دو ماهِ دیگه اینجا دو ساله میشه. توی این دو سال خیلی اتفاقها افتاد و خیلی چیزها رو تجربه کردم و یاد گرفتم. دوستانِ زیادی پیدا کردم که اکثرشون بعد از یه مدت رفتن. :|
اولین دنبال کننده شخصی بودن به اسمِ آقا وحید که من قبل از ساختِ اینجا از مطالبِ وبشون استفاده میکردم که خب حدوداً یک ساله نیستند و وبشون به روز نشده. اولین کامنت هم کامنتِ مهنا احمدی بود که خیلی دوستش داشتم و رفیق بودیم. مهنا هم از وقتی ازدواج کرده وبش رو به روز نکرده. اولین وبی که دنبال کردم وبِ مهنا بود. اولین کامنتِ ارسالی هم واسه مهنا بود.
بهترین خاطره برمیگرده به عیدِ سالِ قبل. یکی از بلاگرها که زیاد شناختی ازش نداشتم کامنت فرستاد که بینالحرمین به نیابت از من نماز خونده. خیلی غیرمنتظره بود و به شدت خوشحال شدم. :)
بدترین خاطره که راستش زیاده! شهریورِ سالِ قبل یکی از بلاگرها بیدلیل هر چی لایقِ خودش بود نثارم کرد و رفت! اونقدر ناراحت شدم که زدم زیرِ گریه. میشه گفت هر روز یکی دو نفری پیدا میشن که به طرقِ مختلف عصبیم کنن! :|
اولین قالبم هم یه قالبِ بنفشِ تیره بود. بعدش شد صورتی! بعد آبی و الان هم یک سالی میشه که همینه.
و در آخر خاطرهی باحالِ این دو سال که برمیگرده به عیدِ سالِ قبل که به پیشنهادِ جناب Ove، همه ساعتِ ۸ شبِ قبل از عید، پیامِ تبریکِ سالِ نو رو با صدای خودمون منتشر کردیم. خیلی حسِ خوبی داشت. :)
+ سکویا درختیست با بیش از صد متر ارتفاع! بزرگترین جاندارِ روی زمین.
+ ببخشید که خیلی خلاصهست و جملهبندیهای خوبی هم نداره. دستم بریده تایپ برام سخته. :)