پانزده سالِ بعد، حوا یک متخصصِ خون و آنکولوژیِ در شرفِ گرفتنِ فوق تخصص هست که در خانهای نه چندان بزرگ با دکوراسیونِ سفید و آبیِ آسمانی، واقع در یکی از کوچههای مشهد، زندگی میکند. بخشِ قابلِ توجهی از وقتش را در مطب و بیمارستان، با آدمهایی به نسبت شبیهِ خودش میگذراند. تا آن موقع احتمالاً کلِ ایران را همراه با حضرتِ عشق، زیرِ پا گذاشته و اگر آقایش طلبیده باشد، کربلا را هم دیده و هوای بینالحرمین را به ریه کشیده است. در یکی از اتاقهای خانهاش، سر تا سر قفسههای کتاب چیده شده و یک میز و دو صندلی، دقیقاً کنارِ پنجره گذاشته شده که مخصوصِ مطالعهی کتابهای دوستداشتنیِ حوا و حضرتِ عشق هست. گلدانهای کوچک و رنگارنگِ گل که در گوشه گوشهی خانهی حوا دیده میشوند، از آنجا بهشتی کوچک ساختهاند. آن موقع، حوا دو کلوچهی خوشمزه دارد، یکی هفت یا هشت ساله به اسمِ نسیم و آن یکی هم سه یا چهار ساله به اسمِ طاها. وقتهایی که خسته یا ناراحت میشود، موهای نسیمش را باحوصله شانه میزند و با عشق میبافد تا آرامِ آرام بشود. لحظههایی که پشتِ دیوارِ آشپزخانه پنهان میشود و به محضِ رسیدنِ طاها آرام میگوید دالی تا طاهایش بلند بلند بخندد و خودش را در آغوشِ مادرش رها کند، قند در دلِ حوا آب میشود. طبقِ قرارِ حوا و حضرتِ عشق در ابتدای زندگیشان، یک شبِ هر هفتهی آنها در جوارِ ضامنِ خوشبختیشان، آقای خوبیها، صبح میشود. عصرهایی که هر دو خانه باشند، حوا لیوانِ مخصوصِ خود و حضرتِ عشق را از چای لبریز میکند و بعد هر دو مینشینند روی صندلیهای کنارِ یکی از باغچههای حیاطِ خانهشان که پر از گلهای خوشرنگِ عاشق است و گل میگویند و گل میشنوند در حالی که یک ظرفِ پر از سیبهای سبزِ خوشعطر، روی میزِ روبهرویشان خودنمایی میکند. پانزده سالِ بعد، همینقدر آرام و ساده، خوشبختی کلِ زندگیِ حوا را سخت در آغوش گرفته است.
۸۴ نظر
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۲۴
دلنوشته های یک اردیبهشتی
زیبا بود...
فک کنم من 15 سال بعد و بنویسم خیلی خنده دار میشه...
فک کنم من 15 سال بعد و بنویسم خیلی خنده دار میشه...
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۲۷
بهار ........
خیلی بااحساس و زیبا بود...
زندگیتون سرشار از آرامش:)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۳۲
Hossein MK
شما هم موفق باشید تو این راه ...
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۳۲
Unknown 96
بسیار عالی امیدوارم به همه شون برسی و زندگی شادی داشته باشی
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۳۴
دختر آفتاب ..
:)
۱۵ سال بعد...
چه زود!
امیدوارم حضرت عشق شما رو پیدا کنن:))
واقعا نمیدونم ۱۵ سال بعدم چه شکللیه!
فقط میدونم اگه همین ادم باشم باید خونه ام باید کتابخونه داشته باشه:)
۱۵ سال بعد...
چه زود!
امیدوارم حضرت عشق شما رو پیدا کنن:))
واقعا نمیدونم ۱۵ سال بعدم چه شکللیه!
فقط میدونم اگه همین ادم باشم باید خونه ام باید کتابخونه داشته باشه:)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۳۴
Hananeh Kh
زندگیت پر ارامش و عشــــق😘😘
از طرف من نسیم و طاهارو ببوس😝😝
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۳۶
** دلژین **
چرا خون و انکولوژی ؟!
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۳۸
دختر آفتاب ..
نه طولانی نیست
ممنون:)
منظورم اینه ۱۵ سال چقدر زود میرسه به نظرم
فکر کنم؟ چرا...؟ من میترسم..میترسم اونطور نشه و حسرت به دل بمونم!
ممنون:)
منظورم اینه ۱۵ سال چقدر زود میرسه به نظرم
فکر کنم؟ چرا...؟ من میترسم..میترسم اونطور نشه و حسرت به دل بمونم!
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۴۴
محبوبه شب
میشه به یک چشم بر هم زدنی اون پونزده سال بعد برسه؟ من بشم خاله محبوبه ی فنچولای حوا جونم ^___^
+امیدوارم تا اون موقع من مشهد باشم!
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۴۵
جناب دچـ ــــار
برای تحقق این ارزوها دعا کردم هم الان :)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۴۷
** دلژین **
یادمه یک چالشی هم راه افتاده بود به نام ۱۰ سال ، به همین روال...
وقتی بهش فکر کردم اول فلش بک زدم به ۱۰ سال قبلم...
بعد دیدم که من چه تصوری داشتم از آینده و چی شد...
نه که فکر کنی دست سرنوشت مثلا خیلی همراه نبود و ... نه... یه چیزهایی رو بهشون فکر میکردم که الان وقتی خودم در دل ماجرا قرار میگیرم دیگه مثل اون موقع بهش نگاه نمیکنم...
و این تغییر نگاه موجب تغییر انتخاب ها و مسیر و ... شد... و همچنان هم ادامه داره...
برای همین اصلا دیگه دوست ندارم مثل سابق بیام به این فک کنم که ۱۰ سال یا ۱۵ سال بعد فلان اتفاق افتاده و ... :) دیگه میذارم خودش پیش بره... ذهنم با پیش رفتن ، همزمان بزرگ میشه و انتخاب ها تغییر میکنه و بهتر میشن...
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۵۱
فرشته ...
عزیزم چقدر قشنگ بود رویاهات:) ان شاا... به تک به تکشون برسی حتی قشنگ ترشون خانم دکتر:)
اون موقع اگه بودن بیا عکس نسیم و طاهات رو بذار ببینم چه شکلی شدن:))
یاعلی
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۵۳
** دلژین **
شاید
حق با توئه
شما موفق باشی حوای گوگولی مگولی
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۵۹
Hossein MK
همین متخصص و فوق تخصص و ... دیگه
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۵:۵۹
هلما ...
:)
خیلی هم شیرین، دعا میکنم پانزده سال بعدت همین باشد که میخواهی :)
فکر کنم بین دخترها من تنها دختری هستم که انتخاب اسم بچه ام رو به پدرش واگذار خواهد کرد.
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۶:۰۲
دریا _ گاه نوشته های من
چه میکنه این حوا پانزده سال بعد:)
زندگی تون سرشار از عشق
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۶:۰۲
هلما ...
توافق خوبه تفاهم رو ثبیت میکنه :)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۶:۰۷
دختر آفتاب ..
امیدوارم...:)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۶:۰۷
هلما ...
حالا که یادت افتاد پشت گوش ننداز، بنویس لطفا. :)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۶:۱۷
دختر آفتاب ..
چشم:)
ممنون:)
ممنون:)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۶:۲۶
دیوونه ی بارون
حوا؟ چقده تو بااحساسی آخه خوشگلم *_*
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۶:۴۰
علی امینی
پانزده سال بعد، فکر خیلی خوبیه. اینکه آینده رو به تصویر بکشی، از طرفی انگیزه ای میشه برای تحقق اون و از طرفی هم یک یادگار فوق العاده از پانزده سال پیش! امیدوارم که زندگیتون به همین خوبی که شرح دادید پیش بره؛ با همین احساس.
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۶:۴۳
♥️ っ◔◡◔)っ ♥️ mohammad)
حضرت عشق :)))))
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۶:۴۶
آقای سر به هوا(o_0)
به امید زندگی های خوب
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۷:۱۵
آوا شاکری
اسم نوه هام نسیم و طاها هس ینی؟ =)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۷:۱۸
♥️ っ◔◡◔)っ ♥️ mohammad)
خنده نبود :)
لبخندی بود از سر تحسین :)
ایشالله به آرزوهاتون برسین :)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۷:۲۹
🔹🔹نیلگون 🔹🔹
یعنی شما دانشجوی پزشکی و مشهدی هستی حوا جان؟
آرزو میکنم آینده ت؛ به همین شیرینی و روشنی که نوشتی باشه :)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۷:۴۰
*** سمن ***
حوای عزیزپس همکار میشیم😍😍😍
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۸:۱۴
هویجوری :)
دلم رفت که:))چقدر آرامش داشت:))
امیدوارم خیلی زود بهشون برسی^_^
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۸:۴۴
دختــــری از تبــار فاطمه
خیلی آرامش بخش بود منم اینجورچیزا خیلی ت.ی فکرم هست ان شاالله همه محقق بشه وعاقبت بخیربشیم
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۹:۰۲
نجمه شفیعی
😍 عزیزم . ان شاءالله . برای خدا هیچکاری نداره
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۹:۱۱
miss bell
وای عالی بود ایشال به همه ارزو های قشنگت برسی
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۹:۱۲
آقای دیوار نویس
براتون آرزوی این زندگی شیرین را می کنم :)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۹:۲۲
🍁 غزاله زند
ایشالله همونی بشه که میخوای و به صلاحته 😇
خوشبختی،آرامش و موفقیت :) 💙
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۹:۲۹
** م**
پانزده سالــــــــــــــــــــــ بعد...
امیدوارم به هدفم رسیده باشم
البته اگه رسیده باشم
اون موقع زنده نیستم دیگه
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۱۹:۴۱
علی آقا:)
خداتوروبرای بچه هات وشوهرت در۱۵سال آینده حفظ کنه:)
واقعا،۱۵ساله اینده خوشرنگی روداری:)
واقعا،۱۵ساله اینده خوشرنگی روداری:)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۲۰:۳۰
ղმբმʂ .
عزیزم انشالله به همه ی چیزای قشنگی که نوشتی برسی :)))))
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۲۰:۴۶
میثم ر...ی
تصورتون از آینده زیبا بود.
انشاالله همه شون تحقق پیدا کنه :)
انشاالله همه شون تحقق پیدا کنه :)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۲۱:۰۳
آرزو ﴿ッ﴾
خیلی آروم و دلنشین بود زندگیِ حوای پانزدهسال بعد :) امیدوارم مسیر رسیدن بهش هم هموار و زیبا باشه. :)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۲۲:۰۸
متولد شهریور
به همش برسی ایشاالله ؛) عکسه هم خیلی خوبه ؛)
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۲۲:۲۵
banooye bahar
ان شاءالله
يكشنبه ۳۰ مهر ۹۶ , ۲۳:۵۹
آشنای غریب
خیلی متن جالب وقشنگی بود
از ته دل آرزو میکنم الهی که به همه آرزو هاتون برسید !
یه بار تو اینستا دیدم یه نفر نوشته بود
حاظری 5 میلیون بدی بری 5 سال قبل تر
یا 5 میلیون ما بدیم بری 10 سال جلوتر؟
اون موقع بدون فکر گفتم من دوست دارم برم آینده
بعد اونم خیلی فکر کردم بعضی وقتا واقعا دوست دارم از این زمان عبور کنم
بعضی وقتا هم آرزو میکنم خدایا چی میشد تو خوابم یه صحنه ای از چند سال بعدم ببینم ، ببینم آیندم چی میشه
چون دیگه به چیزی امیدوار نیستم
راستش من هم چند سال پیش واسه امروزم چه آرزوهایی داشتم ولی ...
از ته دل آرزو میکنم الهی که به همه آرزو هاتون برسید !
یه بار تو اینستا دیدم یه نفر نوشته بود
حاظری 5 میلیون بدی بری 5 سال قبل تر
یا 5 میلیون ما بدیم بری 10 سال جلوتر؟
اون موقع بدون فکر گفتم من دوست دارم برم آینده
بعد اونم خیلی فکر کردم بعضی وقتا واقعا دوست دارم از این زمان عبور کنم
بعضی وقتا هم آرزو میکنم خدایا چی میشد تو خوابم یه صحنه ای از چند سال بعدم ببینم ، ببینم آیندم چی میشه
چون دیگه به چیزی امیدوار نیستم
راستش من هم چند سال پیش واسه امروزم چه آرزوهایی داشتم ولی ...
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۰۲:۲۳
ماهی قرمز
ای جان دل چه آینده ی قشنگی :) و انشالله که همشو تجربه کنی ؛)
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۱۲:۰۹
یک عاشق
بعد از مدتها سلام :)
این متفاوت ترین پستی بود که از شما خوندم. قدرت توصیف شما بالاست حوا خانوم. :)))
به همه خواسته هاتون برسید ایشاالله.
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۱۲:۱۰
یک عاشق
حوا خانوم عکساتون رو خودتون میگیرین؟ خیلی قشنگن :)
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۱۲:۱۲
مهتاب بانو
کلوچه هاتو به من میدی؟؟؟ ^_^
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۱۲:۵۲
آرام :)
چه ناز کلوچه :)))😘😚😘😚😍
خوشبخت بشی :))
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۱۳:۵۱
آرزو ﴿ッ﴾
صد البته :)
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۱۴:۴۷
حامد سپهر
از خدا چیزای بزرگ بخواه
اینارو به احتمال زیاد بهشون برسی اگه خدا بخواد
اینارو به احتمال زیاد بهشون برسی اگه خدا بخواد
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۱۴:۵۱
amir reza
سلام
تمایل به تبادل لینک دارید ؟
بهترین های تلگرام
bestoftelegram.blog.ir
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۱۴:۵۱
free bird
سلام :)
ان شاء الله ^-^
راستی ، این 15 سال بعد که می گویید امام زمانم (عج) هم ظهور کرده اند دیگر نه؟ ... ان شاء الله :)
ان شاء الله ^-^
راستی ، این 15 سال بعد که می گویید امام زمانم (عج) هم ظهور کرده اند دیگر نه؟ ... ان شاء الله :)
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۱۵:۵۹
yasna sadat
اسم بچه ها رو هم انتخاب کردی:)
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۱۶:۳۱
حامد سپهر
متوجه چالش شدم
منظورم این بود که همیشه اهدافت رو بزرگتر تصور کن تا به چیزای خوبی برسی
منظورم این بود که همیشه اهدافت رو بزرگتر تصور کن تا به چیزای خوبی برسی
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۱۶:۴۲
حامد سپهر
امیدوارم بهشون برسی
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۱۷:۰۳
من و غریبه
الهی که با حضرت عشق جان و اون دوتا کلوچه خوشمزه خوشبخت و با دوام باشی حواجان:)البته تا 15 سال دیگه ان شاالله
+پر از حسِ خوب ...
+پر از حسِ خوب ...
دوشنبه ۱ آبان ۹۶ , ۲۱:۵۶
مجنونِ حوا
حوایِ من ^_^
نسیمِ من -_^
طاهایِ من ^_-
سه شنبه ۲ آبان ۹۶ , ۱۳:۱۴
واران ...
پانزده سالِ بعد، همینقدر آرام و ساده، خوشبختی، کلِ زندگیِ حوا را سخت در آغوش گرفته است.
الهی آمین :)
ایشالا ^__^
ایشالا خوشبخت و سلامت و موفق بشین و در کنار هم به زندگی لبخند بزنین :)
+
عامو یه بوس کوچولو از طرف من از نسیم کوچولو و طاها کوچولو داشته باش :))
++
یه سوال اگر احیانا سه قلو یا چهار قلو شدند اونوقت اسم های بعدی تون چیست ؟:))))
سه شنبه ۲ آبان ۹۶ , ۱۳:۴۴
یک بلاگر
چه قدر آرزوهایی با حس خوب داری
موفق باشی و امیدوارم 15 سال بعد همون جایی باشی که باب دلت است
سه شنبه ۲ آبان ۹۶ , ۱۵:۰۳
free bird
و اینکه فکر می کنم همشهری باشیم!
سه شنبه ۲ آبان ۹۶ , ۱۵:۲۵
free bird
تو متن پستتون نوشتین مشهد فکر کردم احتمالا مشهد زندگی می کنین ^-^
سه شنبه ۲ آبان ۹۶ , ۱۵:۳۲
free bird
اگه خدا قبول کنه مشهد زندگی می کنم :)
آهان فکر کردم الانم مشهدین :)
آهان فکر کردم الانم مشهدین :)
سه شنبه ۲ آبان ۹۶ , ۱۵:۳۶
free bird
قول نمی دم یادم بمونه ^-^ ان شاء الله ... .
تو متن پستتونم که نوشته بودین " حضرت عشق " اولین تصوری که اومد تو ذهنم امام زمان (عج) بود...نمی دونم چرا؟!
بعد که متنو کامل خوندم فهمیدم قضیه از چه قراره .
تو متن پستتونم که نوشته بودین " حضرت عشق " اولین تصوری که اومد تو ذهنم امام زمان (عج) بود...نمی دونم چرا؟!
بعد که متنو کامل خوندم فهمیدم قضیه از چه قراره .
سه شنبه ۲ آبان ۹۶ , ۱۵:۴۴
free bird
اولین پست؟ نه نخوندم!
سه شنبه ۲ آبان ۹۶ , ۱۶:۳۱
نـــای دل
15 سال دیگه..!! معلوم نیست تا 1 دقیقه دیگه زنده باشیم..
خیره ان شاالله..
خیره ان شاالله..
سه شنبه ۲ آبان ۹۶ , ۱۶:۵۶
علیـ ــر ضــا
چه جالب :)
ان شاالله همین و بهتر از این باشه براتون :)
سه شنبه ۲ آبان ۹۶ , ۲۳:۰۴
gity -brn
میشه اینطوری خیلی رویایی و زیبا آینده رو تصور کرد...
من هم قبلا همین فکرارو داشتم
ولی الان کلا همه چی عوض شده
وارد زندگی که بشی تازه متوجه همه چی میشی
موق باشید
چهارشنبه ۳ آبان ۹۶ , ۰۱:۱۸
محمدباقر قنبری نصرآبادی
اول احسنت به این قلم
دوم انشاءالله
:-)
چهارشنبه ۳ آبان ۹۶ , ۰۹:۵۲
لیمو جیم
به امید خدا حواجان :-) ارامشیه که بدجور قلقلک میده

چهارشنبه ۳ آبان ۹۶ , ۱۰:۰۲
طراحی سایت
زیبا بود

چهارشنبه ۳ آبان ۹۶ , ۱۲:۳۲
مهتا مقدسی
سلام دوست عزیز . امکانش هست با هم تبادل لینک داشته باشیم ؟
من میتونم یکی از مطالب وبلاگ شما رو با لینک خودتون در وبلاگم بزارم و از شما هم درخواست دارم این کار رو انجام بدین
در صورتی که موافقید خوشحال میشم با ایمیل من در تماس باشید
ممنونم
moghadasi1389@gmail.com
http://b2bbusiness.mizbanblog.com/
چهارشنبه ۳ آبان ۹۶ , ۲۱:۵۹
همدم ماه
چه خوب بود : )
بهترین ها رو برات ارزومندم خانم دکتر مهربون
بهترین ها رو برات ارزومندم خانم دکتر مهربون
جمعه ۵ آبان ۹۶ , ۰۱:۳۳
آلاء پناهی
سلام حوا جان
من با گوشی مطلب میذارم
میتونم عکس بذارم تو وبلاگ؟
جمعه ۵ آبان ۹۶ , ۱۶:۰۳
آلاء پناهی
ممنون گل بانو
يكشنبه ۷ آبان ۹۶ , ۰۸:۱۸
سوشیانت زرتشتی
سلام
برنامه خیلی خوبیه، آروز میکنم همینطوری که خواستی انجام بشه
چهارشنبه ۲۴ آبان ۹۶ , ۱۲:۳۰
سمیه لاریمی
طرز نوشتنتون بسیار زیباست.
موفق باشید دوست عزیز
موفق باشید دوست عزیز
جمعه ۲۶ آبان ۹۶ , ۲۳:۵۶
میلاد دیلمی زاده
سلام
وب زیبایی داری
هرکسی این پیامو میخونه به وبلاگ ما هم بیاد باهمدیگر تبادل کنیم
http://mdz-music.blog.ir/
ممنون میشم از همکاری
وب زیبایی داری
هرکسی این پیامو میخونه به وبلاگ ما هم بیاد باهمدیگر تبادل کنیم
http://mdz-music.blog.ir/
ممنون میشم از همکاری

برای اولین باردرایران 😃😃😃😍😍😍💵💵💵💵
کسب درآمدازاینترنت ازطریق سایتهای کلیکی ☺️☺️☺️
ارتقای رتبه سایت،بالابردن بازدید،افزایش کاربروکلی امتیازات دیگر،تنهاباثبت نام دردرسایت پارت کلیک.به دلیل محدودبودن ثبت نام به شماپیشنهادمیکنیم که هرچه زودتراقدام کنید.
باثبت نام وآغازفعالیت خود،دیگرنگران درآمدخودنباشید.
http://www.partclick.ir/login.aspx?o=OMIDARIA.r
شنبه ۲۱ بهمن ۹۶ , ۱۸:۰۹
ftm lale
اخی
پس قرار است نسیمی باشد در آینده اینده ای نزدیک:)
شنبه ۲۱ بهمن ۹۶ , ۱۸:۱۵
ftm lale
وای دکتری؟؟
اندکی کنجکاوی(فضولی) اجازه است؟
چی قبول شدین؟
جمعه ۴ اسفند ۹۶ , ۰۲:۰۶
ida vaske
15سال بعد...:))
چقد خوبه آخه:)
چقد خوبه آخه:)
چهارشنبه ۲۹ فروردين ۹۷ , ۱۸:۲۸
لوسی می
آقا این قضیه ی مشهد چیه؟
شما دانشجوی مشهد هستی یعنی؟
حضرت عشق شخصیتِ حقیقیِ خاصیه که الان مشهد "زندگی میکنن" یا مشهد "تشریف" دارن؟
آخه بعضیهامون به امامِ هشتمِ عزیز هم میگیم حضرت عشق باعث ابهام در فهم من شده :))
شما بودی که رتبه ی کنکورت خیلی خوب شده بود؟ یکی بود که رتبه ی کنکورش عالی شده بود و ملت بهش تبریک میگفتن :)
حالا اگر شما هستی برادرِ عزیز من کنکوریِ امساله. نکته ی کنکوری بگو بهش بگم :)
رفقای شماره ی 900 تا 1000 زود صمیمی میشن :))
شما دانشجوی مشهد هستی یعنی؟
حضرت عشق شخصیتِ حقیقیِ خاصیه که الان مشهد "زندگی میکنن" یا مشهد "تشریف" دارن؟
آخه بعضیهامون به امامِ هشتمِ عزیز هم میگیم حضرت عشق باعث ابهام در فهم من شده :))
شما بودی که رتبه ی کنکورت خیلی خوب شده بود؟ یکی بود که رتبه ی کنکورش عالی شده بود و ملت بهش تبریک میگفتن :)
حالا اگر شما هستی برادرِ عزیز من کنکوریِ امساله. نکته ی کنکوری بگو بهش بگم :)
رفقای شماره ی 900 تا 1000 زود صمیمی میشن :))
پنجشنبه ۷ تیر ۹۷ , ۱۸:۰۵
اقای خاص
عجب آرامش عجیبی داشت ۱۵ سال بعدتون:)
زیبا بود واقعا!

شنبه ۱۷ فروردين ۹۸ , ۱۲:۱۰
سنگسابی
با محصولات ما آسایش را به ارمغان بیاورید
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پر بحث تر
آرشیو مطالب
-
آذر ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۲ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۸ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۲ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۳ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۴ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱۱ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۸ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۶ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۱۸ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۲۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۲۰ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۱۵ )
-
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
-
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
مهر ۱۳۹۵ ( ۴ )
-
شهریور ۱۳۹۵ ( ۲۳ )
-
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۷ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
-
خرداد ۱۳۹۵ ( ۳۹ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۴۳ )
-
فروردين ۱۳۹۵ ( ۶ )
کمی تفکر