گاهی بعضی چیزهای به ظاهر نامربوط، مرتبطترین اجزای خلقتند. فقط کافیست خوب به آنها دقت کنی. مثلِ این تسبیحِ مهربان و کتابِ عاشق. درست است که با فاصلهی زمانیِ هشت ماه، سندشان به نامم زده شده اما حس میکنم زوجیتِ عجیبی میانِ این دو حاکم است. انگار از روز ازل، تا ابد برای هم آفریده شدهاند. از چارچوبها و قوانینِ خودساخته که مولدِ محدودیتند بیزارم! مثلاً هر نامهی این کتاب میتواند یک ذکرِ نانگفته باشد. من فکر میکنم میتوان با هر دانهی تسبیح، یکی از نامههای این کتاب را زمزمه کرد. میتواند مدحِ زیبایی باشد.
یکی از نامههای دوستداشتنیِ این کتاب به روایتِ حوا. :)
+ بهترین هدیهای که تا به امروز گرفتید چیست؟!