روز های زندگیم تند تند دارن سپری میشن... بی وقفه... بدون کمی صبر!
وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم اشتباهاتم زیاد بوده... روزهای زیادی رو صرف کمک به حل مشکلات دیگرانی کردم که به سادگی از کنار مشکلاتم گذشتن!
شدم گلدون برای گل هایی که وقتی به آسمون رسیدن یادشون رفت ریشه شون کجاست!
من موندم و یه عالمه مشکل و یه جاده ناهموار که باید تا آخرش میرفتم...
تصور کنین دارین توی یه مسیری حرکت میکنین که همه آدم های زندگیتون کنار جاده ایستادن و بلند میگن نمیشه! تو نمیتونی!
سخته... دلت میخواد زانو بزنی... سرت رو خم کنی و بگی من تسلیمم!
ولی یه اراده ای که فوق اراده هاست میگه دستت رو بذار رو شونم... یه یا علی بگو و برو... هواتو دارم...
دستش رو میگیری... به وحدت وجود میرسی!
ادامه میدی...
...
+ گاهی حجم سکوتت طعنه میزند به تمام ناگفته های عمرت...
++ دل شکستن حق الناسه، بخشیدن کار دله... دلم راضی نشد... نبخشیدم...
+++ اینکه توی سخت ترین شرایط دستت رو بگیره یعنی هنوزم بهت امید داره :)