منم و یه عالمه کتاب و یه روزِ بدونِ کلاس :))

دیارِ حافظ و سعدی

خیر

اگه منظورتون اینه که احساسِ خوشبختی دارم یا نه که باید بگم دارم.

:)

:)

رمانِ ۴ جلدیِ باغِ مارشال :)

چون حریرِ عزیزم گفت دوستان خواسته بودن گویا.

نه :)

علاقه + کمک به آدم‌هایی مثلِ خودم (با توجه به تخصصی که بهش علاقه دارم)

مولانا

:)

متولدِ دهه‌ی هفتاد :)

خیلی اتفاقی و صرفاً بخاطرِ این که بتونم وبلاگ‌هایی که دوست دارم رو راحت‌تر دنبال کنم.

تفنگِ سرپر

سرگشته‌ی محضیم و در این وادیِ حیرت / عاقل‌تر از آنیم که دیوانه نباشیم

ایران: مشهد / خارج از ایران: آلمان

استان‌های شمالی

بدونِ شک خانواده‌ی عزیزم

مثلِ اسمت فرشته ^_^

به شدت خوش‌برخورد و مهربونی :)

واسه یه عده که لیاقتِ وقت گذاشتن و توجه ندارن وقت می‌گذارم و بهشون توجه می‌کنم :|

مامان میگه صبورم :)

پیاده‌روی همراه با موسیقی

پریدن از ارتفاعِ زیاد :)))

توی دنیای واقعی خواهرم و مجازی هم کم نیستن خدا رو شکر

بله

توهین و بی‌ادبی

غافل‌گیر شدن :))

هیچ آدمی به گناهِ بی‌گناهی کشته نشه.

آهنگِ کار دادی دستم :)) پازل بند

کافه‌بستنیِ موردِ علاقه‌ی حوا *_*

ماکارونیِ

+ خدا قوت :))

تا دلتون بخواد

زمانی که بتونم از پسِ مسئولیت‌هایی که ازدواج با خودش میاره بر بیام.

:)

من که نمی‌تونم بگم دنبال کنید. فقط می‌تونم بگم چند پستِ اخیر رو بخونید ببینید اصلاً اینجا ارزشِ دنبال کردن رو داره یا نه.

نه

توضیحش شخصیه.

بله زیاد :| در دورانِ طفولیت!

مشهد

کربلا یقیناً

تا حدودی آره

۲. من فکر می‌کنم اگه کسی باشه که حاضر بشم بخاطرش از خودم بگذرم پس اون شخص از خودم برای من مهم‌تره. من حاضرم بخاطرِ مادر و پدرم از خودم بگذرم.

۳. نه

۴. همه سوال‌ها تا الان خوب بوده :))

دلیلِ خاصی نداره.

یه بار یه پست رو بد خوندم و بدتر متوجه شدم که باعث شد کامنتی ارسال کنم کاملاً اشتباه!

از ترس‌های بیجا که باعثِ توقفم بشه.

بستگی داره کی ازم بخواد :))

خون و آنکولوژی

آرزوها هرگز نمی‌میرند...

من به حسابِ خودِ شما صد و پنجاه هزار تومان مگه نریختم؟! :)))

۱. نهنگِ عنبر

۲. نه. تا منظور از لازم بودن چی باشه!

۳. این سوالِ شما خیلی کلی هست. بستگی به تعریفش داره. اگه ازدواجِ سنتی این باشه که دو نفر رو خانواده‌ها واسه هم بپسندند و دوره‌ی آشناییِ قبل از ازدواج کوتاه باشه طوری که اونطور که باید شناخت ایجاد نشه نه این مدل ازدواج رو اصلاً قبول ندارم.

۴. فقط می‌دونم خیلی شبیهِ یکی از خانم‌های فامیل هستم که پزشک هستن و سه تا بچه‌ی بانمک دارن که سه قلو هستن :))

۵. چیپس و پفک آره ولی پاستیل نه

۶. بله

۷. همینطوری

۸. نه

۹. زیاد فیلم نمی‌بینم. خیلی درگیرِ این که کی خوب بازی می‌کنه کی بد نیستم.

۱۰. مرغ :))

۱۱. حضرتِ عشق، باید کیفیتش بره بالاتر، خوشمزه، نظری ندارم، مرکزِ ثقلِ زمین، مزخرف، دلگیر، چیزی به ذهنم نمیرسه، اصلاً ارزشِ فکر کردن نداره، در آرزوی یک پرس غذای خوشمزه‌ی سلف

۱۲. اجبار همیشه نتیجه‌ی عکس داده!

۱۳. حس کنی داری توی یه مسیرِ درست حرکت می‌کنی.

همچنین

شما استان رو در نظر بگیرید :)

خانواده شیراز خودم یه جای دیگه اگه بشه.

+ نه

سلام و درودِ فراوان بر درس‌خوانِ عزیزم :))

خوبم شکر. خودت چطوری؟! ^_^

:)

آره :))

شما در نظر بگیرید شهیدِ راهِ طب :|

بله

خیلی کلی اگه بخوام بگم یه آدمی که دنیاش به دنیام نزدیک باشه.

خیر

:))

متوجهِ سوالتون نشدم راستش.

۱. بودم و داشتم. الان نه متاسفانه.

۲. نه :)

۳. نه هنوز ان‌شاءالله تابستون *_*

۴. نه نداشتم.

۵. از داستان‌نویسی خوشم نمیاد راستش. بیشتر ماجراهای کوتاهِ خیالی که گاهی می‌نویسم اینجا.

۶. هیچی :| :)))

قربانت رفیق‌ جان ^_^

+ پس چرا پرسیدی؟! :))

همیشه خوب باشی و خوشحال ان‌شاءالله ^_^

آدم تا آخرِ عمرش تنها زندگی کنه بهتر از اینه که بخواد با یه سلبریتی ازدواج کنه.

ممنونم ^_^

چون آدم‌هایی که با بیماری‌های خونی درگیرن رو بیشتر از بقیه درک می‌کنم.

واسه نگاه کردن والیبال ولی واسه بازی بدمینتون :))

سوم راهنمایی با چند تا از بچه‌ها از طرفِ مدرسه رفتیم مشهد. یه سفرِ خیلی لاکچری و جذابی بود. :))) مدیرمون سنگِ تموم گذاشت.

کره‌ای چون واسم جذابه :))

داور بیا لطفاً :))

با من شوخی نکنید آقا :| :))

واسه تنوع

هر جایی که باید باشم هستم.

۲. خیر

۳. چون زیاد فیلم نمی‌بینم بازیگرِ خاصی نیست که موردِ علاقه‌ی من باشه.

۴. آلمان

۵. فکر می‌کنم اگه هنوز هستم و نفس می‌کشم یعنی وجودم لازمه پس نباید راکد باشم.

۶. هیچ وقت به این فکر نکردم که جایگاهم کجاست یا بهتر بگم واسه رفتن به بهشت یا نرفتن به جهنم کاری نکردم چون حس می‌کنم همه‌ی کارهام جنبه‌ی تجارت به خودش می‌گیره. ترجیح میدم اگه کارِ مثبتی می‌کنم صرفاً به این خاطر باشه خدا لبخند بزنه.

۷. یقیناً

۸. سعید روستایی، سوگل طهماسبی

۹. دیوانه‌تر از عاقل

۱۰. صرفاً لبخند می‌زنم :)

۱۱. میگم شما لطف دارید و باز هم لبخند می‌زنم.

۱۲. Yes :))

۱۳. هیچ کس رو. دنیا جای خوبی نیست.

۱۴. اینقدر مهربون و بخشنده نبودم!

۱۵. پاستیل‌های بنفش، اسمش رو یادم نیست فقط می‌دونم کامران و هومن خوندن، به تازگی اگه بخوام بگم نهنگ عنبر

۱۶. نوشابه :|

۱۷. عطر

۱۸. کردم. توی دلم :))

۱۹. ده میلیونش رو واسه خودم برمی‌داشتم بقیه رو می‌بخشیدم.

۲۰ مخاطبِ ناموجودِ بعضی پست‌هام، مریض حالی

۲۱. از ترسِ بیجایی که باعثِ رکودم بشه.

۲۲. چه سوالیه آخه :)))

۲۳. برمی‌گرده به دورانِ کودکی که قابلِ گفتن نیست :|

۲۴. جزئی بخوام بگم میشه: کلِ حیوانات، از دست دادنِ آدم‌های مهمِ زندگیم، نبودِ امنیت

۲۵. وقتی کسی دلم رو می‌شکنه، وقتی مامانم ناراحته، وقتی ماجرای غربتِ آدم‌ها رو می‌شنوم.

۲۶. به شدت برام قابلِ احترام هستین و خوش‌برخورد

۲۷. نظرخواهی می‌کنم قبلش. یقیناً اگه بتونم کسی رو خوشحال کنم این کار رو می‌کنم.

۲۸. بله

۲۹. بله

۳۰. آب، چیپس، هندونه، طالبی، خدا، مرگ در بستر، آبی، اپل، بیان، ماکارونی، نون و پنیر، تلاوت، مداد، نامه، راست، سسِ سفید، نوشابه مشکی، والیبال، شطرنج، سلامتی، توییتر، فوتوشاپ، ویندوز، شیراز، اسپری، چادر، کروم، جوجه، سالاد، گیتار، تبلت

۳۱. چون مدت زمانِ زیادی نیست که با وبِ شما آشنا شدم نقدی ندارم.

۳۲. نه

۳۳. سعی می‌کردم اختلافاتِ طبقاتی رو به حداقل برسونم.

۳۴. چند روزِ دیگه میشه دو سال

۳۵. بتونم فوقِ تخصصم رو بگیرم و تا جایی که می‌تونم به دیگران کمک کنم.

۳۶. لب‌تاپ ندارم.

۳۷. یدونه نوکیا داشتم که سال‌ها قبل عمرش رو داد به گوشیِ شما :) فی‌الواقع با تبلت کار می‌کنم.

۳۸. بدمینتون

۳۹. نه

۴۰. خودبزرگ‌بینی، دروغ‌گویی، خیانت، بی‌ادبی و فحاشی

۴۱. خیلی حساس بودم! مدتی میشه که دارم سعی می‌کنم کمتر حساس باشم.

۴۲. فکر نمی‌کنم :)

۴۳. آره چون وقت کم میارم معمولاً. ۳۰۰ سال عمر زیاده انصافاً.

۴۴. چند روز بی‌وقفه بارون ببره.

۴۵. نه :)

۴۶. خیر :))

۴۷. فکر کنم گفتم. خوش‌برخورد و به شدت قابلِ احترام.

۴۸. فرشته، آلاء، اردیبهشت، همدمِ ماه، مهربانم، آنیا بلایت، حریر، آقای سر به هوا، آقای متحیر، آقای دیوارنویس، بهارنارنج، محبوبه شب، وحیده، معصومه، ارکیده، هلما، هاژ محمود، محمد سبحانی، شاخه سیب، جنابِ قدح

۴۹. تا حالا شده کسی رو نبخشی؟! بله فقط یک نفر!

۵۰. وصف‌ناشدنی، زندگی، شیرین، پیچیده، بد نیست، دوست ندارم، لازم، آرامش، ماکارونی، ترس، خنثی، دلنشین، تهوع، خوردنی، رقص، بلند، مزخرف، نانوشته، سنگِ صبور، ممنوع، سفید، عشق، جالب، تنفر، رو به رشد، بازیچه، نامتعادل، یاس، بی‌انتها، طلوع، خوش‌صدا، خنثی، هنرمند، قهرمان، فوق‌العاده، خدا قوت، پیشرفت، خنثی، خنثی‌تر، حواپسند، رنگی‌رنگی، جالب، بی‌نهایت، لبخند، فرشته، مهربون، نویسنده، شیرین، موفق، حرص‌درآور، مقدس، تهوع، خوشمزه، ندارم، روزگار، به‌به، ترش، بد نیست، خسته‌کننده، رو به رشد، لازمه، والیبال، زن دایی، سفر، یارِ دیرین، مزخرف، سکوت، بی‌گناهی، خنده‌دار، آرزو، فیزیک، دنیا، کمیاب، شایعه، رز، احمقانه، هل، من

۲. نئو تِد، هلما، حریر

۳. متاسفانه وقتی سوالی می‌پرسم از مسئولینِ بیان یا جواب نمیدن یا با لحنِ بد جوابِ بی‌ربط میدن.

۴. لبِ دریا در حالی که لیلا داره واسه ما ساز می‌زنه و ما لبخند می‌زنیم.

۵. این که هیچ کس به اندازه‌ی من رفیقش نیست.

۶. نه خدا رو شکر :)

۷. الان واسه خودِ وبلاگ‌نویسی و اشتراکِ حالِ خوب

۸. فرشته، حریر، لیلا، وحیده، آنیا بلایت، الهه، آلاء، ارغوان، اردیبهشت، همدمِ ماه

۹. به هدفی که سال‌ها براش جنگیدم. این که یه روزی بتونم توی زمینه‌ای که دوست دارم به یه آدمِ کاربلد تبدیل بشم و به بقیه کمک کنم.

۱۰. به درصد اگه بخوام بگم حدوداً ۶۰ درصد

۱۱. سعی می‌کنم اختلافاتِ طبقاتی رو به حداقل برسونم.

۱۲. ترجیح میدم پدر و مادرم با هم برن سیاره‌ی دیگه و خودم بمیرم :)

۱۳. اگه دوره‌ی زندگیه که نه. ترجیح میدم زمانِ هخامنشیان زندگی کنم.

۱۴. گردنبندی که سالِ گذشته هدیه گرفتم، عروسکِ گربه‌ی ملوسی که داداشم امسال واسه تولدم کادو داد، مدادرنگیِ ۴۸ رنگِ فابرکاستل که از ۸ سالگی دارمش

۱۵. بهترین: مهربونی :)

بدترین: دیر جواب میدی :|

:)

بدونِ اغراق می‌تونم بگم ۱۰۰ درصد خودمم و تا به حال دروغ ننوشتم. فاصله‌ای نیست خدا رو شکر.

بزرگترین حسرت... دو سالِ قبل نباید در حقِ کسی لطف می‌کردم اما کردم و به ضررم تموم شد.

خیلی. بعضی از سوال‌هاشون کلی ذهنم رو درگیر کرد.

خصوصی می‌فرستی من نمی‌تونم جواب بدم که :)

این که تعدادِ سوال‌ها زیاد باشه بد نیست فقط کاش توی چند کامنت پرسیده بشه تا راحت‌تر بشه جواب داد.

عجب :)))

دادم :|

باشد [خبیثانه لبخند می‌زند]

خدا رو هیچ وقت نتونستم تصور کنم. فقط می‌دونم خیلی بالاست.

راستش چند ماهِ قبل یدونه لباسِ مجلسی خریدم که به شدت دوستش دارم.

مشکی و آبیِ تیره

جکی چان

رانندگی

سیبِ سبز *_*

سوسانو :))

اتفاق افتاده البته نه توی پیاده‌رو. زخمی هم شدم اتفاقاً. بلند شدم و لبخند زدم انگار نه انگار اتفاقی افتاده. :))

خوشم نمیاد، آهنگ‌های گروهِ One Direction رو دوست دارم، ممنوع، ابزاری واسه سودجوییِ یه عده، زیاد دوست ندارم، اصلاً دوست ندارم، خاطره‌ی بانمکی ازش دارم، عشق، باید توی نگاهمون باشه، مزخرف، می‌تونه زیبا باشه، بارون، یارِ دیرین، نظری ندارم، عجیب، عاشقشم، نکردم تا به حال، قدرش رو نمی‌دونیم متاسفانه، عقایدم

هر حرفی داره بدونِ ترس به خودم بزنه حتی اگه یه روزی حس کرد عاشق شده

سوتیِ خنده‌دار نداشتم این چند وقت :)

یه مرده می‌خوره به نرده برنمی‌گرده :|

می‌سپارمش به خدا

در حالِ دویدن به سمتِ تباهی هستیم :)

فیزیکِ اتمی می‌خوندم

متغیر بود. روزی ۱۲ ساعت حداکثر و حداقل ۵ ساعت :| تیزهوشان بودم.

ترجیحاً پزشک

مارمولک :))

مادرم

حسد

یه توپِ قلقلی :))

خیلی پررو تشریف دارن!

نتونی شرایطِ طرفِ مقابل رو درک کنی!

باران می‌بارد

خواهر

دوست‌داشتنی هست / مهربونه و واسه هدفش می‌جنگه

زمستان

رزِ سفید

شبیهِ خودم :) درواقع راضی‌ام

فقط ازش تشکر کنم بخاطرِ حالِ خوبی‌ به مردم تزریق می‌کنه

اگه بدونم قراره اسیر بشم خودم رو می‌کشم.

چندشناک، تصورِ خاصی ندارم فقط می‌دونم بی‌اختیارن که این اصلاً خوب نیست، هانا؟! :| :))

Incidence

کادوی تولدِ امسالم که داداشم بهم داد.

اولِ کار :))

((:

خسته نباشی :)

مگه من مهربونم؟! :| مهربونی از خودته :)

اگه خدا قبول کنه

گفتم قبلاً. شهیدِ راهِ طب :)

نه :|

یدونه عروسک دارم که داییم بهم داده. همون دایی که توی زلزله بم از دستش دادم...

۲. فرقی نمی‌کنه. در هر  صورت دوست دارم پونزده سالِ بعدم همونطوری باشه.

۳. زیاد :) آره شده. برنامه می‌چینم واسه تغییرِ خودم. تاریخ می‌زنم و هر روز سعی می‌کنم به اونی که از خودم انتظار دارم نزدیک‌تر بشم.

۴. سعی می‌کنم آروم باشم و دنبالِ یه راهِ حلِ منطقی بگردم. بعدش هم توکل می‌کنم به خدا.

۵. منطق

۶. از کلِ حیوانات :)) از نبودِ خانواده‌ام، از دست رفتنِ امنیت

۷. یکی از امامزاده‌‌های شهرمون

۸. خودم رو دوست دارم ولی از خودم راضی نیستم.

۹. بی‌تعارف خیلی دوستت دارم و دلم می‌خواد ببینمت. حس می‌کنم باید خیلی شبیهِ من باشی.

خواهش می‌کنم رفیق جان :)

پیانو

پاپ :)

نه زیاد

سخته ولی لذت‌بخشه

بتونم فوق تخصصِ خون و آنکولوژی بگیرم و به هر کس که می‌تونم کمک کنم.

دو بار

برید توی فامیل دنبالِ یه موردِ خوب بگردید!

:))

عجب :))

پستِ جالبی شده :) البته خودِ پست که چیزی نداره :| سوال‌ها جالب هستن :))

لباس مثلاً :)

سلام واران جون ^_^

نه خب اما زندگی هیچ وقت راحت نبوده

مامانم دوست داشت

اصلاً دوستی ندارم توی دنیای واقعی

ایران‌گردی

:/

مشهد

خیر

ساز بزنم

وقتم رو با خانواده می‌گذرونم

پر از تجربه بود برام

خوب نبود قطعاً

پر از هیجان

خیر

همینطوری که الان دارم :)

همینطوری که توی ذهنمه :)

باشد :))

:)

زیاد نخوندم متاسفانه. والا من خودم رو نویسنده نمی‌دونم.

:))

نه متاسفانه. هنوز هم علاقه دارم به کدنویسی اما وقتش رو ندارم.

قربانت :)

نه :))

هیچی :|

(:

۱. کمی تا قسمتی

۲. جداً کاری نکردم

۳. شما قشنگ می‌خونی عزیزم

۴. هیچ حسی :|

۵. میشه گفت شهیدِ راهِ طب

۶. یه نفر نیست :) همه دوستانِ خوبِ من هستن.

۷. فقط خودِ خواهرم

راستش تا حالا درگیرِ این مسئله نشدم. واسه من مرزِ بینِ دنیای خیال و خودِ واقعیم کاملاً مشخصه و پست‌های ماجراگونه رو طوری می‌نویسم که همه متوجه میشن حقیقت نداره.

خیر

من فکر می‌کنم اون روز نزدیکه *_*

ببخشید. منظورم مهر به بعده. این که دقیقاً کی رو نمی‌دونم فقط می‌تونم بگم بعد از تابستون. اگه بشه یه سر میام شهرتون. ^_^

همه‌ی کلان شهرها متاسفانه همینطور هستن.

به سختی. نفسم برید :))

محبوبه ^_^

ببینید دورانِ جمع‌بندی خیلی دورانِ مهمیه طوری که اگه اونطور که باید درس نخونده باشین (نه این که اصلاً نخونده باشین) با یه جمع‌بندیِ درست و اصولی میشه نتیجه رو به نفعِ خودتون تغییر بدید. اولین نکته اینه که شما بتونید بر استرسی که دارید غلبه کنید و به این فکر نکنید که دیگه دیره و من عقبم و با کلی درس چکار کنم! با آرامش بخونید. عمومی‌ها باید زودتر جمع‌ بشن و کنکورشون زده بشه. یعنی شما کنکورهای عمومیِ همه‌ی دروس رو شروع می‌کنید به زدن جز خودِ رشته تجربی. طوری تقسیم بندی کنین که بتونین همه رو بزنین. بستگی داره به زمانِ شروع مثلاً یک روز در میون بزنید و بررسی کنید. لزومی نداره حتماً جمع‌بندیِ دروسِ عمومی رو تموم کرده باشید! مهم اینه که شروعش کرده باشید. خودتون می‌بینید که چطور درصدهاتون به مرور بالا و بالاتر میره. دروسِ اختصاصی با برنامه آزمون تموم بشه خوبه. اگه شد یه کوچولو زودتر. بعد هم که روشِ سه روز یک بار هست که خودتون می‌دونید باید چکار کرد. توی این دوران تست زیاد بزنید! سعی کنید مرورهاتون با تست‌های استاندارد (ترجیحاً کنکورهای سال‌های قبل) باشه. تست معجزه می‌کنه. نباید واسه جمع‌بندی عجله کنید! جمع‌بندی باید به موقع تموم بشه تا مباحث توی ذهنتون در عینِ مرتب شدن فراموش نشه. یه نکته که خیلی مهمه اهمیت ندادن به نتیجه‌ی آزمون‌هاست چه سنجش و چه قلمچی. درواقع بعدِ روانیِ ماجرا خیلی مهمه. تراز هر چی که بشه مهم نیست. اصلاً نباید توی این دوران ناامید شد و از تلاش دست کشید. من اگه برگردم به اون دوران به نتایجِ آزمون‌ها کمتر اهمیت میدم. از درسِ زمین هم غافل نشید. اگه خوندید که چه بهتر اگه نه سعی کنید فصل‌های راحتش رو بخونید و هفته آخر یکم مرور کنید تا شده حتی ۱۰ درصد بزنید. بهتر از نزدن و صفر گذاشتنه.

موفق باشید :)

(:

وقتی وبی رو دنبال می‌کنم یعنی اون وب و نوشته‌های اون وب و نویسنده‌ی اون وب برام ارزشمند هستن. برام فرقی نداره جای شلوغی باشه یا ساکت و آروم. مهم خودِ وب و نوشته‌هاست. نمیشه دنبال کنم کسی رو ولی اصلاً مطالبش رو نخونم که. اونوقت دارم خودم رو گول می‌زنم. ناگفته نماند بعضی وب‌ها رو فقط می‌خونم. نظری ارسال نمی‌کنم براشون. :)

حسم نسبت به همه‌شون یکی نیست. بعضیا اونقدر خوب و خوش‌برخورد هستن و روان می‌نویسن که عمیقاً لذت می‌برم. قرار نیست حتماً نوشته‌ها ادبی و پرآرایه باشه که بشه دوستشون داشت. مهم نوعِ دغدغه‌ ست. به طورِ کلی وب‌هایی که دنبال می‌کنم رو خیلی دوست دارم. :)

خواهش می‌کنم

ممنونم عزیزم :) همچنین

پاستیل‌های بنفش

عجیب، صبور، مهربون و کدبانو :)

خواهش می‌شود

ممنونم عزیزم ^_^

۲. تفنگِ سرپر (باشد)

۳. جز از کل و اگه بخوام رمان معرفی کنم باغِ مارشال

۴. بگم که محلِ زندگیم لو میره :)))

۵. جنابِ سوشیانت، آقای دیوارنویس (خواستید بگید آدرشون رو براتون بفرستم)

۶. واسه خودم یا کلی؟!

۵. http://saoshyant.blog.ir ، http://divaar.blog.ir

۶. خدایا کاری کن اگر روزی چیزی شکستم دل نباشد...

۷. بله ولی نمی‌دونم کی بتونم بنویسمش.