بدم . اون موقع بهش جواب میدم
ولی حتما خودم بهش پیشنهاد میدم یک وبلاگ انگلیسی شروع کنه به نوشتن :)
:)
فارسی را پاس بداریم :|

سلام

سلام
آره چاره ای ندارم چون اگه مجبورش کنم که ادرس رو بده نهایتا میره یه وبلاگ میسازه بدون اینکه به من بگه
آری :)
میبوسمش و میگم آفرین به این تربیتم که کوچیک ترین بهانه ای باعث نمیشه چیزی رو از من پنهون کنی : )


:)
بهش میگم اشکالی نداره ولی به شرطی که خوب بشناسمش ، اینکه حواسش به خودش باشه ، به هر کسی اعتماد نکنه ، وقتش زیادی پای وب تلف نشه ،،،، وگرنه مشکلی نیست ، وب هم مزایا داره و هم معایب اینکه چه جور ازش استفاده کنه بر ام مهمه :)

حوا یه سوال بپرسم ؟ بعدا که ازدواج کردی آدرس وبت رو به شخص مورد نظر میدی 😀؟
:)

بله :) پست‌های دوم شخصِ غایب رو واسه اون می‌نویسم دیگه. باید بخوندش :)
اوه اوه 😅😅
حواسم نبود خخخ 
عجب حواییی 🙆
نکنه بلا عاشق شدی ؟ خخخ
نه بابا :))
خواستم عاشق بشم اول به تو میگم *_*
خخخخخخ
اذیت کن منو حالا ، دختر بلا 😂
موفق باشییی😍
نه جدی گفتم :)))

سلامت باشی :)
وای چقدر خوبه آهنگه :)
فعلا متن رو نخوندم محو آهنگه ام
:)
متنش عالی بود ، آهنگ هم خوب و فوقالعاده بود 
میتونید از سایت من هم دیدن کنید 

دانلود سریال 100
:)
آره تشویقش می کنم، البته یکمم راهنماییش می کنم 
مثلا بهش می گم پست های ملتو می خونی باور کن و باور نکن، بعضیا خود واقعیشون نیستن، میگم به خواننده هات وابسته نشو، خواننده ها موندنی نیستن خواننده های قدیم جاشونو به خواننده های جدید میدن، میگم نگران قضاوت ها نباش، برای خوانده شدن بنویس نه برای تایید شدن، روزی که احساس کردی برای خوشآمد حال بقیه می نویسی نه حال خودت همون روز در وبلاگتو تخته کن فرزندم :) 
خیلی هم عالی :)
اون بچه قطعا به پدرش رفته، وگرنه نمی اومد اعلام کنه من میخوام وبلاگ بزنم :| :))
بعد از سیزده سال بلاگری، تازه دو هفته پیش برادر من فهمیده من وبلاگ دارم! :|
آره دیگه :))
منم به کسی نگفتم ولاگ دارم :|
میگم به شرطی که به من هم یاد بده
چی رو؟!
وبلاگ نویسی و وبلاگ گردی رو!
که اینطور!
 خودم :
کلاس سوم بودم و اصلا نمیدونستم وبلاگ چی هست(اون موقعا تقریبا از هر هزار نفر آدم یکی می دونست وبلاگ چیه).
 سال90 بود فکر کنم.
بابام خودش اومد برام توضیح داد که وبلاگ چیه و چه جوریه و به چه دردی می خوره و خلاصه ... بهم گفت دوست داری تو هم وبلاگ داشته باشی؟
منم گفتم آره.

 هیچی دیگه خودش برام یه وبلاگ تو بلاگفا درست کرد و اولین مطلب رو باهم نوشتیم. اوایل یادم نداده بود چجوری مطلب بذارم هر مطلبی میخواستم بذارم به خودش میگفتم تو وبلاگ برام میذاشت.

 بعد دیگه کم کم خودم راه افتادم و مطلب میذاشتم و نشونش میدادم.ساعت به ساعت وبلاگو چک میکردم ولی خبری از نظر نبود.
دریغ از یک نظر!


خلاصه که بعد یکی دوسال مهاجرت کردم به میهن بلاگ و اونجا یه وب ساختم که بعد دوسال تو روز چند هزار بازدید داشت، هشت تا نویسنده فعال داشتم و خیلی معروف شده بود.(شاید اسمشو جایی دیده باشی: دل نوشته های یک دختر چادری)خود به خود تا حدی کدنویسی هم یاد گرفتم و برای خیلی وبلاگا کدنویسی می کردم و...  ولی به خاطر حجم درسا تو دوره راهنمایی و درس خون بودنم ولش کردم.

 بعد یه مدت هم اومدم اینجا.
هیچی دیگه کار و بار وبلاگ فعلا که کساده چون یه چهار ماهی بود سر نزده بودم!

چقدر از بحث اصلی منحرف شدم!

خلاصه که میخواستم بگم دقیقا به شیوه ی بابام یادش میدم.

: )
به‌به چه پدری :) خدا حفظشون کنه برات :)

کارِ خوبی می‌کنی :)
: )
(:
دعوت به همکاری

(مناسب برای تمامی افراد)(تمامی سنین)

(خانوم های خانه دار)(کارجویان عزیز)

شرکت کندو (کنتل) (cantel)

شرکت برای ارسال و اجرای طرحهای تبلیغاتی خود (رایگان) که درقالب اپلیکیشن اجرا میشه به تعداد نامحدود اعضا نیازمند است.شما با ثبت نام و مشاهده طرحها پورسانت عالی کسب میکنین.((طرحها کاملا رایگان))

برای کسب اطلاعات به آی دی تلگرامی 
@Lahzahaaaaaaa
مراجعه کرده
و یابرای ثبت نام  ازلینک زیراستفاده کنید
http://ads.cantel.ir/account/register?link=om1395
:/
کولرگازی

با محصولات ما آسایش را به ارمغان بیاورید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

اشتیاقی که به دیدارِ
تو
دارد دلِ من
دلِ من داند
و
من دانم
و
دل داند
و
من

آرشیو مطالب
Designed By Erfan, Edited by a Friend Powered by Bayan