مثلِ وقتی که حضرتِ پدر درِ اتاقت رو باز میکنه و یهو این رو میگیره جلو صورتت. :)
+ یک بیت شعر مرا مهمان میکنید؟!
مثلِ وقتی که حضرتِ پدر درِ اتاقت رو باز میکنه و یهو این رو میگیره جلو صورتت. :)
+ یک بیت شعر مرا مهمان میکنید؟!
با پَـر آبی یک پروانه
تا کجاها توان رفتن کرد؟
از لب پنجره تا پس دیوار بلند دنیا
لبخندمـ بر دست
دست هایمـ که چه پُر
ًمـ ن ب ابرها سوزنی برده
لحاف دوخته امـ :)
بر همه سقف جهان
زندگی ساخته امـ
یک قلمـ یک جفت پَـر
سفرت خیر
رَه زندگی ات پیش :)
+ مالِ خودمه
چ شعری مهمونت کنم ! مالِ بقیه خیلی بهتر از مال خودم بود:)
ولی :/! مهمون رو باید سر سفره خودت نشوند :)
بین اون همه دپ خوب هم پیدا میشد مهمونت کنم ..
کار مانیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم
پشت دانایی اردو بزنیم
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم
صبح ها وقتی خورشید در می اید متولد بشویم
هیجان ها را پرواز دهیم
روی ادرک ‚ فضا ‚ رنگ صدا پنجره گل نم بزنیم
آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم
نام را باز ستانیم از ابر
از چنار از پشه از تابستان
روی پای تر باران به بلندی محبت برویم
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم
سهراب سپهری
مصراع نخست: من تو را می بوسم
در مصرع بعد هم تو را می بوسم
ایراد ندارد! به کسی چه! اصلا
شعر خودم است من تو را می بوسم!
:* :))
دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی ، از دودمان باد
آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را ، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد ، بوی تو می آید
تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد
ببخشید که بیشتر از یه بیت بود. ولی من عاشق این شعرم
بی هر که و هر چیز آری! بی تو اما ، نه ! که این مطرود،
دل از بهشت خلد می گیرد دل از "حوا" نمی گیرد
#حسین_منزوی
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
عزیزی خواری و خواری عزیزی بار میآورد
در آغوش پدر از چاه و زندان بیش میلرزم