خیلی بده از خواب بیدار بشی ببینی حوصله ی هیچ چیز و هیچ کس رو نداری...
شاید از عوارضِ طولانی شدنِ بازه ی زمانیِ درگیری با یه عالمه کتاب و کاغذ و خودکار باشه...
هر چیزی بیش از حدش خسته کننده میشه ولی این ناراحتیِ لعنتی چی میگه این وسط؟! :/
این حجم از ناراحتی اونم بی دلیل واقعاً دیوونه کننده ست! مگه داریم؟! مگه میشه؟!
از تکرارِ مکررات و روز هایی که همه شون مثلِ هم هستن خسته شدم... همین :)
+ اَنتَ القَویُّ وَ اَنَا الضَّعیف وَ هَل یَرحَمُ الضَّعیفُ اِلَّا القَویُ
+ قسم به روزی که دلت را می شکنند و جز خدایت مرهمی نیست...
+ اولین کاری که بعد از کنکور میکنم دیدنِ دوباره ی ابد و یک روز هست...