پدربزرگ مرا خیلی دوست دارد و از آنجایی که میانِ نوههای ریز و درشتش بنده نوهی اول هستم، حسی که به من دارد نسبت به سایرِ نوهها کمی متفاوت است! من هم او را خیلی دوست دارم و این دوست داشتنِ متقابل، انتظاراتی را برای ما به وجود آورده! مثلاً من انتظار دارم پدربزرگ همیشه مهربان باشد و به من محبت کند و پدربزرگ هم با توجه به شناختی که از نوهاش دارد، انتظار دارد همیشه بااحترام برخورد کنم و باحوصله به خاطراتی که از دورانِ کودکیاش تعریف میکند گوش کنم. یادم میآید شش ساله که بودم روزی کنارِ پدربزرگ نشستم و شروع کردم به صحبت کردن و شعر خواندن اما پدربزرگ مثلِ همیشه خوشبرخورد نبود! من هم ناراحت شدم و صحبتهایم را نیمهتمام رها کرده و رفتم! شاید اگر این بیتوجهی از شخصِ دیگری سر زده بود من آنقدر ناراحت نمیشدم اما من از پدربزرگ انتظارِ دیگری داشتم. این روزها زیاد درگیرم و فرصتِ کمی برای حضور در بیان دارم. گاهی هم امکانش وجود ندارد! به همین دلیل وقتی سر میزنم، با کامنتهای خصوصیِ نسبتاً زیادی روبهرو میشوم که هر کدام مضمونِ خودش را دارد. یک نفر حالم را پرسیده، دیگری از کنکور گفته، یکی خواسته نویسندهی اینجا بشود، یکی دیگر توهین کرده و چه و چه! این دفعه میانِ کامنتها یکی توجهِ مرا به خودش جلب کرد. کامنتی طولانی که نویسندهاش دادگاهی تشکیل داده خودش هم قاضی شده بود و هم شاکی و من هم متهم! تا جایی که میتوانست قضاوت کرده بود و عذر میخواهم اراجیف گفته بود! خب من پس از خواندنش فقط خندیدم چون از آن شخص انتظارِ بیشتری نداشتم! به همان اندازه که از بعضی دوستانِ نسبتاً مجازی انتظاری ندارم، از بعضی دیگر که میشناسمشان و برایم مهم هستند و برایشان احترام قائلم، درست مانندِ پدربزرگم انتظارِ زیادی دارم و اگر برخوردی ببینم خلافِ انتظارم از آنها، به شدت ناراحت میشوم. مثلِ چند شبِ پیش که از یکی از همین افراد برخوردی دیدم که مرا به گریه واداشت! گریه کردم چون واقعاً دلم شکست و ناراحت شدم. شنیدنِ بعضی از حرفها درد دارد! دردی که خوب شدنش زمان میبرد و تا وقتی بهبود یابد مانندِ خوره روح و روانِمان را ذره ذره میخورد! هر چقدر این روزهای سالِ گذشتهی بیان دوستداشتنی بود و شیرین و پر از حسِ خوب، این روزهای امسالِ بیان تلخ است و غمگین و ناراحتکننده! دوستهای سالِ گذشتهام اکثرشان یا حذف کردهاند و یا مدتهاست قلم به دست نگرفتهاند. دلم برای دوستانم و حالِ خوبمان تنگ شده. برای روزهایی که همه خوب بودیم و پر بود از دل نشکستن و مهربانی. روزهایی که میگفتیم و میخندیدیم و خاطره میگفتیم و خاطره میساختیم. چرا هر چقدر بیشتر میگذرد بیشتر از یکدیگر فاصله میگیریم؟! چرا هرچقدر بیشتر میگذرد چهرهی محبت بیشتر رنگ میبازد؟! کجاست آن روزهایی که نگرانِ حالِ خوبِ یکدیگر بودیم؟! نگرانِ نبودنها و دلواپسِ رفتنهای ناگهانی! بیایید کمی بهتر باشیم! بیایید قبل از قضاوتِ نحوهی راه رفتنِ دیگران، کمی با کفشهایش راه برویم. حالِ خوب آمدنی نیست! حالِ خوب را باید ساخت! بسازیم؟! :)
۵۵ نظر
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۴:۱۰
یکی دیگر
...
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۴:۵۰
آقای سر به هوا
این دو سه پست اخری مشخصا بهتون بد گذشته
سعی کنید انتظار زیادی از کسی نداشته باشید
این تنها راهیه که به ذهنم میرسه
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۵:۱۱
ماهی کوچولو
ای گفتی :)) منم بابابزرگم خیلی پررنگ بود یرام یکم مهربونیش کم میشد ناراحت میشدم و منجر به دعوا میشد :))
آقا تا من هستم غمت نباشه! ان شاء اللّه امسال کنکور تهران قبول شی بیای خونه ی ما و با نی لو سه تایی خواهر بشیم ^__^
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۵:۱۸
رابین هود کبیر
واضح تر بفرمایید لطفا. چه گفته بود؟ آن یکی چه گفته بود ؟
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۶:۲۴
مترسک
رفیق جان، تو خوب باش، بیخیالِ بدهای کلاس ;)
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۷:۲۶
دیوونه ی بارون
عکس بده جنازه تحویل بگیر!!
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۷:۲۸
متولد شهریور
من با عکسات کلی کیف میکنم 😊😊 خیلی انرژی دارن
کی دل حوامو شکسته؟ 😲😲 بگو تا برم حسابشو برسم 😤😤
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۸:۰۳
یک عاشق
مثال جالبی بود و در کل پست خیلی خوبی بود. تصویر که حرف نداره :) ببینید حوا خانم همیشه هستند آدمایی که قضاوت کنند و چرندیات ببافند! هرچقدر هم که من و شما بگیم تاثیری نداره. شما کار خودتو بکن. توجه نکن به حرفای بقیه.
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۸:۰۶
یک عاشق
و یه چیز دیگه! فکر میکنم شما خیلی احساساتی باشی! هیچی ارزش گریه کردن نداره ها. ناراحت نکنید خودتونو
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۸:۳۰
سها .ج
قبلا که امکان دنبال کردن وبلاگ ها نبود..بیشتر به همدیگه سر میزدیم..بیشتر حال همدیگه رو میپرسیدیم..بیشتر"یاد"همدیگه بودیم..بعضی وقتا امکانات بیشتر،زیاد هم به نفع ما نیستش...
+بی خیالی طی کن حوا:))این آدمای خود خفن پندار همه جا هستن..
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۹:۰۷
دیوونه ی بارون
ما اینیم :)))
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۹:۲۸
محبوبه شب
حوایی ول کن بقیه رو..
هر کی بد میگه شخصیت خودشو میبره زیر سوال!
تو خوب باش : ))
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۹:۲۹
محبوبه شب
باشه بالام جان؟ ^_-
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۹:۳۰
محبوبه شب
باشه بالام جان؟ ^_-
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۰۹:۴۵
فابانو ز.
شاید هم آن چند نفرِدوستداشتنی در شرایط روحی بدی بودند و جز جایی برای قضاوت جای دیگری پیدا نکردند. هر چند اولش خیلی ناراحت میشیم ولی باید سعی کنیم زیاد خودمون رو درگیر این موضوع نکنیم. ضربه اش فقط به خودمون وارد میشه.
ان شاالله موفق باشی.
به امید روزهای شاد و رنگی دوست عزیزم. D:
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۰:۰۴
🌹parmin 🌹
من آماده ام عزیزم
بسازیم :). یاعلی
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۰:۲۵
ف.ع
همه جا اینجور آدما پیدا میشن خودتونو اذیت نکنید :)
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۰:۳۷
سام نجفی نیا
عالی بود
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۰:۴۱
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
خاطرات خوبی بسازیم:)
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۰:۴۳
آرام :)
منم اخلاقم مثل تو هست :)
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۱:۱۷
kerman man
سلام
گویا داستان اینگونه پیام های ناراحت کننده تمامی ندارد !
خم به ابرو نیاورید و مصمم تر از همیشه کارتان را ادامه دهید .
هنوز هم دوستان و همراهان خوب در بیان بسیارند .
موفق باشید خواهرم :)
یاعلی
گویا داستان اینگونه پیام های ناراحت کننده تمامی ندارد !
خم به ابرو نیاورید و مصمم تر از همیشه کارتان را ادامه دهید .
هنوز هم دوستان و همراهان خوب در بیان بسیارند .
موفق باشید خواهرم :)
یاعلی
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۱:۱۷
محبوبه شب
خخخخ اینجام دوبار اومد
مهم نبود!
مهم نبود!
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۲:۰۲
آی بابا
اول) متنی که نوشتین خیلی خیلی روان و قشنگ و بدون ابهام بود :)
دوم) این بیان همون بیانه...این ماها هستیم که دچار تغییرردر نگرش شدیم
نگران رفتن ها و دلواپس رفتنذهای نا گهانی نباشید... اون کسایی که با علاقه کار رو شروع کردن به کار هاشون ادامه میدن و سعی میکنن دیگران رو خوشحال کنن...
اما چرا محبت کم شده؟! هر یزی بکاری همون رو برداشت میکنی... حال امروز و فردای هیچ کس یکی نیست... همه شاید یه روز خوب باشن... شتید یه روز بد...
سوم) ان شاالله همه چی درست میشه....
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۲:۲۶
پـــــر ی
بیخیال بقیه حوا جان
همیشه هرجایی یه چیزی هست که خوب نیست. نباید ببینی اونا رو
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۲:۳۲
negar ღ
این همه دوست خوب اینجا:))
من که به جز مادربزرگ پدریم هیچ کدومشون زنده نیستن متاسفانه
مادربزرگمو اوردیم خونه خودمون مراقبش باشیم
:)
من که به جز مادربزرگ پدریم هیچ کدومشون زنده نیستن متاسفانه
مادربزرگمو اوردیم خونه خودمون مراقبش باشیم
:)
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۲:۳۷
گل بهار ..
شنیدن بهضی از حرف ها و زخم زبون ها خیلی اثر بد داره ...خیلی ...شاید اون کسی که این زخم زبون ها رو میزنه خودش متوجه نمیشه که تا چه اندازه قلب طرف رو نشونه گرفته ...
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۲:۴۸
Va hid
روزهای خوبی با پدربزرگتون داشته باشید.
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۳:۰۴
soolin :)
ااااای گفتیییی...
بسازیممم:)
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۳:۴۵
تنها همدم ماه
سلام دوستم :)
در مورد کامنتی که تو وبلاگم گذاشته بودی : اون بنده خدا فکر کرده بود من دارم ازش تعریف میکنم که اونم ازم تعریف کنه که در واقع همچین قصدی نداشتم .
+منم نوه ی اولم تازه کنکور دادم این پستت کلا حرف دل منم بود الان دوساله تو بیانم ولی به خاطر کنکور نمینوشتم الان که اومدم میبینم خیلی از دوستام یا نمینویسن یا حذف کردن رفتن
در مورد کامنتی که تو وبلاگم گذاشته بودی : اون بنده خدا فکر کرده بود من دارم ازش تعریف میکنم که اونم ازم تعریف کنه که در واقع همچین قصدی نداشتم .
+منم نوه ی اولم تازه کنکور دادم این پستت کلا حرف دل منم بود الان دوساله تو بیانم ولی به خاطر کنکور نمینوشتم الان که اومدم میبینم خیلی از دوستام یا نمینویسن یا حذف کردن رفتن
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۴:۴۴
الیــــ ــــوت
پیرو پستِ قبل که انگلیسی بود و این پست یه تیکه از آهنگی که خیلی دوستش دارم رو براتون میذارم امیدوارم خوشتون بیاد. مربوط به همین موضوعه :)
In my shoes, just to see
What it's like, to be me
I'll be you, let's trade shoes
Just to see what it'd be like to
Feel your pain, you feel mine
Go inside each other's minds
Just to see what we find
Look at ___ through each other's eyes
But don't let 'em say you ain't beautiful, oh
They can all get ___'d.
Just stay true to you
با کفشهایم راه برو، تا ببینی
چه حسی داره که جای من باشی
من جای تو میشم (و تو جای من)، بیا کفشامون رو عوض کنیم
فقط برای اینکه ببینیم چه حسی داره
من درد تو رو میکشم، و تو درد منو
به درون فکر همدیگه بریم
فقط برای اینکه ببینیم اونجا چی پیدا میکنیم
و به زندگی با دید همدیگه نگاه کنیم
ولی هرگز نذار اونا بهت بگن زیبا (خوب) نیستی
همشون میتونن برن به درک
فقط به خودت باور داشته باش
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۴:۵۹
محمود بنائی
همین خوب بودنِ زیاد، زیاد خوب نیست! (چه جمله ای!) توقع ها را بالا میره، آدم ها را خراب میکنه، دیگه وقتی اون خوبه نباشی و معمولی باشی، باز بد میشی.
فکر کنم بیانتون اشباع شده!
بسمه الله...:)
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۷:۲۴
DeL Nevis
زندگی که بدون چالش معنی نداره !
شهید مطهری یه مبحثی داره تو کتابش مربوط به جاذبه و دافعه !
نمی دونم چرا الان یاد اون افتادم ! :)
انسانی که بر پایه ی عقاید خودش رفتار کنه و نه محض جلب توجه دیگران !
هم جاذبه خواهد داشت هم دافعه ...
:)
مهم رضایت خودمون از خودمونه :)
نمی دونم چرا یهو انقد نوشتنم گرفته ...
ولی خب ! همه ی اعتراضاتتون به شرایط حال حاضر انقدر برام ملموس بود که مجبور شدم بنویسم !
امید وارم به زودی از این چالش زندگی هم موفق رد بشین :)
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۷:۲۵
nily ..
کلنگ و تیشه با من! :دی
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۷:۳۴
( ک) شباهنگ
پدران و مادران .. پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها
از ما هیچ انتظاری جز ذره ای محبت ندارند
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۸:۲۲
من و غریبه
شاید این فضای مجازی جدید مثل تلگرام و... رو عواطفمون هم تاثیر داشته !!که قطعا داشته ..
راستش اون موقع ها که تو بلاگفا وبلاگ داشتم خیلی ها انگیزه داشتن برا پست گذاشتن تا اینکه بلاگفای به اصطلاح نامرد زد به سرش که تموم خاطره ها و نوشته ها و حال خوب اون روزامونو حذف که چه عرض کنم نابود کنه!!
و بعدش همه جذب شدن به تلگرام و اینستا و دیگه هیچ کس حال و حوصله وبلاگ نویسی رو نداشت و مدام تو اینستاگرام پست میذاشت ..منم دلم برا دوستای قدیمی ام تنگ شده!!
واسه حال خوبم باید بگم که خودِ من به شخصه یا حتی اطرافیانم خواستیم حال خوب رو بسازیم ولی این روزگارِ عزیز و محترم مگه گذاشت :))
بازم شکر که خدا هست ..خخخ مث اینکه رفتم رو منبر ^____^
همیشه حالِ دلت خوب باشه:)
راستش اون موقع ها که تو بلاگفا وبلاگ داشتم خیلی ها انگیزه داشتن برا پست گذاشتن تا اینکه بلاگفای به اصطلاح نامرد زد به سرش که تموم خاطره ها و نوشته ها و حال خوب اون روزامونو حذف که چه عرض کنم نابود کنه!!
و بعدش همه جذب شدن به تلگرام و اینستا و دیگه هیچ کس حال و حوصله وبلاگ نویسی رو نداشت و مدام تو اینستاگرام پست میذاشت ..منم دلم برا دوستای قدیمی ام تنگ شده!!
واسه حال خوبم باید بگم که خودِ من به شخصه یا حتی اطرافیانم خواستیم حال خوب رو بسازیم ولی این روزگارِ عزیز و محترم مگه گذاشت :))
بازم شکر که خدا هست ..خخخ مث اینکه رفتم رو منبر ^____^
همیشه حالِ دلت خوب باشه:)
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۲۲:۳۷
فرناز فرزان
سلام
قشنگ نوشته بودید
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۲۲:۵۶
زمرد .🌹
من نمیفهمم سرتو انداختی پایین داری زندگیتو میکنی:|
چکار دارن بابا:/
مگه کاری به کار کسی داشتی ک بخاد توهین کنه؟ :/
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۲۳:۵۱
مهدی کاشانی زاده
سلام.شب خوش.شما خانم ها هم چقدر احساساتی هستید.
البته شاید اگه منم جای شما بودم مثل شما رفتار می کردم
یه هر حال به نظرم نباید سخت گرفت.منم تازگی توسط یکی از دوستان تهدید شدم.سر ماجرایی...بگذریم که می دونستم نمی تونه کاری کنه و مثل چی ترسیده بودم😂 اما حالا گذشت و بهش فکر نمی کنم. فراموش کنید گذشته رو و تنها از زندگی لذت ببرید حتی از سختی ها نیز...
راستی وبلاگ دو پست جدید داره سر بزنید لطفا.
راستی تر...حال خودتون چطوره؟ هر چند که هنوز نفهمیدم واقعا رشته تون چیه چی می خواین بخونین چند چندین اصلا با خودتون.
رمانم هم فراموش نشه لطفا🌷
راستی اینستا دارید دنبال کنید لطفا
Mahdikashani73
سه شنبه ۲۷ تیر ۹۶ , ۰۹:۳۱
آوا شاکری
میسازیم :)
نبینم اشکت رو دخترک خوب بیان ^_^
سه شنبه ۲۷ تیر ۹۶ , ۰۹:۳۴
خانوم فاف
بسازیم :)
من که پایه ام ؛)
سه شنبه ۲۷ تیر ۹۶ , ۰۹:۴۷
مهدی کاشانی زاده
http://www.negahdl.com/1396/04/18/دانلود-رمان-تعقیب-سایه-ها/
سه شنبه ۲۷ تیر ۹۶ , ۱۰:۱۹
مهدی کاشانی زاده
اگه رو تصمیمتون تاثیر نداره جنایی😐
سه شنبه ۲۷ تیر ۹۶ , ۲۱:۱۶
🍁 غزاله زند
من فقط یه چیزی فهمیدم! وقتی زیادی توی مجازیها شناخته میشی و آدمهای زیادی دنبالت میکنن،متاسفانه و متاسفانه بیشتر قضاوت میشی :| متاسفم برای همهی کسانی که برای هر نوشته جبهه میگیرن،قضاوت میکنن...
حوا جونم شاد بمون ;)
چهارشنبه ۲۸ تیر ۹۶ , ۰۵:۴۷
آقای سر به هوا
این روزها کم میایید بیان
چهارشنبه ۲۸ تیر ۹۶ , ۱۶:۲۸
نار خاتون
بیان دوست نداشتنی...
چهارشنبه ۲۸ تیر ۹۶ , ۱۶:۳۰
آقای سر به هوا
وقتی یکی بدی میکنه
یاید انو تحریم کنی
نه خودتونو،نه بیانو
چهارشنبه ۲۸ تیر ۹۶ , ۲۳:۲۱
حسان علی آبادی
اگه شد بسازیم
پنجشنبه ۲۹ تیر ۹۶ , ۱۳:۴۷
مهر2خت 69
زشت ترین روزهای دنیای مجازی روزهاییه که چراغ یه وبلاگ خاموش میشه:(
جمعه ۳۰ تیر ۹۶ , ۱۸:۱۳
میثم ر...ی
متن تون مثل همیشه عالی بود و به نکته های جالبی اشاره کرده بودید.
ماهم پارسال در یک گروه مجازی دوستان خوبی جمع شده بودیم.اما یا کم کم لفت دادن یا دیده نمیشن
ماهم پارسال در یک گروه مجازی دوستان خوبی جمع شده بودیم.اما یا کم کم لفت دادن یا دیده نمیشن
سه شنبه ۱۰ مرداد ۹۶ , ۱۴:۰۶
میم حا
آدم یه سری چیزارو میبینه دوست داره مثل بقیه ول کنه همه چیرو !
بیان دیگه زیاد ارزش خوندن نداره
برای اولین باردرایران 😃😃😃😍😍😍💵💵💵💵
کسب درآمدازاینترنت ازطریق سایتهای کلیکی ☺️☺️☺️
ارتقای رتبه سایت،بالابردن بازدید،افزایش کاربروکلی امتیازات دیگر،تنهاباثبت نام دردرسایت پارت کلیک.به دلیل محدودبودن ثبت نام به شماپیشنهادمیکنیم که هرچه زودتراقدام کنید.
باثبت نام وآغازفعالیت خود،دیگرنگران درآمدخودنباشید.
http://www.partclick.ir/login.aspx?o=OMIDARIA.r
چهارشنبه ۷ فروردين ۹۸ , ۱۴:۰۳
باربری و اتوبار امانت
باربری و اتوبار امانت
شنبه ۱۰ فروردين ۹۸ , ۱۲:۰۶
باربری و اتوبار امانت
با باربری ما آسوده خاطر باشید
يكشنبه ۱۸ فروردين ۹۸ , ۱۳:۱۳
باربری و اتوبار آشنا
با باربری ما حمل بدون آسیب به تمام نقاط کشور را تجربه کنید
يكشنبه ۱۸ فروردين ۹۸ , ۱۳:۱۳
باربری و اتوبار امانت
با باربری ما حمل بدون آسیب به تمام نقاط کشور را تجربه کنید
اشتیاقی که به دیدارِ
تو
دارد دلِ من
دلِ من داند
و
من دانم
و
دل داند
و
من
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پر بحث تر
آرشیو مطالب
-
آذر ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۲ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۸ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۲ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۳ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۴ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱۱ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۸ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۶ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۱۸ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۲۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۲۰ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۱۵ )
-
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
-
آبان ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
مهر ۱۳۹۵ ( ۴ )
-
شهریور ۱۳۹۵ ( ۲۳ )
-
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۷ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
-
خرداد ۱۳۹۵ ( ۳۹ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۴۳ )
-
فروردين ۱۳۹۵ ( ۶ )
کمی تفکر