چه اتفاقی افتاده میون تو با مردم
که دارن اینجوری با تو عشقو برپا میکنن
وقتی سینه می زنن وای چه غوغا میکنن
چه اتفاقی افتاده میون تو با دریا
که دارن تموم موج ها با تو نجوا میکنن
که دارن تشنگی رو از تو تمنا میکنن
مبهم نوشت: گاهی تمام شهر گدای تو می شود...
کمک نوشت: یا علی دستم بگیر... تو دست گیر عالمی...
همینطوری نوشت: بالاخره بعد از مدت ها امروز خون دماغ نشدم!
درد نوشت: امسال هم نمیشه که بشه... ولی بالاخره یه سال اربعین پیاده میام کربلا...