من فکر می کنم لازمه! :: خونه‌ی آبی

من فکر می کنم لازمه!

یه وقتایی لازمه بدجور زمین بخوری...

یه وقتایی لازمه یه زلزله بیاد و زندگیت رو تکون بده تا به خودت بیای...

یه وقتایی لازمه یه چیزایی رو ازت بگیرن تا بزرگ ترش رو بدست بیاری...

یه وقتایی لازمه همه چیز کامل بهم بریزه تا اساسی درست بشه...

یه وقتایی لازمه بشکنی... لازمه غرورت رو بشکنی...

لازمه!

+ درست اون لحظه هایی که فکر می کنی خیلی آدمِ خوبی هستی شیطان چنان زمینت می زنه که یاد بگیری دیگه مغرور نباشی! :)

+ ربطِ تصویر و متن رو می تونید پیدا کنید دیگه... مطمئنم... :))

صنما ‌ ‌

۲۶
۴۹

۴۹ نظر

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۰:۲۹ عباس زاده

دقیقا ....

اوهوم...

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۰:۳۲ سِناتور تِد

بنده هم به نوبه ی خودم تأیید مینمایم!

تایید نماییدن هایتان مستدام! :)

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۰:۳۲ آرزو ﴿ッ﴾

فروریختن هم لازمه‌ی دوباره‌‌ و محکمتر ساخته‌شدنه!

واکنش به عکس: گـــــوگـــــولی :)

بله درسته...

خیلی گوگولی مگولیه ^___^

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۰:۳۲ شاید فردایی نباشه...

چه عکس قشنگی :)))))))))

:|||

ممنون :)))

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۰:۳۹ سِناتور تِد

ربط تصویر به متن رو هم بشکافید بی زحمت :))

هیچ جوره ربط ندارن :)))

خیلی ربط دارن که :))

یه وقتایی لازمه بینِ زمین و آسمون معلق بشی... واژگون بشی... تا به خودت بیای...

بیشتر بشکافم؟! :)))

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۰:۳۹ شایستـ .ه

تو اون لحظه خدا آدمو زمین میزنه نه شیطان :) اتفاقا شیطان تایید میکنه که تو خیلیییی خوبی و از بقیه بهتری!

خب من فکر می کنم چون یه وقتایی فکر می کنی اونقدر محکمی که شیطان نمی تونه تاثیری روی تو بذاره، همون لحظه شیطان از یه راهی وارد میشه و غافلگیرت می کنه... اون لحظه بدجور زمین میخوری... خیلی بد...

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۰:۴۰ یا فاطمة الزهراء

اصلا شکست باعث میشه قوی تر پیروز شی بشرطی که خودت رو نبازی

دقیقا همینطوره :)

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۰:۵۰ یه بنده خدا

آره لازمه

بله :)

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۰:۵۹ آرزو ﴿ッ﴾

جدا منم ربط تصویر و متن رو نفهمیده‌ بودم.

تا چه حد عمیییییق تصویر می‌گزینی؟

جدی؟!

عوضش کنم؟!

تا حالا تصویرِ بی ربط نگذاشته بودم... خیلی بی ربطه؟!

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۱:۰۷ 🍁 غزاله زند

امیدوارم انقدر همه رفتار و افکارمون،کارهامون و...خوب باشه که دیگه اینجور چیزا لازم نباشه :)

خب این آرزوی زیباییه ولی فکر نکنم محقق بشه :)

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۱:۰۹ دختریم ...

لازمه اما دوباره پاشدن سخته ...

سخته ولی امکان پذیره :)

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۱:۱۱ •°*”˜♫ raha ♫˜”*°•

بعله منم با عنوان موافقم :)

منم با موافقتت موافقم :)

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۱:۱۲ آرزو ﴿ッ﴾

نه‌بابا چی‌چی رو عوض کنم؟

خیلی هم خوبه :)

بی‌ربط بودنش چیزی از ارزش‌هایش که همان لپلپو و گوگولی‌بودن باشد کم نمی‌کند :)

جانِ من بی ربطه؟! :|

خیلی گوگولیه... خوشمزه ست :))

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۱:۱۶ آرزو ﴿ッ﴾

ربط تصویر و متن رو بی‌خیال شو، ربط خوشمزه‌بودن رو با یک کودک به من بگو!

زیاد شنیدم.

برام مهمه... واقعا بی ربطه؟! :||

خوشمزه ست دیگه... مثلا من دلم میخواد بخورمش بس که گوگولیه :| :)))

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۱:۴۰ پرتقالِ دیوآنه

فک کنم همه ی این یه وقتایی که گفتی رو تجربه کردم!

منم تجربه کردم :)

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۱:۴۰ آرزو ﴿ッ﴾

نسیم! تبریک میگم! تو میتونی *تکنیک صفحه‌ی گرامافون رو خیلی خوب یاد بگیری!:دی

جوابات: خیلی بی‌ربطه؟ جان من بی‌ربطه؟ واقعا بی‌ربطه؟

اگه واقعا می‌خوای اونی که دوست داری حتما برداشت شه ازش، جوابت به نظر جناب تد رو بولد و یه‌رنگ دیگه کن :)

خیلی دوست دارم بپرسم چگونه می‌شود یک گوگولی را خورد؟

ولی لابد همان‌طور که من دوست دارم جانداران گوگولی را فریز کنم تا همیشه برایم بمانند، گویندگان این جمله هم دوست دارند بخورندشان!

* برای نه گفتن به افراد مصر بکار می‌رود، بدین صورت که بهانه‌های مختلف نیاریم و یک جمله رو با کمترین تغییرات تکارار کنیم. مثلا - طرف می‌گه: میای بریم سینما؟

ما+ نه گرفتارم.

- خواهش می‌کنم بیا بریم.

+ گفتم که گرفتارم.

-من همیشه فکر می‌کردم تو مهربونی، بیاآاا!

+ دوست داشتم بیام ولی گرفتارم.

-همون فیلمیه که دوست داشتیا!

+حیف شد چون گرفتارم!

بدین شکل درخواست‌کننده را با مخِ به‌درجه‌ی جوش رسیده‌اش تنها می‌گذاریم. و خودمان کیف می‌کنیم :))

اینم نکته‌ی آموزشی :))

:))))

باشه :)

نمیدونم چطور میشه خورد! یعنی دوست دارم لپ هاش رو بکشم... بغلش کنم... ببوسمش... :))

و بدین ترتیب خوشمزه می شود از برای من :)))

واقعا فریز می کنی؟! O_o

خیلی نکته ی جالبی بود :)))

کاربردیه... مخصوصا در برابرِ آبجیم :)))

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۲:۰۶ هلما ...

فقط یه وقتاااااییی ...

رو یکی مونده به آخر باید فکر کرد باید .

بله یه وقتایی...

فکر کنید :))

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۲:۱۴ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

همیشه هم لازم نیست. لازم نیست با خاکستر یکسان بشی. چون بعضی وقتا دیگه ققنوسی از دل این خاکستر بیرون نمیاد

من فکر می کنم بستگی به خودمون داره... از دلِ فشار و سختی هم میشه الماس بیرون اومد هم خاکستر.‌‌.. :)

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۲:۴۹ ( ک) شباهنگ

درسته یک وقتهایی باید زمین بخوری

تا غرور از بین برود..

شاید این گوگولی هم کله پا شده :))

بله :))

دقیقا بخاطرِ همین گذاشتم این عکس رو :))

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۳:۱۷ آرزو ﴿ッ﴾

الآن که امکاناتش رو ندارم و جزو فانتزی‌هامه ولی شاید وقتی بزرگ شدم جانداران مورد علاقه‌م رو فریز کنم، از اونا که سال‌های سال زنده و منجمد باقی می‌مونه‌ها!

یادش بخیر یه دوستم ابتدایی داشتم که از شدت علاقه می‌خواست منو بکشه تا روحم همیشه کنارش باشه! الآن خودشم می‌خنده!

خلاصه که هرکس شیوه‌ای داره واسه خودش! می‌خواستم این خاطره رو تو یه پست بنویسما!

آره واسه منم کاربردی و جالب بود، شب امتحان مهارت‌ها توی جزوه خوندمش:دی

دلت میاد؟! گناه دارن -__-

حق داشته خب... بس که دوست داشتنی هستی ^__^

بنویس جذاب میشه :)

احسنت :)

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۳:۲۶ متـ ـین

اره شاید!

بچه هه هم خیلی ناز و تو دل بروئه :)

چرا شاید؟!

خیلی گوگولیه ^__^

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۳:۳۱ آرزو ﴿ッ﴾

اگه یه حیوون مریض داشته‌باشم که خدای ناکرده مرگش قطعی باشه، گزینه‌ی خوبی نیست؟

البته الآن که فکر می‌کنم میشه آینه‌ی دق! حالا بعدا بیشتر بهش فکر می‌کنم!

حق داشت؟! متشکرم!:دی اینجوریِ منو نبین، یک دوست بی‌معرفتی هستم که لنگه ندارما! تازه ابتدایی بیشتر هم بودم.

ولی کلا کارِ خشنیه :|

منظورم این بود که حق داشت دوستت داشته باشه... حالا چرا عصبانی شدی؟! :|

سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۲۳:۳۹ نـــای دل

دقیقا...

بله...

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۰:۲۰ آرزو ﴿ッ﴾

نسیـــــم! مگه الکیه که عصبانی شم؟ اتفاقا همیشه دوست داشتم یه‌جا متشکرم رو با اون لحن (پوکرطورِ بامزه) استفاده کنم که تو امشب فرصتش رو فراهم آوردی و ممنونم:دی

ولی به‌هر حال اگه فکر میکنی عصبانی شدم و ناراحت شدی معذرت می‌خوام.[ گل]

آره یه‌ذره خشنه!

ممنونم =)))

نمی‌دونم پیام قبلیم رسیده‌ یا نه! اگه رسیده که یکی در نظر بگیر دیگه!:دی

خواهش میشه مهربان آرزو :))

عذرخواهی لازم نیست که [دسته گل]

خیلی خشنه!

:))

نه نرسیده :)

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۷:۲۳ پسرک کبریت فروش

خوبه که خدا بخنشدس

و توبه پذیر

مگه نه؟

بله خیلی خوبه...

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۹:۴۲ عَقـایِدِ یِکــ رِضــا

دقیقا...

بله...

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۹:۵۵ متـ ـین

نمیدونم چرا! ولی مطمئن نیستم :|

با همش یا بعضی هاش؟!

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۹:۵۹ Samira ..

واقعا:)

اوهوم :)

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۰:۵۴ گل بهار ..

دقیقا یه وقت های لازمه ...خیلی هم لازمه ...:)

خیلی :)

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۱:۱۲ میثم ر...ی

بله همینطوره
تشکر

خواهش میکنم...

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۱:۳۹ گل نرگس

چ بچه با مزه ی ای جانم :*

گوگولی مگولی ^__^

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۳:۳۶ BAHAR* Alone

یه وقتایی لازمه بچه رو سروته کنی:)))؟

آره لازمه :)))

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۳:۴۲ علیرضا امیدیان نسب

با حرفات کاملا موافقم
میگم تو متن هات یه غمی هستدرست هدس زدم

خوبه که موافقین...

غم نیست...‌ چیزهایی که تجربه کردم رو می نویسم...

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۴:۰۳ آرام ..

منم مطمعنم ک لازمه :)))

چه بچه نازی :)))) بله بله درک کردیم ربطشونو.:***

احسنت :)))

خیلی ناره ^___^ آفرین :))

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۴:۰۸ javad ghasemi

بنده به شدت تائید می نماییم !

مثال عینیش !

تا اتاقت کنف یکون نشه نمیشینی تمیزش کنی :D

بنده خوشحالم که تایید نماییدید...

آره اونم میشه :))

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۲۱:۲۶ پسر روانشناس

زیبا بود

تشکر...

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۲۱:۳۹ شایستـ .ه

آره ولی مطمئنا اون نیس که میخواد چیزی یادمون بده ... خود خداس...

بله... ولی کلا خدا بنده ش رو زمین نمیزنه...

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۲۳:۳۷ گیسو ..

سلام:)
من کاملاربط تصویرفهمیدم...
اینجاشیطان داره زمینت میزنه:///
بی مزه ام خودتی..فشاردرسااذیت میکنه درک کن لفطا:))

سلام :)

خیلی هم بامزه ای :)

درک می کنم کاملا :))

پنجشنبه ۲۸ بهمن ۹۵ , ۰۱:۲۹ خانومِ حدیث :)

مم هم یقین دارم لازمه :)

خیلی هم عالی :)

پنجشنبه ۲۸ بهمن ۹۵ , ۱۴:۰۱ علی محمدرضایی

واقعا خیلی عبرت آموزبود
من هم به نتیجه +ِ اول رسیدم

خیلی هم عالی...

پنجشنبه ۲۸ بهمن ۹۵ , ۱۴:۴۳ محب اهل بیت

سلام عالی بود موافقم

فقط ربط عکس دقیقا چی بود؟☺

سلام

ربطش رو در جوابِ یکی از کامنت ها گفتم...

پنجشنبه ۲۸ بهمن ۹۵ , ۱۷:۰۷ گیره 📎📎

آیکون تفکر

پنجشنبه ۲۸ بهمن ۹۵ , ۲۳:۱۵ Al i.

می خونم ولی موجی از مثال ها توی ذهنم میاد که هر بار با خوندنش نظر یادم میره

راجع به خودم با خودم و خودم با دیگران در مورد همین غرور که گفتی برای نمونه:

وقتی خودم دارم جلوی آینه خودم رو می بینم بنا به روایات به جلوه شباب صورتم میگم تبارک الله.اما گاهی خودم رو در نگاه بعضیا تصور می کنم در همون موقعیت یادم که میاد بعضیا میگفتن قیافش فلان جوره و ... میگم یادته یکی میگفت نشون به اون نشون اصلا هم قشنگ نیستی و از درون یاد اون افراد می افتم و باور می کنم که شاید قشنگ نباشم اما باز با خودم دیگیر میشم :))))) هههه

با خودم می جنگم و بحث می کنم (تو دلم) و میگم این جور نگو خدا بهش بر میخوره

ههههه از اخلاق ها و خصوصیات جوانی و گذراست اما غرور خوب نیست

خلاصه با این خود بینی و غرور درگیرم اغلب.و گاهی که نه خیلی اوقات افسوس می خورم که حیف جوانی ما که با مشکلاتی مثل بیکاری و بی پولی گره خورده و گوشه نشین خونه و این ور اون ورمون کرده و از زندگی عقب انداختتمون.جدی این افسوس رو برای همه جوان ها و جوونی هاشون از عمق وجود میخورم و با این خود خوری خیلی وقت ها درون گرا زندگی می کنم و همش تو خودمم.(و شاید این دلیل خودبینی من باشه، این که توی خودمم)!

یه صفحه شد ببخشید دیگه.

در مورد زمین خوردن هم اگر جدا بگیم و با غرور ترکیبش نکنیم توی خیلی وظایف انسانی و دینی کوچیکیم و زمین خوردنمون طبیعی است و باعث بزرگ شدنمون میشه اما اگر از یه سوراخ دو بار گزیده بشیم یا به عبارت دیگر گناه کوچیکی رو بیش از یکبار با بازه زمانی کمی مرتکب بشیم دیگه قضیه لازم بودن مطرح نیست و اینکه بگیم اشکال نداره لازمه خودمون رو گول زدنه.

غرور مدل های مختلف داره... این چیزی که شما گفتید فکر نمی کنم غرورِ مدِ نظرِ من باشه...

من منظورم غرورِ بیجا بود... که مثلا اگه به یه جایی، موفقیتی یا موقعیتی رسیدم مغرور بشیم... یا مثلا فکر کنیم خیلی بنده ی خوبی هستیم و جانماز آب بکشیم! این غرور مخربه... باید شکسته بشه... چون زیانش دو طرفه ست... هم خودمون هم اطرافیان...

زمین خوردن هم مدل های مختلف داره... من کلی گفتم... حتی ممکنه در رسیدن به اهداف مون بارها زمین بخوریم... این زمین خوردن ها نباید ناامیدمون کنه...

ممنونم که وقت میذارید :)

جمعه ۲۹ بهمن ۹۵ , ۱۹:۳۵ سجاد مقید

خیلی جالبه
تقریبا همه ی وبلاگ نویسایی که تو بیان دیدم کنکورین
البته خوش بختانه من ریاضیم و رقیب شما نیستم

نمیدونم کی قراره درس بخونه :)

ولی عجب عکس پرانرژی ایه

اگه بیکار شدین به وب منم سری بزنین و نظرتون رو بگید
منم یه کنکوری بیکارم

جالب تر حتی!

ما که می خونیم... شما چطور؟!

اوهوم :)

شاید شما بیکار باشید ولی من نه! :)

چشم سر می زنم...

شنبه ۳۰ بهمن ۹۵ , ۰۲:۱۳ علی احمدی

خواهش می کنم

بیکاریم دیگه :))))

خداکنه وقت نکنم

اون طوری بهتره:)

( یعنی از بیکاری در بیام، حتی اگه مجبور بشم کمتر وقت بزارم با وجود مطالب خوب خوبتون. )

:)))