این بود آرمان‌های ما؟!

صبحِ پنجشنبه با یکی از دوستانِ بلاگر رفتیم کتابخونه‌ی مرکزیِ دانشگاهِ فردوسی. وارد که شدیم نگهبان پرسید دانشجوی اینجا هستید؟! گفتم نه دانشجوی علوم پزشکی هستم. دوستِ بلاگر سریع گفت من دانشجوی اینجام. آقای نگهبان رو کرد به من و گفت پنجشنبه‌ها کتابخونه فقط واسه بچه‌های فردوسی هست و خیلی محترمانه (!) من رو از اونجا بیرون کرد‌.

سوالی که پیش میاد اینه که کتابخونه با اون عظمت چرا نباید واسه همه دانشجوها باشه؟! و آیا کارِ درستی‌ست بیرون کردنِ دانشجو از کتابخونه؟! و به طورِ کلی آیا بیرون کردنِ آدم‌ها از یک محیطِ فرهنگی، کاری به دور از فرهنگ نیست؟! و آیا این بود آرمان‌های ما؟! :|


+ الان دارید چه کتابی می‌خونید؟! :)


يكشنبه ۳۰ دی ۹۷ , ۱۵:۵۲ آقای سر به هوا :)
اصلا انحصار اشتباهه!
و یادم نمی‌ره اون روز تا یه ربع داشتم غر می‌زدم :| بهم بر خورد.
شما خودتو ناراحت نکن حوا خانوم

+گوژپشت نتردام
:)

+ خیلی هم خوب :)
شما چی می‌خونی ؟ حتما درس :|
درس که جای خود :)
بادبادک‌باز
يكشنبه ۳۰ دی ۹۷ , ۱۶:۰۲ ابوالفضل ملکی
به وبلاگ ما هم سر بزنید اخرین بازی ها،اخبار،نرم افزار،فیلم،حجم رایگان بعضی از پست ها برای مخابرات رایگان طبق قرارداد با شرکت مخابرات اصفهان.
با ما همراه باشید

:)
مغازه‌ی خودکشی (اسم کتابه :)) )
چه اسمی :| :))
من دارم برا امتان فردام میخونم 😕😕😕😕😭😭😭
موفق باشی :)
سلام
انداختنت بیرون ؟
سلام و درود
می‌بینید جنابِ قدح؟! :))
😔😔😔 
_________________________

کتابی که میخونم اسمش عجیب ترازعجیبه :)
شما مگه کتاب هم می‌خونید؟! :))
مگه دانشجوی علوم پزشکی دانشجوی دانشگاه محسوب نمیشه؟ چه کاریه آخه! 
وسط نوشتن مقدمه پایان‌نامه در حال خوندن سیب هوس امید صباغ نو هستم که روحم تازه شه...
دانشجوی فردوسی محسوب نمی‌شه.

به‌به :)
موهبت کامل نبودن. گوشه چشمی هم به دیوان شمس دارم. البته امروز باید برم برای امتحان پس فردا بخونم 😓
هر جایی قوانین خودش رو داره دیگه ...
خیلی هم خوب :)
موفق باشی بهار بانو :)
پشتِ قوانین خوبه منطق هم باشه به نظرم. بگذریم که دنیا می‌گذره :)
همون قبلیه دستمه :)
موفق باشید :|
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
** ******* *****  **** ***

+ اشک آل
نه :| بهتون که گفته بودم فکر کنم :))

+ خیلی هم عالی :)
این عکسه کجای دنیاست؟

نامیرا 
نمی‌دونم راستش. هر جا هست واسه من آرمان شهره :)

درود بر شما :)
برو کتابخونه حرم
یادش بخیر پاتوق من اونجا بود 
چقدرم شیک و مجلسیه
رفتم :)

خیلی خوبه :) فقط هنوز نتونستم عضو بشم :|
گاهی نگهبان ها کاسه ی داغ تر از آش می شن .
نگید این عکس کتابخونه فردوسیه که باورم نمشه ؟!! 
اون بنده خدا وظیفه‌ش رو انجام داده اما خب چه قانونیه :|
نه نیست :| اما کتابخونه مرکزی به شدت بزرگ و خوشگله :) شنبه با رفیق جان رفتیم :) هر چند قبلاً هم با دوستِ بلاگر رفته بودم :|
من و تد رو حتی از سر در دانشگاه راه ندادن داخل. فقط یاسین چون دانشجوی اونجا بود. ولی خب بعدش سه نفری برگشتیم رفتیم پی اس زدیم همون اطراف.
مگه می‌پرسن؟! :| شما از درِ غربی برید هیچی هم نمی‌گن.

خیلی هم خوب :) دوستی‌هاتون پایدار :)
يكشنبه ۳۰ دی ۹۷ , ۱۸:۲۱ شفق تیرزاد (*_*)
اینجا که صدات به جایی و گوش کسی نمی رسه
برو شکایت نامه ات رو همونجا "محترمانه (!)" ارائه بده! :/

+ دارم با خودم کنار میام که برم سر وقت کتاب پیشنهادی بهترین برادر دنیا...
هعی خواهر :| :)))

+ خب برو نوه‌ی قشنگم چرا نمی‌ری سراغش؟! (سرش را به جزوه می‌کوبد)
واقعا چرا؟! کتابخونه باید برای استفاده‌ی عموم باشه نه یه طیف خاص.

+ ببین منو اگه توی کتابخونه‌ی عکس ول کنی دیگه خونه‌مون نمیرم اصلا :))
++ در حال حاضر هیچی فقط کتاب درسی :)
تمامِ حرفِ منم همینه. خوبه چهارتا از دانشکده‌‌های علوم پزشکی اونجاست وگرنه اجازه نمی‌دادند حتی واردِ فردوسی بشیم :|

+ بیا با هم بریم فرشته :)) چادر می‌زنیم همونجا تا آخرِ عمر :))
++ عزیزِ دلم :) خیلی موفق باشی ^_^
اثر مرکب :)
خب عیال واریم ما خانم! دانشجو که نیستیم که :|
خیلی هم خوب :)
عیال‌وار‌ها وقتشون خیلی آزادتره گویا :| دیدم که می‌گم.
+انواع و اقسام کتب درسی! :|
+ عزیزم :)
منم یه بار با محبوبه رفتم کتابخونه‌ی حرم. عضو نبودم نذاشتن برم تو :| :))
+بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم. :)
اونجا حتی واسه عضو شدن هم کلی اذیت می‌کنن آدم رو :| :))

+ به‌به :)
يكشنبه ۳۰ دی ۹۷ , ۱۹:۱۰ دریا _ گاه نوشته های من
کتاب خودم که در مرحله ویراستاری است را دارم مرور میکنم😌
به‌به چه عالی :)
چی هست اسمِ کتابتون؟!
کتابخونه مرکزی دانشگاه ما هم همینجوریه   .به علوم پزشکی اجازه ی ورود نمیدن!!!
+ عقاید یک دلقک !
یعنی فقط واسه خودِ بچه‌های پزشکی هست؟! :|

+ چطور کتابی هست؟! می‌خواستم بخونمش منصرف کردن من رو.
میگم که..
دلم یه کتابخونه اینطوری میخاد دربست دراختیار خودم اصلا:|
تو هم بیا با فرشته سه تایی بریم :))
شاعر می‌گه:
پاشو بار و بندیلو ببند اینجا دیگه جای تو نیست :|
کتابخونه حرم به همه چی می ارزه 
منم عضو نبودم همیشه با کارت ملی میرفتم
درحال حاضر قرارِ از سیادت تا وزارت و بخونم برای تربیت نسلم☺
بله ولی اینجا هم خیلی خوبه :)
الان بعید می‌دونم فقط با کارت بذارن بری :|
عزیزم ^__^ تو که قرار شد بیای پیشِ خودم :))
سرت بیاد الاهی :)
نه ما همینطوری راحتیم :| از هفت که هیچ از هفتاد دولت آزادیم :))
دیگه برای عضویت اقدام نکردم😅
منم یادم رفت کلاً :))
يكشنبه ۳۰ دی ۹۷ , ۱۹:۳۲ مشاوره سرمایه گذاری
ممنون از مطالب سایت بسیار جالب بود ممنون از وقتی که میزارین سپاس
:)
بازم تبعیض :(


هعی...
روزای دیگه ولی راحت می‌شه رفت :)
کتاب"یادت باشد" روایت داستانی زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی.
کتاب زیبایی است و خواندن این کتاب رو به همه پیشنهاد میکنم.
وقتی این کتاب رو میخونید، می فهمید که بعضی از شهدای مدافع حرم از چه زندگی شیرینی دل کندند و رفتند.
اتفاقاً این کتاب رو دارم و همین الان رو‌به‌رومه. برشِ کوتاهی از عاشقانه‌‌ی این شهید رو گذاشتم تو کانال :) همون که پشتِ جلد نوشته شده.
حرفش هست ولی انگار عملش نیست😭😭😭😭
تا عید هستم بیا :))
من دارم "مردی به نام اُوه" رو میخونم و لذت میبرم :))
خیلی هم خوب :))
این نگهبانبیا در طول هفته زیاد کارشون جدی نیست این آخر هفته ها که جدی میشه شورشو در میارن عوض اون یه هفته
همین رو بگید.
آخه ما آخرِ هفته‌ها وقتمون آزادتره که خب اجازه نمی‌دن بریم کتابخونه :|
نه .یه کتابخونه ی مرکزی بزرگ داره دانشگاه ما .که به بقیه ی رشته ها اجازه ی عضویت و ورود میدن ولی به پزشکیا نمیدن ! :/
+ هنوز اولاشم .نمیتونم نظر بدم ...بذار تموم شه میام بهت میگم ؛ )
چه جالب :|

+ خیلی ممنون :) منتظر می‌مونم پس :)
یاد دوستم افتادم که روز کتاب و کتابخانی رفته بود کتابخونه گفته بودن تعطیله و ...


+احضاریه  :)
خدایا :|

+ خیلی هم عالی :)
کارشون اشتباه بود
من با اصلِ قانونی که گذاشتن مشکل دارم :|
يكشنبه ۳۰ دی ۹۷ , ۲۰:۱۷ شفق تیرزاد (*_*)
تکلیف مان را روشن بنوما: خواهرم یا نوه؟! (سرش را به میز... می گذارد و چرتکی می زند... هی هی)
خب شما که نمی دونی چه کتاب سخت سخت سختی هست... فقط برای وقتی کمبود خواب دارم خوبه... اهممم! برای همین اول باید با خودم کنار بیام و بپذیرم بعد برم سراغش.

+ اشتباه نکن حوا... "عقاید یک دلقک" رو حتما حتما بخون.
بستگی داره زمانی که جوابِ کامنت‌ها رو می‌دم احساسِ پیری داشته باشم یا جوانی :|
آها. پس امیدوارم با خودت کنار بیای :)

+ خودم که ندارمش اما هم‌اتاقیم داره. چشم :)
بادبادک باز (خالد حسینی ) دیشب تموم شد
همون دیشب پیانو  (ژان اشنوز )رو شروع کردم :)
وای سویل چقدر قشنگه :) البته من ۱۴۰ صفحه‌اش رو خوندم تا امشب :|
وقتی تموم کردی بیا بهم بگو چطوری بود :))
البته قانون بر طبق مصلحت و مفسده عامه در نظر گرفته میشه
باید دید چی بوده اون مصلحت و مفسده، 
طبق مصلحت شخصی نمیشه قاضی شد
همه‌ی قوانین اینطوری هستن؟! وقتی دانشکده‌های علوم پزشکی توی فردوسی هستن من فکر نمی‌کنم مشکلی داشته باشه بچه‌های اونجا هم از کتابخونه استفاده کنند.
فعلا کتاب های دانشگاه اما بعدش میخوام یکسری کتاب بخونم که میام و میگم بعدش
خیلی هم عالی :)
اینجور کتابخونه ای تا حالا ندیده بودم.
+انسان کامل شهید مطهری
:)
+ به‌به :)
بادبادک باز رو دیشب تموم کردم
بگم واست ؟
نه دارم می‌خونمش :|
پیانو رو بعداً بهم بگو :))
از فردوسی بعیده اینکاراا .. 
+ سه دختر حوا (:
مرحوم فردوسی تنش توی قبر می‌لرزه :))
+ خیلی دوست دارم بخونمش :)
سلام مومن. جزاکم الله خیرا

کار درست را شما انجام دادید...نه اون مسئولان و نه اون دوست بلاگر...

در احوالات شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی اومده بود که وقتی وارد یه کتابفروشی می شد، تا زمانی که کتابی را نخریده بود، صفحه ای از اون را نمی خوند، می گفت چون این کتاب پولیه و بابتش پولی نداده ام، نباید بخونمش....


کتاب الان هم "چهار اثر از فلورنس اسکاول شین" ترجمه "سمانه فلاح"
این کتاب توسط افراد مختلف ترجمه شده و البته همه ترجمه ها هم، طرفدار داره...


عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی
سلام و درود

دوستِ بلاگر مگه چه اشتباهی کردند؟! ایشون واقعاً دانشجوی فردوسی هستند.

چقدر زیبا...

خیلی هم عالی :)

همچنین خیلی ممنونم.
علی یارتون
مجددا سلام عرض شد...

خب مومن خدا، یه طوری بنویس که آدم به اشتباه نیفته..اینطوری برداشت شد که ایشون سریعا، یه چیزی گفته که اون نگهبان را دست به سر کرده..
در هر حال بابت دو زاری کجم معذرت می خوام(لبخند)


عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی
مجدداً سلام و درود

ببخشید :|
نفرمایید :) من بد نوشتم.

همچنین :)
علی یارتون
يكشنبه ۳۰ دی ۹۷ , ۲۳:۰۲ دختری از جنس باد
کتاب "بیشعوری"
این رو هم نمی‌دونم بخونم یا نه :| :))
تاریخ عشق
به‌به ^_^
تازه شروع کردم به خوندن کتاب هایی که منابع ارشد روانشناسین 😕😐
و به همین دلیل سه کتابی که هرکدوم صد صفحه مونده رو نمیتونم تموم کنم....
این کتاب ها یی که خوندم خوب بودن:مردی به نام اوه ،الموت،کوزت لارا کالپاکیان (ادامه ی رمان بینوایان دوجلده) عقاید یک دلقک ،مرشد و مارگریتا،دا،من زنده ام و .....اگه میخواین بخونین امیدوارم شماهم خوشتون بیاد
خیلی دوست دارم رمان های پل استر رو بخونم +ریش آبی+سکوت ،وقت نداشتن خیلی بده
ان‌شاءالله موفق باشید :)

ممنونم بابتِ معرفیِ این همه کتابِ خوب :))
دقیقاً مشکل همین کمبودِ وقته.
يكشنبه ۳۰ دی ۹۷ , ۲۳:۱۷ دختری از جنس باد
اگه بخونی میفهمی چقد خودت و آدمای اطرافت بیشعورن!
:|
حتما عزیزم
ممنونم مهربون :)
آخه مورد داشتیم جناب رییس حرفی نداره ولی نگهبان زیر بار نمیره :|

شما ک همیشه یه پاتون حرمه ، 
پیشنهاد می کنم یه سری هم به کتابخونه مرکزی آستان بزنید :)
توی سیندرلا ۲ یه جاییش هست که سر خدمتکار می‌گه:
این دیگه خیلی فاجعه‌‌ست :|
یادِ این جمله افتادم الان :))

یک درصد فکر کنید نرفته باشم :))
دوشنبه ۱ بهمن ۹۷ , ۰۰:۳۹ Bکمـپلــ ـکس ؛)
بدم اومد:////////////////////
چی شده حدیث؟! :|
دوشنبه ۱ بهمن ۹۷ , ۰۰:۴۳ Bکمـپلــ ـکس ؛)
همین رفتار آقاهه رو گفتم: بدم اومد:|||
چطور دلش اومد؟:(
وظیفه‌ش رو انجام داده :)
بخند لطفاً :|
البته حدس می زدم :) کسی ک دورترین نقاط حرمو فتح کرده مگه میشه کتابهونه نرفته باشه :)
بله بله :)
همون روزهای اول رفتم :)
دوشنبه ۱ بهمن ۹۷ , ۰۱:۲۶ حـــــ ـمــیـد
سلام :) 
اشکال نداره ناراحت نشین و به مسائله عصاب خورد کن فکر نکنید :) :))
من اونروز که ما تمامش میکنیم رو معرفی کردین اینجا خوندمش
 و جدیدا شازده کوچولو رو فکر کنم برای باردوم خوندم دقیق نمیدونم قبلا خونده بودمش یا نه
خیلی قشنگ بود کاملا موثر بود :) 
چن وقت پیش هم  چهار تا مقاله در مورد صادق هدایت خوندم که نوشته‌ی یوسفعلی میرشکاکه که بسیار مفید بود حتما بخونیدشون البته یه پیشنهاده :) نیست انگاری و صادق هدایت 
دست و دلم همیشه به کتاب خوندن نمیره مخصوصا بدون مقدمه و انگیزه قبلی :/
+ اگه پیشنهادی دارید  خوشحال میشم بدونم چ کتابی رو معرفی می‌کنید 
سلام و درود
:)
چه خوب :))

شازده کوچولو رو هم تموم نکردم. تا اونجایی که خوندم خیلی جالب بود :)
خیلی هم عالی :) صادق هدایت همونی هست که خودکشی کرده؟!

+ ناطوردشت
یادت باشد
بادبادک‌باز
مردی به نام اوه
جز از کل (بهتره کنار بقیه کتاب‌ها آروم آروم بخونید)
باغِ مارشال

کلی کتابِ دیگه هم دارم که هنوز خودم نخوندم. معرفی کنم؟!
این عکس کتابخونه ی دانشگاه فردوسیه؟!؟
هوس کردم.
چه دلسوزناک.
چه بی ادب!
_بینایی،ژوزه ساراماگو
نه :) اما اونجا هم خوشگله من خیلی دوستش دارم :)

خیلی هم خوب :)
دوشنبه ۱ بهمن ۹۷ , ۰۱:۳۹ حـــــ ـمــیـد
بله به گمونم 
صادق خان هدایت در دوران نو جوونی وارد جون و دلم شده و یه صادق هدایتی تو خودم واس خودم دارم 
دقیق یادم نیس به چی فکر میکردم که اون مقاله به پستم خرد ولی خیلی جالب بوود
+ کاش با توجه به شناختتون از من یک کتاب مخصوص پیشنهاد میدادین نمیخوام زحمت باش براتون هر چی اول از همه به یادتون میاد رو لطف کنید بگید :)

قابلِ حدس بود :)

+ جز از کل و ناطوردشت. به نظرم از هر دو خوشتون بیاد :)
دوشنبه ۱ بهمن ۹۷ , ۰۱:۵۸ حـــــ ـمــیـد
مرسی :)
(:
کاش میشد من برم تو یه چنین کتابخونه ای زندگی کنم تصلا... وای چقدر خوبه این عکسه

کتاب جدید ندارم بخونم. :(
ولی احتمالا قراره من پس از تو رو بخرم و بخونم :)
تو هم بیا بریم :)

من پیش از تو رو خوندی؟!
دوشنبه ۱ بهمن ۹۷ , ۰۸:۰۲ مصطفی فتاحی اردکانی
میخواهم دوباره عاشق شوم رو می خونم
خیلی هم خوب :)
سلام مراکز فرهنگی حتی نگهبانش هم باید فرهنگی باشند . 
مدیرش بماند...


سلام و درود
همینطوره
کاش میشد بیام مشهد
دلم هوا کرده...


اره. یک ماه پیش خریدم دو روزه خوندم :))
ان‌شاءالله خیلی زود بیای منم ببینمت :)

احسنت :)
یه مسجد قدیمی بود از اینا که برا دستشوییش باید آفتابه با خودت میبردی داخل بعد یه نگهبانی داشت اون آفتابه هارو پر میکرد و به ردیف میذاشت بعد هر کی میومد آفتابه برداره مثلا میگفت اون آبی رو بزار سرجاش قرمزه رو بردار! بهش میگفتن چرا  مگه فرق داره ؟ میگفت: واسه اینه که بدونی اینجا رییس کیه! :))
حالا حکایت نگهبان کتابخونه هم همینه تو بگو حالا یه نفر اینجوری بره داخل دار ت میزنن:)))
عجب :))

از دستِ شما :)))
من اینجوریم اصلا نمیتونم قصه نگه دار خوبی باشم 😂🤦‍♀️
خیلی هم خوبی اینطوری :)))
باید به قوانین احترام گذاشت، چه اون مکان فرهنگی باشه چه غیر فرهنگی...
هرچند اگه منم جای شما بودم همین حال رو داشتم و در جستجوی آرمان ها بودم! :)

کتاب: فرار از اردوگاه 14 - بلین هاردی
یادم نمیاد به قوانین بی‌احترامی کرده باشم! صرفاً یه انتقاد بود. هر چند به جایی نمی‌رسه :)
(:

خیلی هم عالی :)
دوشنبه ۱ بهمن ۹۷ , ۱۳:۰۵ مهدی کاشانی زاده
نظرتون در مورد آلزایمر چیه؟الان اون منم...
هر چند مطالب شما رو بیشتر از مطالب بقیه دنبال کننده هام خوندم،الان اصلا یادم نیست کی هستید و چرا هستید :/
فردوسی مالِ مشهده؟ :/
:|
حوا هستم :| چرا هم که خب نظری ندارم :|
بله :|
پیرو کامنت قبلی باید عرض کنم چنین جسارتی نکردم شما به قوانین بی احترامی کردید، صرفاً یک جمله عمومی بود...
"رد پای خاکستری زمان" رو هم از نظر بگذرونید بسیار باعث افتخار خواهد بود..
ممنون :)
بله بله خیلی هم ممنون :)

چشم حتماً
خواهش می‌کنم :)
سلام لینک شدید خوشحال میشم لینک کنید منتظرم
سلام و درود
تبادلِ لینک نداریم مینا جون :)
دوشنبه ۱ بهمن ۹۷ , ۱۴:۲۳ مهدی کاشانی زاده
گفتم آلزایمر نه پیرچشمی 😝
اسمتون که نوشته .
منم دوباره اومدم باشد که دوباره فردا به کل از فکر وبلاگ و فلان بیام بیرون 😐
بله؟! :|
دوشنبه ۱ بهمن ۹۷ , ۱۴:۵۷ قاسم صفایی نژاد
+یادت باشد...
چه خوب :)
دوشنبه ۱ بهمن ۹۷ , ۱۵:۰۲ مهدی کاشانی زاده
گفتم، منم دوباره بعد از چند ماه یادم افتاد وبلاگ دارم. دوباره سرم شلوغ میشه و به کل فراموشش می کنم
که اینطور
موفق باشید
دوشنبه ۱ بهمن ۹۷ , ۱۷:۱۱ نـــامـــیـــرا ‌‌‌‌‌‌‌
الان دارم کتاب نیمه تاریک وجود از دبی فورد رو میخونم⁦☺️⁩
عزیزم :)
آئورا
خیلی هم خوب :)
بلاخره مال دانشگاه فردوسی حساب میشی دیگه یعنی چی آخه؟!
چقد حرصم میگیره ازین قوانین چرت و پرت دانشگاهی :/
نه علوم پزشکی جداست از فردوسی.
منم :|
سه شنبه ۲ بهمن ۹۷ , ۰۸:۰۹ سوشیانت زرتشتی
سلام
اما از دست این دانشجوهای فردوسی مشهد

کتاب: چگونه کتاب بخوانیم؟

شاید بعدا یه خلاصه ایی ازش بزارم به نظرم برای همه واجبه خوندنش

موفق باشید و پیروز، از زمانی که دارید خوب استفاده کنید، مطالعه کنید و البته سفر سفر سفر
سلام و درود
:)

چه جالب

حتماً بذارید :)

خیلی ممنونم همچنین. چشم چشم :)
متاسفانه واسه من جای تعجب نداره دیگه انقدر از این چیزا دیدم که عادت کردم:|

کتاب پروژه یک ساله شاد زندگی کردن
و گزارش یک مرگ گابریل گارسیا مارکز
هعی :|

خیلی هم عالی :)
سه شنبه ۲ بهمن ۹۷ , ۱۸:۳۸ زهرا سادات (رهگذر سابق)
یک عاشقانه آرام
:)
اره هفته ای 1 صفحه میخونم :))))))
شک دارم :| :)))
سه شنبه ۲ بهمن ۹۷ , ۲۱:۵۶ دنیای کامپیوتر ...
معمولا من رمان میخونم ولی بصورت اپلیکیشن و یا PDF
...
کتابخانه شلوغ بود یا نه؟
من دوست دارم وقتی کتاب می‌خونم دستم کاغذ رو لمس کنه.

نه معمولی بود.
سلام الان دارم کتاب تختخوابت را مرتب کن میخونم اما میخواهم به شما و همه پیشنهاد کنم کتاب هنر شفاف اندیشیدن را بخونید
واقعا به نظرم لازمه جزو کتب درسی قرار بگیره وهمه بخوننش
سلام و درود
ممنونم بابتِ پیشنهادِ خوبتون :)
عالی بود 
لطفا از سایت ما هم دیدن نمایید. آسایش بار
:)
عالی بود 
لطفا از سایت ما هم دیدن نمایید. آیلان بار
:)
عالی بود 
لطفا از سایت ما هم دیدن نمایید. شیک بار
:)
عالی بود 
لطفا از سایت ما هم دیدن نمایید. بانه مارک
:)
عالی بود 
لطفا از سایت ما هم دیدن نمایید. بانه مارک 
باشد :)
چهارشنبه ۳ بهمن ۹۷ , ۱۳:۰۲ زهرا سادات (رهگذر سابق)
خوندیش؟
نه هنوز ولی دارمش :)
یکم سیاسی بود

خخ

عدالت کجا بود بابا :|
هوای مملکتِ عاشقان سیاسی نیست :)

(:
سلام بر دوستم
به نظرم کار منطقی هست اینکه 5شنبه و جمعه رو اختصاص میدن به بچه های همون دانشگاه
میدونی چرا؟چون خب بچه های اون دانشگاه حق دارند که یه امکاناتی ویژه تر نسبت به بچه های دیگه داشته باشند
و یه دلیل دیگه اینکه اگه تمام بچه های اون دانشگاه به کتابخانه دانشگاه برن و شما هم برید,تعداد نفرات زیاد میشه و ممکنه شلوغ بشه و سر و صدا و این وسط حقِ بچه های اون دانشگاه ضایع میشه!
یکی از کسانی هستم که با این طرح موافقم
فکر میکنم دانشگاه ما هم همینجوریه
تاحالا دقت نکردم ببینم بچه های دانشگاه های دیگه میان یا نه!

موفق باشید ان شاء الله
یا علی مدد
سلام عزیزم :)
اون کتابخونه به اندازه‌ای بزرگه که فکر می‌کنم ۱۰۰ نفر هم داخلش باشند اصلاً حس نمی‌شه. بعید می‌دونم اونقدری شلوغ بشه که برای کسی مزاحمت ایجاد بشه اما خب حرفت درسته. به هر حال من بهم بر خورد :|

سلامت باشی عزیزم :)
علی یارت
هوای مملکت عاشقانه سیاسی نیست
اما آرمان ها برای انقلاب ما بود بیشتر تا هوای دل ما
:)
متوجه نشدم راستش.
هیچی خانوم حوا

موفق باشید :)
سلامت باشید.
عدالت با تساوی فرق داره و تبعیض هم نیست :)
آدما باهم فرق دارن، استعداد ها،تلاش ها و... هم متفاوته و امکاناتی که به هرکس ارائه داده میشه در حدِ تلاش و استعدادشه، لااقل مقداری که بروز میده.

بنابراین محدودیت دانشگاه ها و شغل ها و کتابخونه های تخصصی تبعیض نیست و عدالته.

خلاصه عدالت همیشه بابِ میل ما نیست :)
اصلاً حرفِ من این نبود :)
حرفتو توی پست بخون که ببینی بود یا نبود :)
باشه شما خوبی :)
ناراحتی؟ یا اخلاقت عوض شده؟ از یه دخترِ فرهنگی این رفتار دور از فرهنگ نیست؟ :) 

در رابطه با کتاب، «انسان در جستجوی هویت خویشتن» کتاب جالبیه، از کارل یونگ.

زندگی انسان تجربه ای است مشکوک. پدیده ای است تنها از حیث عدد عظیم، از لحاظ فردی چنان زودگذر و ناکافی که براستی معجزه است که اصولا چیزی بتواند وجود داشته باشد، رشد کند و این واقعیت خیلی وقت پیش زمانی که جوان و دانشجوی رشته طب بودم، مرا سخت تحت تاثیر قرارداد و این که نمی بایست ناگهان نابود شوم، در نظرم همچون معجزه ای جلوه کرد.
نه اتفاقاً نمره‌‌ی فیزیولوژی رو زدن توی سایت و خیلی هم خوشحالم :) شما رو هم حس می‌کنم می‌شناسم.
لیکن من همیشه احساس کرده ام که چیزی در آن اعماق، زندگی و جریان ابدی را تحمل می کند. آنچه ما می بینیم شکوفه است که می میرد، اصل و ریشه باقی می ماند. پدرم در شش سالگی درس زبان لاتین را با من شروع کرد. وقتی مرا به دبیرستان فرستادند با دیدن افرادی که زندگی مرفه داشتند برای نخستین باربود که به تنگدستی خانواده ام پی بردم و دریافتم که پدرم کشیش فقیری بیش نیست و من هم پسری فقیرتر که کفشهایی پاره دارد و باید شش ساعت تمام با جوراب های خیس در مدرسه بنشیند...


خلاصه کتاب خوبیه...
من برم تا سر زدن بعدی که کِی باشه...شایدم هیچوقت...
دارن اذان میگن و هوا هم ناسالمه و دلم بارون می‌خواد و بارونی هم نیست...
ممنونم که وقت گذاشتید :)
اخ که حرف دل منو زدی:)
من دارم مانفیست یک فمینیست رو میخونم:)
هعی :)
چه سخته اسمش :|
ولی قشنگه:)
عصر قبل کلاس یکمش رو خوندم امشب تمومش بکنم قسمتای قشنگش وو مینویسم نوی وبلاگم:)
وقتی تو می‌خونیش حتماً قشنگه :)
به‌به ^_^
سلام حوای مهربونم^_^
شاید پنج شنبه ها کتابخونه خیلی شلوغ میشه مجبور شدن این قانون من درآوردی رو بگذارند. اما مطمئنم هر چیزی که اتفاق افتاده حتما به نفعت بوده ولی دلیلشو فقط خدا می دونه. پس اصلا ناراحت نباش 
فعلا هیچی نمی خونم :|


سلام فرناز جونم :)
شاید. بله بله چشم ^_^

عزیزم :)
بله ... متاسفانه بعضی کتابخونه ها اینجورین 
بعضیاشون یه جور میگن نمیشه از کتابخونه استفاده کنین انگار میخوایم اورانیوم غنی کنیم اونجا :)
خیلی خوب بود :))))
فردوسی در مقایسه با علوم پزشکی، خیلی کول و راحت ان نگهبان هاش. اولین باره میبینم نگهبان کتابخونه مرکزی از یکی همچین سوالی پرسیده.
فوقِ فوقش یک کارت دانشجویی جعلی درست کنین. نیم ساعت بیشتر کار نمیبره.
.
بچه های ما تجربه داشتن که حتی به دانشکده پزشکی و دندانِ علوم پزشکی و داروسازی، حتی راهشون هم ندادن :) ما بیشتر عقده ای هستیم نسبت به شما! :)))
.
ولی کلا حرکت درستی نیست. چون به هر حال بچه های غیر فردوسی کتاب که نمیتونن امانت بگیرن. دلیلی نداره نذارن بیان داخل یا لااقل اونجا کتاب بخونن.
.
خانه - تونی موریسون
ماجراهای ریچارد فاینمن - ریچارد فایمن، ترجمه جمیل آریایی
کارتِ جعلی :|

دارو که کلاً فازش رو نمی‌فهمم. ما رو هم به زور راه می‌دن :/ ولی پزشکی و دندون گیر نمی‌دن که. شما با یه کوله بیا هیچی نمی‌گن :))

دقیقاً حرفِ منم همینه. خوشحالم بالاخره یکی از اهالیِ فردوسی من رو تایید کرد :)

خیلی هم عالی :)
سلام خواهر مهربونم 
چطوری؟
بردمون رو تبریک میگم
سلام عزیزم :)
الحمدلله. تو خوبی؟!
چی شده؟! :|
ممنون 
:-)پستمو بخون خب
عه :))
مبارکه ^_^
کسایی که کارت عضویت هم ندارن ، راه نمیدن کتابخونه 
خیلی بده:((
آری :(
:-)مبارک تو هم.
:)
دوران سربازیم میخواستم برای کنکور ارشد بخونم و یه فرهنگسرا نزدیکمون بود که فوق العاده بود، اما شرایط عضویتش این بود که معماری یا هنر خونده باشی یا دانشجوی این رشته ها باشی و منم که کلا برق خونده بودم :|
یه کارت دانشجویی درست کردم برای خودم و شدم دانشجوی معماری !
به همین راحتی 
بعد میرفتم اونجا کتابای مدرسان شریف ِ برق رو میخوندم :))
درود بر شما :| :)))
یدونه هم واسه من درست کنید پس :))
اینکه کارش نادرسته درسته.اما ایشون وظیفشون رو انجام دادن حالا به هر نحوه یا روشی میگفتن به ادم بر میخورد اما مشکل اون کسیه که قانون رو اینجور گذاشته لابد دلیلی داره هر چند غیر منطقی این دلایل غیر منطقی هستن که امانمون رو بریدن.
 +متاسافنه در حال خوندن کتابهای قطور(زباله)کمک درسی زیست و شیمی و..کنکور هستم.
درسته. من هم در جوابِ بعضی از دوستان گفتم که ایشون به وظیفه‌شون عمل کردن.
همینطوره.

+ ان‌شاءالله موفق باشید :)
منم فکر میکنم ایشون به وظیفه شون عمل کردن...
بالاخره مسئولیت داره...

=======

کتابخونه دانشگاه ما هم یک سری قوانینی داره که هنوز چرایی اون قوانین رو نفهمیدم.

=======

ایام امتحاناته، ولی با این وجود مشغول مطالعه ی این کتابهام:

(سرگذشت فلسفه، براین مگی)
(یوم الخلاص، کامل سلیمان)
(فلسفه اسلامی و اصول دیالکتیک، آیت الله جعفر سبحانی)
منم در جوابِ دوستان همین رو گفتم.

که اینطور.

خیلی هم خوب. موفق باشید.
جمعه ۵ بهمن ۹۷ , ۲۰:۴۷ سارا سماواتی منفرد
امان از دست آدم های تک بعدی ...
هرچی می کشیم از دست اینجور آدم ها است .

مردی به نام اُوِه را می خوانم !
هعی خواهر جان :)

چه خوب :)
جمعه ۵ بهمن ۹۷ , ۲۲:۲۳ فاطمه ❤عشق کره
وبلاگتون وبلاگ خیلی خیلی خوبی هست واقعا
خوشحال میصم نظرتون رو راجع به وبلاگم بدونم
لطف دارید :)
سلام :)
چشمتون روشن امروز مهمون وبلاگی داشتین :))

سلام و‌ درود
:)
چه زود جواب دادین :)
شما به بزرگواریِ خودتون ببخشید.
يكشنبه ۷ بهمن ۹۷ , ۲۲:۲۱ دنیای کامپیوتر ...
ولی راه دادن افراد متفرقه، زیاد جالب نیست زیرا همه که خوب نیستند.
متفرقه کدومه من دانشجو هستم مثلاً :|
حوا جون هایپ خوردم حالم ناجور بده 
الان 15 ساعت گذشته اما نفسم بالا نمیاد و قلبم تند تند میزنه !
زودتر برید دکتر.
:|

اخیرا شازده کوچولو رو مجددا خوندم
درود بر شما :)
به سفارش یکی از دوستان میخوام ملت عشق رو شروع کنم
کارِ بسیار خوبی می‌کنید :)
سلوم کسی اهل لینک به لینک کردن هست
سلام
نه
متاسفانه این اتفاق خیلی جاهای دیگه هم می افته
بله
اصلا کتابخانه دانشگاه چرا باید مختص دانشجو ها باشد؟
مخصوصا دانشگاه های دولتی که با هزینه دولت تامین می شوند. یک نفر دانشگاه نرفته آیا حق ندارد از برخی از امکانات انجا استفاده کند بدون اینکه ه حقوق دیگران آسیب بزنه.
کتاب در حال خوانش: هرمنوتیک ژان گروندن
کتابخونه‌های عمومی که هستند برای همه.

خیلی هم خوب :)
سلام
حوا خانم گاهی دلم به حال امثال خودم می سوزد! وقتی اهل کتاب باشی و بوی کتاب ها را حس کنی ولی اجازه ی نزدیک شدن به آن ها را نداشته باشی، درست مثل کسی هستی که جگرش از تشنگی می سوزد، آن هم در کنار آب زلال!
ای کاش کمی انسان تر باشیم! اطمینان دارم بعضی کتاب ها تا سال ها از جایشان تکان هم نمی خورند، چه برسد به خوانده شدن!
افسوس...! آرزو می کنم این مشکلات خیلی زود حل شود. به امید آن روز!
سلام و درود
حالا اینطوری هم که می‌فرمایید نیست. کتابخونه‌های عمومی هستند.

موافقم.
چه قدر حس خوبی میده به ادم حتی عکس همچین جایی:)))
دیگه خودش که جای خود دارد((((:
میدونی منم موافقم باهاشون البته به شرطی که اطراف اون محل یه کتابخونه خوب عمومی باشه 
وگرنه کارشون درست نیست به نظرم/:
آره ^____^

موافق نباش :|
چشمم  اصن هرچی حواا بگه😤
اینطوری هر چی حوا بگه؟! :|
کتابخانه های عمومی کتاب های محدودی دارند حالا اگر بخوای یک خرده تخصصی در مورد موضوعی اطلاعاتی کسب کنی چی حتما باید ادامه تحصیل بدهی؟
البته در شرایط فعلی کشور گفتن این مسائل شوخیه
ولی در کل بد نبود اگر دسترسی راحت تر میشد
موافقم
متاسفانه این اتفاق جاهای دیگه هم میوفته.
بله متاسفانه
😤😤😤✌✌🏢🏢
فقط اومدم یاداوری کنم کتابخونه راهت ندادن😤😶😶😜🔜🔜🔙🔙🏢🏢🏢🏢
#اندکی شوخی
جانا واسه خودمم پیش اومده این اتفاق🙃
خدایا :))))

عه :| چرا؟!
کتابخونه مدرسه اسلامی هنر میخواستم ثبت نام کنم
گفتند 150 هزار تومن هزینه ثبت نامشه
:(
چه خبره :|
ناطور دشت تموم شد (دیشب) البته اونقد سرم شلوغ بود همش بریده بریده خوندمش
حدستون درس بود (که من خوشم میاد از این کتاب) ممنون :) 
همش میترسیدم یه اتفاق بدی بیفته 
واقعا تنهایی بد دردیه مخصوصا وقتی شدید دپرسی
اگه کسی به داد آدم نرسه میشه معنیه واقعیه بیچارگی
واقعا تراژدی غمگینیه
آدمای زیادی هم درگیره اینطور زندگی‌ان خیلی. من که زیاد دیدم :(
منم ناطوردشت رو بریده بریده خوندم.
خواهش می‌کنم :)
تنهایی ابعادِ خیلی خیلی گسترده‌ای داره. یکی مثلِ هولدن اون مدلی یکی هم مثلِ...
وبلاگ خوبی داری موفق باشی

سلامت باشید
جمعه ۱۲ بهمن ۹۷ , ۲۲:۲۶ حـــــ ـمــیـد
به یه دلیلی غیر از سوررال نمی‌پسندم ( نه این که برام جذاب نباشه سبک های غیر از این) 
چون اکثر هنرمندا تقریبا همشون غیر متعهد‌ان ترجیح میدم یعنی ای کاش همشون بدون فیلتر هایی که دارن خلق میکردن خیلی آموزندست یه جورایی دست مایه مناسبی می‌شد که آدم باهاش یه حرفی بسازه واس خودش
این داستان تمامش میکنیم (و خیلی از فیلم ها و کتاب ها و عکس ها و خبر ها و ...)
جوریه که از اول طوری نوشته شده که به اون نقطه پایان برسونه 
بازم خالی از لطف نیس خوندنش چون آدم اگه موشکافانه نگاه کنه نویسنده رو خیلی خوب میتونه بشناسه
+ البته زیادم تو نخش نیستم 
++ نظره خام بنده است
می‌دونید به شخصه برام نکته‌های حینِ داستان جذاب‌تر از پایانِ داستان هست. پایانش رو دوست نداشتم. درواقع منتظر بودم به جای خاصی برسه که نرسید اما این چیزی از عالی بودنِ کتاب کم نمی‌کنه.

شما خوندید این کتاب رو؟!
شنبه ۱۳ بهمن ۹۷ , ۰۰:۳۲ حـــــ ـمــیـد
بله خیلی سخت بود خوندنش 
چرا؟!
شنبه ۱۳ بهمن ۹۷ , ۱۲:۵۹ حـــــ ـمــیـد
خوندن اون اتفاق های تلخ با این که داستان بود بازم برام رنج آور بود
من آخرش واقعاً دلم می‌خواست با رایل گریه کنم. قشنگ حس می‌کردم چه رنجی می‌کشه.
نمی‌نویسید.

پ.ن: دکترین شوک؛ نائومی کلاین.
سلام نوه‌ی گلم :)
آماده شده تقریباً. فردا منتشر می‌کنم پستِ جدید رو.

خیلی هم خوب :)
آیا رعایت نکردن قانون دور از فرهنگ نیست ؟! :)))
اینوری هم بهش نگاه کن خانم.
من مگه می‌دونستم و رفتم داخل؟! و یا بعد از این که گفتن برو بیرون حرفی زدم؟! من قانون رو رعایت نکردم؟!
زود قضاوت نکن خانم.
کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی 
چه خوب :)
منم همین اتفاق برام افتاده.
 باهاش صحبت کردم که فردا امتحان دارم رحم کن!
ولی خب خیلی بی رحم بود و رحم نکرد. :)
یکی از بدترین امتحانام اون بود.
یادش میفتم عصبی میشم.



با مشت می‌کوبیدید وسطِ صورتش :|

گذشته دیگه. بهش فکر نکنید :)
به وبلاگم سر بزنید دوستان
ممنون
نام وبلاگ:علمی
:)
وضعیتو -_- واقعا به کجا چنین شتابان
مقصد؟ ثریا ؟ نات فَوند :D
هعی!
کلن از کتابخونه های فردوسی خوشم نمیاد:/ فقط حرم


کنترل خطی میخونم:|
کتابخونه مرکزی ممکنه ما رو راه بدن اما حرم اصلاً :|

به سلامتی :)
دوشنبه ۲۲ بهمن ۹۷ , ۱۸:۵۰ امیررضا خانلاری
تراژدی تنهایی 
+
کتابای حقوق 
:)

موفق باشید ان‌شاءالله :)
:|

+کلیدر
|:

+ خیلی هم خوب :)
خب کتابحونه علوم پزشکی هم دانشجوهای فردوسی رو راه نمی ده! این به اون در.
:|
چهارشنبه ۱ اسفند ۹۷ , ۱۳:۳۰ طراحی سایت در اصفهان
وبلاگتون عااااالی بود

:)
ماشین لباسشویی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

اشتیاقی که به دیدارِ
تو
دارد دلِ من
دلِ من داند
و
من دانم
و
دل داند
و
من

آرشیو مطالب
Designed By Erfan, Edited by a Friend Powered by Bayan