زمین از طوافِ خورشید دست کشیده. عقربهها تکون نمیخورن. ماه تکهتکه شده. میشنوی صدای شیونِ آسمونِ رنگپریده رو؟! جنگل تبر به دست شده. درختها نفس نمیکشن. دریا طغیان کرده. ماهیها یکی یکی ساحل رو به آغوش میکشن. میشنوی صدای سکونِ سقوطِ طبیعت رو؟! همهی سی و دو حرف به صف شدن. دونه دونه گردن زده میشن. میشنوی صدای لال شدنم و قتلِ عامِ همهی این کلمهها رو؟! «تو» درد میکشی. چشمهام سراسر بارونِ زمستون میشن. میبینی حالِ بدت چطوری بهم میزنه نظمِ جهانِ خلقت رو؟!
+ بخاطرِ من نه، بخاطرِ حالِ خوبِ یه دنیا خوب باش.