بارون می باره شدید...
زدم بیرون... اما بدونِ ماشین... بدونِ چتر...
:)
+ پستِ قبل یک ساعت بعد از انتشار حذف شد... کسانی که دیدن اعتراف کنن کارشون دارم :||
+ از دیشب بیش از بیست بار شنیدم این آهنگ رو... به جنون می رسونه من رو... :)
بارون می باره شدید...
زدم بیرون... اما بدونِ ماشین... بدونِ چتر...
:)
+ پستِ قبل یک ساعت بعد از انتشار حذف شد... کسانی که دیدن اعتراف کنن کارشون دارم :||
+ از دیشب بیش از بیست بار شنیدم این آهنگ رو... به جنون می رسونه من رو... :)
ای شرمساری شرمسار شرمساری
جز شرمساری از خودت چیزی نداری
ای نا امیدی نا امیدی نا امیدی
از هیچکس حتی خودت خیری ندیدی
ای تنگ دستی تنگ دستی تنگ دستی
چشماتو رو هر چی دلت ی خواست بستی
هی آستین بردی به چشمای نجیبت
دستات خجالت می کشیدن توی جیبت
چون زیر بار دوستی جون کنده بودی
از مهره های گردنت شرمنده بودی
هر چی بهت تقدیم شد دوزو کلک بود
قلبت شکست از بس که دستت بی نمک بود
هی صبر کردی صبر اما بی علاجه
از صبر کردن روحت انقدر هاج و واجه
بارون حریف شر شره چشم ترت نیست
سقفی که باید باشه بالای سرت نیست
با اینو اون نجنگ فرار کن فرار
از مردم دو رنگ فرار کن فرار
هی لقمه توی خون زدی تا زنده موندی
عمری دم از بارون زدی تا زنده موندی
هی سیب نارس چیدی از باغ بهشتت
دیدی که راضی نیستی از سرنوشتت
چون زیر بار دوستی جون کنده بودی
از مهره های گردنت شرمنده بودی
هر چی بهت تقدیم شد دوزو کلک بود
قلبت شکست از بس که دستت بی نمک بود
با اینو اون نجنگ فرار کن فرار
از مردم دو رنگ فرار کن فرار
با محصولات ما آسایش را به ارمغان بیاورید
اگر می خواهید آسوده خاطر محصولات خانگی را سفارش دهید به سایت ما سر بزنید