2. من به تو خندیدم...

من به تو خندیدم؛
چون که می دانستم؛
تو به چه دلهره از باغچۀ همسایه سیب را دزدیدی؛
پدرم از پی تو تند دوید؛
و نمی دانستی باغبان باغچۀ همسایه؛
پدر پیر من است؛
من به تو خندیدم؛
تا که با خندۀ خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم؛
بغض چشمان تو لیک؛
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک؛
دل من گفت: برو!
چون نمی خواست به خاطر بسپارد؛
گریۀ تلخ تو را؛
و من رفتم و هنوز؛
سال هاست که در ذهن من آرام آرام؛
حیرت و بغض تو تکرار کنان؛
می دهد آزارم؛
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم؛
که چه می شد اگر باغچۀ خانه ما سیب نداشت؛

.:فروغ فرخزاد:.

جمعه ۱۸ تیر ۹۵ , ۱۴:۳۴ طاهاعیان خوشمزه :)
خیلی قشنگ بود :)))))))
شعر بسیار زیبایی هست .
عاللییی و زیبا 
قشنگ بود ممنون.
یادم افتاد حاج آقای هیئتی که ماه رمضان می رفتم به شوخی لا به لای حرفاش یه جا گفت:
خوب شد که حوا سیب را خورد و همه با تعجب گفتن چرا ؟؟ حاج آقا گفت: اگر حوا سیب نمی خورد، آدم نمیشد و همون حوا می موند :)))))))
یه جوابیه هم حمید مصدق داره به شعر فروغ...دوست داشتین اون را نیز بخوانید اگر نخواندید
عالیییی بود
به به
خیلی خوندممممش....قشنگه
فروغ فرخزاد عالیه :))
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چی میشد اگر باغچه ی خانه ی ما سیب نداشت ...
:))
عکسه عالیه! عالی :)
ولی من این عکسه رو قبلا هم دیدم! توی اون پسته که درمورد ادم بود!
خخخ خیلی دقتم بالاس!
شعرای فروغ کلا خوبن!

با محصولات ما آسوده خاطر باشید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

اشتیاقی که به دیدارِ
تو
دارد دلِ من
دلِ من داند
و
من دانم
و
دل داند
و
من

آرشیو مطالب
Designed By Erfan, Edited by a Friend Powered by Bayan