حالِ این روزهایم درست مانندِ آن روزهایی ست که امتحانِ ورودی به مدرسهی تیزهوشان داشتم! میگویند سمپاد! سازمانِ ملیِ پرورشِ استعدادهای درخشان که البته بعد از گذراندنِ ۷ سال از عمرم در آن مدرسه میتوانم با اطمینان بگویم این عنوان برایش زیادی بزرگ و سنگین است! آن روز برخلافِ بقیه هیچ استرسی نداشتم و با وجودِ این که آزمون نمرهمنفی داشت به همهی سوالات جواب دادم. اغراق نیست اگر بگویم آزمون بیشتر برایم جنبهی سرگرمی داشت! :| من پذیرفته شدم در حالی که کلمهای برای آزمون نخوانده بودم و هیچ تستی نزده بودم! همهی دانستههایم همان مطالبی بود که برای مدرسه و امتحان خوانده بودم و لاغیر!
کنکور فرق دارد! جدیتر است! خیلی هم جدیتر است! نتیجهی این همه سال درس خواندن و شب بیداری و چه و چه در چهار ساعت و ده دقیقه رقم میخورد و این خوب نیست! با این حال من مانندِ همان روزها هیچ استرسی ندارم و آرامترین روزهایم را میگذرانم :)
+ هر چه خدا خواست همان میشود...
+ پدر گفتند از امروز کولرهای حوزهی آزمونِ بنده را روشن نمودند :)
+ تصمیم دارم بعد از کنکور تا یک هفته فقط بخوابم قربه الی الله! :|